• شماره 975 -
  • 1395 چهارشنبه 30 تير

ایدئولوژی پایدار

روشنگری در فلسفه‌ی سیاسی

یورگن هابرماس، مهم‌ترین نماینده‌ی تئوری انتقادی و اجتماعی نسل دوم مکتب فرانکفورت، ادامه دهنده‌ی نظرات آدرنو و هورکهایمر و یکی از روشنگران زمان حال در فلسفه و جامعه‌شناسی است. او مهم‌ترین و مشهورترین فیلسوف زنده‌ی آلمان است. حتی آثار او درباره‌ی تئوری اجتماعی، انگیزه‌های سیاسی دارند. او خود را در آثارش غیر از جامعه‌شناسی، با فلسفه‌ی سیاسی و فلسفه‌ی اجتماعی نیز مشغول کرده است. در جنبش دانشجویی دهه‌ی 70 قرن گذشته در اروپا، او در مقابل دانشجویان، به‌جای انقلاب، ادامه‌ی دمکراسی را مهم می‌دانست. موضوع مورد علاقه‌ی هابرماس، اخلاق مدرن است، چون او خود در زمان حاکمیت فاشیسم شاهد نابودی اخلاق، هومانیسم و روشنگری بود. هابرماس مکتب فرانکفورت را از کوچه بن‌بست ناامیدی و بدبینی بیرون آورد. یورگن هابرماس، مهمترین نماینده‌ی تئوری انتقادی و اجتماعی نسل دوم مکتب فرانکفورت، ادامه‌دهنده‌ی نظرات آدرنو و هورکهایمر و یکی از روشنگران زمان حال در فلسفه و جامعه‌شناسی است. او مهمترین و مشهورترین فیلسوف زنده آلمان است. حتی آثار او درباره‌ی تئوری اجتماعی، انگیزه‌های سیاسی دارند. او خود را در آثارش غیر از جامعه‌شناسی، با فلسفه‌ی سیاسی و فلسفه‌ی اجتماعی نیز مشغول کرده است. در جنبش دانشجویی دهه‌ی 70 قرن گذشته در اروپا، او در مقابل دانشجویان، به‌جای انقلاب، ادامه‌ی دمکراسی را مهم می‌دانست. موضوع مورد علاقه‌ی هابرماس، اخلاق مدرن است، چون او خود در زمان حاکمیت فاشیسم شاهد نابودی اخلاق، هومانیسم و روشنگری بود. هابرماس مکتب فرانکفورت را از کوچه بن‌بست ناامیدی و بدبینی بیرون آورد. او در روشنگری‌هایش می‌کوشد تا انتقاد، دمکراسی، عقل‌گرایی و پیشرفت اجتماعی را با هم ترکیب و متحد کند. او که از نسل دوم اعضای مکتب فرانکفورت است، کوشید تا با بدبینی‌ها و یاس آن مکتب که ناشی از 13سال حاکمیت نازیسم بود، مبارزه کند. هابرماس به تئوری انتقادی آدرنو و هورکهایمر تکانی مهم داد. موضوع تحقیقات هابرماس را می‌توان نتیجه‌ی دیالکتیک عقلگرایی دانست، ولی نه با نتایج منفی دیالکتیک روشنگری آدرنو و هورکهایمر. هورکهایمر آن زمان به انتقاد از نظرات و مواضع سیاسی چپ هابرماس پرداخته بود و حاضر نشد عنوان دکترای او را قبول کند. بعد از شکست فاشیسم، اعضای گروه مکتب فرانکفورت به تحقیق در مورد نابودی ارزش‌های یک جامعه‌ی روشنگر پرداختند. موضوعات موردنظر آنان، بحث درباره‌ی ارثیه روشنگری غرب، سازماندهی عقلگرایانه اجتماعی، و پیشرفت و تحول سیاسی در جامعه بودند. آنها به ارزش‌هایی مانند هومانیسم، دمکراسی، و روشنگری به دیده شک می‌نگریستند. هابرماس در آغاز به انتقادی کامل از متافیزیک در تاریخ فرهنگ غرب، از زمان افلاتون تا زمان حال پرداخت. او نه تنها در آغاز شاگرد هایدگر بود بلکه تحت تاثیر تئوری سیستم‌های لومن و تئوری گفتمان متکی به نظرات کانت نیز بود. بعد از اینکه چاپ جدید «مقدمه متافیزیک» هایدگر موجب تعجب و سرخوردگی هابرماس از هایدگر شد، او به جست‌وجوی تجزیه و تحلیل جامعه در نیمه‌ی دوم قرن بیست پرداخت. در بحث پوزیوتیسم یا مثبت‌گرایی، هابرماس در مقابل عقل‌گرایی پوپر و آلبرت، نماینده نظریه‌ی انتقادی مکتب فرانکفورت شد. نظریه‌ی عمل اجتماعی هابرماس، یعنی نرم‌ها و انتظارات رفتاری، متکی به نظرات ماکس وبر بودند. هابرماس همچون جامعه‌شناسان کلاسیک پیش از خود به نظریه‌ی مراحل جریان مدام و ترقی‌خواهانه در تاریخ باور داشت. او در مقابل مارکسیسم و مارکس، موضعی انتقادی دارد، گرچه وجود آن در علوم اجتماعی و انتقادی را لازم می‌داند. او جانب‌دار نظریه‌ی روان‌پژوهی فروید نیز است، چون گفتاردرمانی و روانشناسی را کمک به خودشناسی انسان می‌داند. هابرماس غیر از نظرات روانشناسی فروید برای آزادی شخصی، متکی به ایده تئوری انتقادی هورکهایمر نیز است. او کوشید فلسفه و نظریه‌ی اجتماعی را باهم ترکیب کند تا در مخالفت با مواضع عقل‌گرایانه نباشد. متفکری به‌نام «فون کروکو» نظرات هابرماس را ادعاهایی نامید که فقط ارزش بحث در سمینارهای دانشجویی را دارند. شاهکار او کتاب « نظریه عمل تفهیمی» است.

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه