• شماره 3530 -
  • 1404 سه‌شنبه 2 دي

چرا حیات نتانیاهو، در بحران تعریف شده است؟

هم‌زمان با کاهش شدت جنگ در غزه، نتانیاهو با هدف آغاز تنشی تازه در منطقه راهی کاخ سفید خواهد شد و این‌بار بهانه، بُرد موشکی ایران است. گرچه این ماجراجویی نخست‌وزیر رژیم اسرائیل برای ایران تازگی ندارد اما می‌تواند به علامت سؤال مهمی در افکارعمومی و دولت‌های جهان تبدیل شود: چرا چرخه بحران‌تراشی تل‌آویو را پایانی نیست؟ به‌گزارش لیلا واحدی (ایرنا)؛ «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر رژیم اسرائیل هفته آینده و طبق آنچه گزارش‌های خبری منتشر کرده‌اند؛ با «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا دیدار کند. این دیدار برمبنای اعلام مقامات اسرائیلی ۲۹ دسامبر (8 دی) خواهد بود و گفته شده «موضوع ایران» یکی از مهم‌ترین محورهای گفت‌وگوهای نخست‌وزیر رژیم اسرائیل و آمریکاست و به‌نظر می‌رسد نتانیاهو باردیگر درتلاش است تا ماجراجویی تازه‌ای در منطقه را طرح‌ریزی کند.

فراغت از جنگ، برای نخست‌وزیر اسرائیل، کابوسی است که برای رهایی از آن هیچ خط قرمزی برای خود قائل نیست و هم‌زمان با کاهش شدت جنگ در غزه با فشارهای ترامپ، نتانیاهو درپی بازگشت به تنش و این‌بار در میدان دیگری است. براساس آنچه رسانه‌های غربی مدعی آن شدند قرار است نخست‌وزیر رژیم اسرائیل درباره برنامه موشک‌های بالستیک ایران و سناریوهای احتمالی یک حمله نظامی مجدد با رئیس‌جمهور آمریکا به‌گفت‌وگو بنشیند. موضوعی که فارغ از میزان صحت آن، این پرسش را ایجاد می‌کند که نتانیاهو چرا باردیگر هوس حمله به ایران را در سر دارد و چرا این‌بار بهانه، برنامه موشکی جمهوری اسلامی است. در بررسی پاسخ‌های موجود به این پرسش می‌توان آن‌را به دو بخش تقسیم کرد: گروهی از دلایل موضوعاتی داخلی و مرتبط با رویدادهای جاری در سرزمین‌های اشغالی است جایی‌که وی برای حفظ سمت خود به هرآن‌چیزی‌که دردسترس است چنگ می‌زند. درخواست عفو از «اسحاق هرتسوگ» رئیس‌جمهور رژیم و تقلا برای راضی سازی ترامپ به‌منظور همراهی در ماجراجویی جدید، از نشانه‌های این چنگ‌زدن است. بیش از دوسال است که نخست‌وزیر رژیم اسرائیل به‌دلایل متعددی تلاش می‌کند تا از محاکمه به‌دلایل متنوعی ازجمله پرونده‌های فساد شانه خالی کند و هرگونه آرامش نسبی در سرزمین‌های اشغالی به‌معنای آغاز جدی این‌روند محاکمه است. ازسویی انتخابات آینده در اراضی اشغالی هم می‌تواند بسیاری از معادلات را دراین‌سرزمین‌ها و برای دولت نتانیاهو تغییر دهد و نهایتاً بحران مشروعیت سیاسی نخست‌وزیر اسرائیل را پررنگ‌تر از گذشته مشخص کرده و به شکاف‌های اجتماعی در داخل عمق ببخشد. هم‌زمان بخشی از جامعه اسرائیل پس از عملیات 7 اکتبر اعتماد خود به تثبیت هرگونه صلح و آرامشی در داخل این سرزمین‌ها را از دست داده و مشخصاً نخست‌وزیر را مسئول آن می‌دانند. مهاجرت‌های قابل‌تأمل از سرزمین‌های اشغالی به کشورهای دیگر نمود مشخص این بی‌اعتماد است. ازاین‌رو طراحی اهریمن تازه و اقناع داخلی و خارجی برای مبارزه با این اهریمن به بخشی از سیاست و پای ثابت اقدامات نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی تبدیل شده و اکنون پس از غزه، سوریه و یمن، اهریمن تازه ایران و لبنان هستند و نتانیاهو برای فرافکنی درباره نتیجه دادگاهی که سال‌هاست برگزار می‌شود، به جنگ تازه‌ای با ایران یا لبنان نیاز دارد. بُعد واقعی و ملموس‌تر برای ماجراجویی جدید به یک واقعیت مشخص بازمی‌گردد که درطول جنگ ۱۲روزه به نتانیاهو تحمیل و در سرزمین‌های اشغالی احساس شد؛ واقعیت موشک‌ها و پهپادهای ایرانی که توانستند از گنبدها و سامانه‌های ره‌گیری متنوع و پرهزینه‌ای متعلق به ناتو، آمریکا و رژیم اسرائیل عبور و در میانه تأسیسات حیاتی چون موسسه وایزمن فرود آیند. این واقعیت را یکی از تحلیلگران آمریکایی در رسانه «گلوبال‌ریسرچ» با این ادبیات توصیف کرده: چرا اسرائیل ناگهان به آتش‌بس با ایران رضایت داد؟ این سؤالی است که رسانه‌های غربی پاسخی به آن نداده‌اند و مردم آمریکا را در تاریکی نگه داشته‌اند. شاید شنیده‌اید ذخیره موشک‌های دفاع هوایی اسرائیل روبه‌اتمام بود و این آن‌ها را در برابر حملات ایران آسیب‌پذیر می‌کرد اما این فقط گوشه‌ای از ماجراست. حقیقت این‌است‌که اسرائیل زیر باران بی‌امان موشک‌های ایرانی درحال‌فروپاشی بود و چاره‌ای جز توقف این ویرانی نداشت. با چنین تجربه‌ای از موشک‌های ایران، تلاش برای محدودسازی ویا حتی نابودسازی آن ازسوی رژیم اسرائیل موضوع عجیبی نیست؛ عجیب اما نحوه بازی کاخ سفید دراین‌داستان است که تمام‌قد خواسته نتانیاهو را تکرار کرده و از ایران می‌خواهد برنامه موشکی را محدود سازد. فهم دقیق معادلات روی زمین شاید برای مقامات اسرائیل به‌واسطه بی‌کیفرمانی مکرر ماجراجویی‌هایی آن‌ها و حمایت‌ بی‌دریغ غرب از تل‌آویو و آن زیاده‌خواهی‌ها، امکان‌پذیر نباشد اما انتظار از ایالات‌متحده به‌عنوان قدرتی که مدعی مدیریت جهان است، این‌خواهدبودکه منطق عقلایی خود را دراین‌زمینه به‌کار بسته و به این گزاره برسد: تهران دقیقاً به‌این‌دلیل برنامه موشکی خود را باجدیت پیگیری کرده که راه دفاع‌ازخود در برابر رژیمی که به هیچ‌کس پاسخگو نیست را در همین‌موضوع می‌داند. ازمنظر منطق عقلایی نمی‌توان از سرزمین و دولتی انتظار داشت با دست خود سد دفاعی و بازدارنده خود را در برابر دشمن کنار گذاشته و نابود کند. فهم آن ازسوی کاخ سفید همان کلید گمشده‌ای است که می‌توانست و می‌تواند قفل دیپلماسی را باز کرده و شرایط را تغییر دهد. ادعاهای رنگارنگ رسانه‌ای با چاشنی حمله نظامی رژیم اسرائیل به ایران، درطول ماه‌های گذشته به‌تناوب در تیترها و تحلیل‌های متنوعی تکرار شده و باتوجه‌به ماهیت رژیم اسرائیل، نمی‌توان این تیترها و تحلیل‌ها را نادیده گرفت؛ ازاین‌روست‌که تهران سیاست و اقدامات خود را در بالاترین میزان هوشیاری برابر این احتمالات تعریف کرده؛ موضوعی که از «سید عباس عراقچی» وزیر امور خارجه تا فرماندهان نظامی ایران بر آن تأکید دارند. «اسماعیل بقائی» سخنگوی وزارت امور خارجه در نشست خبری 1 دی درپاسخ‌به‌اینکه برخی موج‌سازی‌های اخیر را تلاشی برای متقاعدکردن تهران به مذاکره درباره برنامه موشکی خود می‌دانند، گفت: برنامه موشکی ایران صرفاً برای دفاع از کیان کشور توسعه داده شده و اساساً موضوع مذاکره نیست. قابلیت‌های دفاعی جمهوری اسلامی ایران با هدف بازداشتن متجاوزان از هرگونه خیال حمله به ایران طراحی شده و به‌هیچ‌عنوان امری نیست که بتوان درباره آن گفت‌وگو یا چانه‌زنی کرد. وی ادامه داد: نکته دوم اینکه دراین‌زمینه با نوعی نفاق و دورویی آشکار مواجه هستیم. برنامه موشکی دفاعی ایران به‌عنوان «تهدید» معرفی می‌شود اما هم‌زمان شاهد سرازیرشدن سیل تسلیحات کشتار و حتی سلاح‌های کشتارجمعی به‌سوی رژیم صهیونیستی هستیم؛ که مشغول نسل‌کشی است، خاک دو کشور را در اشغال خود دارد و تنها در چندماه‌اخیر به هفت کشور حمله کرده است. این‌وضعیت، یک تناقض آشکار و نشانه‌ای از تباهی اخلاقی کاملاً روشن است که ایالات‌متحده آمریکا و دیگر کشورهایی که حامی این رژیم هستند، باید درقبال‌آن پاسخگو باشند. برای تهران ماجراجویی اسرائیل موضوعی محتمل‌تر از همیشه است و ازاین‌رو تلاش برای ایستادن در برابر آن‌را در دستورکار قرار داده است؛ اما آیا تل‌آویو، منطقه و جهان هم برای این‌روند آمادگی لازم را دارند؟ آیا شعله‌ورشدن آتش جنگ در خاورمیانه تنها محدود به مرزهای ایران و سرزمین‌های اشغالی خواهد ماند؟ آیا ایران خواهد پذیرفت مهم‌ترین بازوی دفاعی خود در برابر اسرائیل را از دست بدهد؟ آیا کشورهای منطقه از این تنش آسیب نخواهند دید؟ آیا بازارهای مالی و انرژی جهان از این‌شرایط لطمه‌ای نخواهند خورد؟ این پرسش‌ها و پاسخ‌های منفی به‌هریک‌از آن‌ها حکایت از آن دارد که تبعات دور تازه زیاده‌خواهی رژیم اسرائیل، نه‌تنها محدود نیست بلکه دامنه‌دار و بلندمدت بوده و بر امنیت منطقه، اقتصادی جهانی و نیز مناسبات بین‌المللی تأثیر خواهد داشت. تهدید نظامی علیه ایران، درحالی‌که هنوز به‌نام آتش‌بس در غزه کشتار صورت می‌گیرد، بخش‌هایی از لبنان و سوریه مورد بمباران جنگنده‌های اسرائیل است، میان روسیه و اوکراین همچنان جنگ بزرگی درجریان است و همه این‌موارد زنجیره اقتصاد و انرژی در جهان را تحت‌تأثیر قرار داده است، ریسکی بزرگ است که افزایش بهای نفت، اختلال در مسیرهای کشتیرانی، ناامنی سرمایه‌گذاری در منطقه و تشدید بی‌ثباتی مالی، تنها گوشه‌ای از تبعات تهدید خواهد بود. ازاین‌منظر، حمایت بی‌قیدوشرط آمریکا از ماجراجویی‌های تل‌آویو، نه‌تنها منافع متحدان واشنگتن را تأمین نمی‌کند بلکه می‌تواند به عاملی برای زیرسؤال‌رفتن منافع این‌کشورها هم منتهی شود. تهران در برابر این تهدیدها اما رویکردی متشکل از دو محور را در دستورکار دارد: در محور نخست و در مسیر ارتقای توان دفاعی و موشکی خود روند معقولی را درپیش گرفته تا بازدارندگی لازم را در حمله و دفاع احتمالی افزایش دهد و در محور دوم بر دیپلماسی تأکید می‌کند؛ دیپلماسی با مختصات، اهداف و دستورکار مشخص. دراین‌رویکرد ترکیبی؛ تهران ضمن تأکید بر بهره‌گیری از تمام توان خود در راه دفاع از تمامیت ارضی خود؛ تصریح کرده که درپی تنش نیست و این‌مهم را با تقویت سیاست همسایگی و حضور در ائتلاف‌های منطقه‌ای نشان داده تا مشخص شود روند اهریمن‌سازی نتانیاهو در عالم واقع هیچ پشتوانه منطقی ندارد. ازاین‌روست‌که تمایل ناتمام نتانیاهو به تنش، نیازمند مهار است؛ قبل از جدی‌ترشدن بحران. ازآن‌رو که حتی تهدید به انجام حمله علیه ایران می‌تواند موازنه امنیتی در غرب آسیا را بیش‌ازپیش شکننده کرده و بحران‌های موجود را عمق بخشد و دومینویی از رویدادهای نه‌چندان خوشایند را ایجاد کند. دومینویی که تئوری تنش کنترل‌شده با اقدامات و اهداف محدود را با تردیدهای جدی مواجه خواهد ساخت. درنهایت می‌توان گفت چرخه بحران‌تراشی نتانیاهو بیش‌ازآنکه نشان‌دهنده قدرت موردادعای وی باشد، انعکاس بن‌بستی است که نخست‌وزیر اسرائیل خود و بسیاری را در سرزمین‌های اشغالی گرفتار کرده و اکنون تلاش دارد آن‌را به منطقه و حتی جهان تسری دهد.

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه