سیاستمدارانی که کسی باور نمیکرد پیروز انتخابات شوند
چیزی برای یک نامزد انتخاباتی بدتر از این نیست که او را جزو گزینههای نامناسب برای بالا آمدن در آرای مردمی بدانند. اما در کمال حیرت همگان، گاهی افرادی در گوشه و کنار جهان سر از عالم سیاست درمیآورند که جزو همین دسته بودند. در نمونههای اخیر میتوان به قدرتگرفتن چهرههایی چون «برنی سندرز» یا «دونالد ترامپ» اشاره کرد که چگونه بهرغم آنکه از سوی جمعیت قابل توجهی، فاقد صلاحیتهای لازم هستند، روزبهروز محبوبتر و احتمال حضورشان در راس قدرت بیشتر میشود. در پاورقی این هفته به معرفی سیاستمدارانی میپردازیم که کسی باور نمیکرد، ورق به نفع آنها برگردد.
وینستون چرچیل؛ منفور اما سیاس
یکی از اعضای فهرست «رهبران سیاسی بزرگ تاریخ» کسی نیست جز «وینستون چرچیل» که پایانبخش پاورقی این هفتهی ما خواهد بود. او که بهنوعی از سوی بسیاری کارشناسان سیاسی بهعنوان بهترین نخستوزیر بریتانیا شناخته میشود، بهخاطر ایستادگی مقابل «هیتلر» به شهرت فراوانی رسید. با این حال، او داشت تقریبا شانس قدرتگرفتنش را در هدایت کشور از دست میداد. در سال 1940 او با حزب خود، شکلی از نخستوزیری نمایشی را معرفی کرد. اگرچه «چرچیل» بهشدت در دههی 20 محبوب شد، اما در دههی 30 ستارهی اقبال سیاسیاش هیچ فروغی نداشت و تقریبا داشت خاموش میشد. «چرچیل» در هند منفور بود، زیرا یکبار عنوان کرد که باید گاندی را در ملاءعام دار بزنند. بهشدت علیه ایرلندیها حمله میکرد و نقدهای تند و تیزش باعث آزردگی بسیاری شده بود. سیاست «چرچیل» در آن دوران براساس اقدام سریع و شدید بود. شبیه پلیسی عصیانگر در فیلمهای جنایی که میخواست علیه هر نیروی مخالفی خودسرانه دست به محاکمههای سنگین بزند. به همین علت، بیشتر مردم و کارشناسان انتظار داشتند که «لرد هالیفاکس» پیروز انتخابات آن روزها شود. بههرحال، «چرچیل» در اروپا هیچ شانسی نداشت. در بهار 1940 «هالیفاکس» عنوان کرد که میخواهد با هیتلر وارد مذاکراتی جدی شود. «چرچیل» از همین ماجرا استفاده کرد و در کمپینهای خود بهعنوان یک اشتباه جبرانناپذیر بر آن دست گذاشت و بارها در سخنرانیهایش به آن اشاره کرد. ظرف سه هفته «هالیفاکس» هوادار «هیتلر» عقب کشید و سیاستبازیهای «چرچیل» به کمک آمد تا آشوب ایجادشده را در پشت پرده کنتترل کند. او به همین شکل محبوب شد و ماجراجوییهایی سیاسی بعدی وی در مقام نخستوزیری یکباره شکل گرفت.