چه کسانی از گسترش درگیریها در خاورمیانه سود میبرند؟
تفرقه بینداز و حکومت کن!
خاورمیانه یکی از مناطق راهبردی و ژئوپلتیکی جهان است که سالها مرکز حوادث بینالمللی بوده و پس از جنگ جهانی دوم نیز شاید هیچ منطقهای در جهان به اندازهی خاورمیانه با حوادث گوناگون روبهرو نبوده است. آمریکا و رژیم صهیونیستی در بهرهبرداری از اختلافهای تاریخی و اعتقادی ملتها در منطقهی خاورمیانه مهارت خاصی دارند و با بهرهبرداری از کوچکترین روزنههای موجود، کاری میکنند که طرفهای مورد اختلاف، از واشنگتن و تلآویو برای حل آن اختلافها کمک بگیرند و آنها را برای خود به مثابه سوپاپ اطمینانی جهت حل این اختلافات تلقی کنند. جنگهای نیابتی از جمله جنگهای هوشمندانهای به شمار میآیند که آمریکا ورژیم صهیونیستی بعد از تحولات موسوم به بهار عربی در خاورمیانه، به منظور پیادهسازی برنامههای وسیع خود برای منطقه٬ از آن بهرهبرداری کردند. سلطه بر ثروتهای طبیعی و نفتی منطقه و حذف مخالفان در این کشورها با هدف تامین امنیت رژیم صهیونیستی از مهمترین سیاستهای این رژیم و آمریکا در منطقه است. آمریکا در تلاش برای دستیابی به چیزی شبیه به حق وتو در تصمیمگیری دربارهی منابع نفتی خاورمیانه است و قصد دارد شرایط را به گونهای تغییر دهد که هرچه این کشور بگوید همهی کشورهای منطقه الزاما آن را انجام دهند. همچنین ایجاد پایگاههای نظامی در این منطقه به بهانهی مبارزه با تروریسم در جهت به اصطلاح کنترل ایران و اهرمی برای تغییر رفتار کشورهای دوست آمریکا در جهت منافع آمریکا در منطقه است. آمریکا با فروش اسلحه پولهای نفتی را به خود برمیگرداند. ناتوانی کشورهای عربی در استفاده از سلاحهای آمریکایی به دلیل عدم دانش لازم در استفاده از آن خود زمینهساز استفاده از پیمانکاران آمریکایی و در پی آن افزایش قدرت مانور آمریکا در منطقه است. به طور خلاصه اهداف و استراتژی آمریکا در خاورمیانه را میتوان چنین بیان کرد: تضمین امنیت منافع انرژی آمریکا در مناطق نفتخیز خاورمیانه، تامین امنیت رژیم صهیونیستی و حفظ بقای آن در منطقه، عدم ایجاد هرگونه همگرایی منطقهای برای دشمنی با آمریکا در خاورمیانه، تلاش برای جلوگیری از نفوذ جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه، پیگیری و پروندهسازی برای طرح خاورمیانهی بزرگ مد نظر آمریکا که تامینکنندهی منافع آن باشد، تحکیم روابط استعماری آمریکا با کشورهای منطقهی خاورمیانه، ممانعت از قدرتگرفتن روسیه و چین در خاورمیانه، نگهداشتن نفت و گاز منطقهی خاورمیانه، تحمیل ارادهی سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی بر کشورهای مرتجع عرب خاورمیانه برای اجرای سیاستهای استعماری و خاورمیانهای آمریکا، تلاش برای آشوب و جنگ و درگیری در بین کشورهای مسلمان در خاورمیانه به منظور توجیه حضور دائمی آمریکا در خاورمیانه. جورج بوش پسر رئیسجمهور پیشین آمریکا از سیاست موسوم به راهبرد رهایی در حمله به عراق استفاده میکرد، این راهبرد آمریکا بعد از حملات تروریستی 11 سپتامبر حاصل شد و تنها هدف از این راهبرد حفظ امنیت و ثبات آمریکا بود. از این رو جورج بوش پس از آن واقعه تصمیم گرفت یورش به عراق را آغاز کند. این حمله پس از حمله به افغانستان صورت گرفت. در هر دو جنگ، دولت آمریکا متحمل زیان فراوانی شد، در حالی که در هر دو حمله هیچ توجیهی برای آن جنگها وجود نداشت. آمریکاییها هدفشان از حمله به عراق و اشغال این کشور یافتن دروازهای برای ورود به جهان اسلام بود. باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا بعد از تحویل گرفتن قدرت از جورج بوش پسر همان خط مشی وی را با شیوهای دیگر در پیش گرفت، یعنی به جای دخالت مستقیم نظامی در کشورها تصمیم گرفت از جنگهای نیابتی استفاده کند. از این رو تلاش برای راهاندازی و تاسیس گروههای تروریستی آغاز شد. این گروهها را کسانی تشکیل میدادند که در قتل و اقدامات تروریستی سابقهای طولانی به همراه داشتهاند، که یکی از برجستهترین آنها القاعده بود. اما در سوریه و عراق به سرعت تحت نام دیگری یعنی با همان نام داعش حاضر شدند و اکنون واشنگتن و تلآویو از داعش به عنوان مترسکی برای ترساندن نظامها به عنوان بخش دوم بحرانها استفاده میکنند و اکنون سوریه و عراق با آن درگیر هستند. بهرهبرداری آمریکا و رژیم صهیونیستی از بحرانهای منطقهای به شکلهای مختلفی است از جمله بهرهبرداری اقتصادی برای کمک به رفع بحران مالی، دوم مواجهنشدن واشنگتن با مخالفت مردم این کشور با دخالت مستقیم در امور کشورهای منطقه پس از تحمل زیانها و تلفات بسیار در حمله به عراق و سوم، بازسازی و افزایش قدرت ارتش رژیم صهیونیستی. آمریکا و رژیم صهیونیستی از روزنههای به وجود آمده پس از تحولات موسوم به بهار عربی به منظور پیادهسازی برنامههای وسیع خود برای منطقه بهرهبرداری کردند، یکی از همین شکافهای موجود مسئلهی اختلافات شیعی و سنی است. در منطقه این تنها مشکلی است که واشنگتن و تلآویو برای بهرهبرداری روی آن حساب میکنند. از این رو این مسئله به عنوان پایه و شالوده سوءاستفاده از اختلافات بهرهبرداری شد، زیرا در این اختلافات نه نامی از آمریکا برده میشود و نه رژیم صهیونیستی. این اختلافات تاریخی هستند و دو طایفهی بزرگ اسلامی از سالها قبل به آن دچار بودهاند. استراتژی تهدید نرم، تحریم اقتصادی، تهدید نظامی، راهاندازی و تحریک انقلابهای رنگین، حمایت از حکومتهای دستنشانده و دولتهای همسو، سنگاندازی در مسیر موفقیت و پیشرفت کشورهای مخالف و حمایت از اپوزیسیونهای داخلی در آنها، تلاش جهت روی کار آمدن گروهها و شخصیتهای سیاسی نزدیک به آمریکا در منطقه، امنیتیکردن خاورمیانه و ایجاد فضای رعب و وحشت در منطقه و ایجاد بدبینی و بدگمانی بین کشورها، دروغپردازی و شایعهپراکنی، سیاهنمایی و... برخی از برنامههای آمریکا در تحقق اهدافش در خاورمیانه است. نمایش مضحک و نخنمای مبارزه با تروریسم، دفاع از حقوق بشر، صدور و برقراری دموکراسی، مبارزه با استبداد و... نیز تلاشی جهت پوشش نهادن بر اهداف واقعی و خطرناک آمریکا در منطقه و نیز کسب اجماع نسبی جهانی و ایجاد بستر روانی مناسب در سطح دنیا برای توجیه و همراهی با اقدامهای آمریکایی هاست. انگیزهی توسل به جنگ نیابتی توسط دولت اوباما به انکارپذیری، مشروعیت، ضرورت، هزینهها و قابلیتهای این جنگ برمیگردد. بحرانهای متعدد در خاورمیانه ظاهرا برای منافع ملی حیاتی آمریکا و دغدغههای انسانی آنقدر اضطراری نبودند که شایستهی مداخله باشند. هرچند دولت آمریکا بحران سوریه، عراق و یمن را در حرف محکوم میکرد اما این رویدادها در داخل آمریکا با فشار مردمی کافی همراه نبود تا استقرار نیروی زمینی آمریکا را موجه سازد. با این حال، هزینههای مالی و جانی مداخله در عراق و سوریه و یمن برای نیروهای جانشین قابل توجه است. با توجه به انزجار مردم آمریکا از ورود به جنگی بزرگ در صحنهی خاورمیانه، هر نوع مداخله نظامی مستقیم در این منطقه هزینههای سیاسی سنگینی برای دولت در خانه به همراه خواهد داشت. جنبهی اصلی مخالفت عمومی با استقرار نیروی زمینی، هزینههای مالی این کار نیست بلکه هزینههای سیاسی بالقوهای است که از بازگشت جسد سربازان به خانه ناشی میشود. توانایی، عامل دیگری است که جزو دغدغههای دولت اوباما محسوب میشود. کاستن از ظرفیت انسانی و سرمایهگذاری در سیستم عامل فنآوری و تمایل استفاده از فنآوری به جای نیروی انسانی، باعث میشود که آمریکا هزینههای جنگ را بر دوش عوامل فنآوری بنهد. انکارپذیری هم نقش مهمی در تصمیم دولت آمریکا در استفاده از جنگ نیابتی ایفا میکند. در سوریه، دولت اوباما نگران است که حمایت آشکار و مستقیم از گروههای مخالف سوری باعث مخالفت عمومی در داخل این کشور شود.
مریم کاظمی/ایرنا