آنچه حتی خودشیفتگان هم درباره خود نمیدانند
حرکت در مدار صفر!
معمولا خودش را بهتر از دیگران میداند. وقتی کوچکترین انتقادی میکنی برآشفته میشود؛ همکارانش را با این رفتار و حرفهایش کلافه میکند چون مدعی است از همه بهتر بوده و هیج ایرادی ندارد. برای مثال، گاهی که سخن از تعریف از یک شغل، اثر هنری و دستاوردی میشود، افرادی هستند که در برابر این تعریفها موضع منفی میگیرند و ضمن ردکردن سخنان ستایشآمیز، گفتههایی احساساتی علیه اثر یا پدیدآورنده آن بیان میکنند. کارشناسان علم روانشناسی بر این امر تاکید دارند که خودشیفتگی رابطه مستقیمی با اعتماد بهنفس دارد و احترام به خود برای سلامت روان افراد مفید است و بخشی از اعتماد به نفس که در قالب آن، فرد به خود علاقه دارد قابل قبول است و مفهوم و میزان خودشیفتگی را مثلا نمیتوان در ایران و آمریکا با یکدیگر مقایسه کرد. کارشناسان معتقدند: «اگر خودشیفتگی به سطحی برسد که مانع از دیدن تواناییها و عملکرد مثبت دیگران شود، فرد دچار اختلال است».
احترام به خودمان خوب است، نقدناپذیری بد
مهدی ملک محمدی؛ روانشناس در این باره گفت: «احترام به خود ضرورت سلامت روان است؛ اما اگر نیازبه تعریفکرد دیگران از خودمان را احساس کنیم و از نقد دیگران بترسیم، دچار خودشیفتگی شدیم». وی با تایید اینکه بسیاری از مردم دچار خودشیفتگی هستند، گفت: «علت این موضوع فرهنگی است؛ در حالی که در گذشته افراد از دوستداشتن خود منع میشدند با تغییرات اجتماعی و آموزههای جدید روانشناسی غربی کنونی اهمیتدادن به خود بیش از دیگران اهمیت پیدا کرده و پررنگ شده است». وی افزود: «بارها شده در جمعی که نباید از خودمان تعریف کنیم، تعریف کردیم و در مجلسی که باید از خودمان تعریف نکنیم، به اشتباه تعریف کردیم و بارها حسرت خوردیم که چرا از خود تعریف نکردیم و بارها پشمان شدیم چرا تعریف کردیم».
خودشیفتگی مانع رشد است
وی با بیان اینکه در فرهنگ آمریکایی فردگرایی ارزشمند است، گفت: «در این فرهنگ، خودشیفتگی سبب زیر پا گذاشتن قوانین نمیشود و البته بیش از میزان نیز افزایش پیدا نمیکند». وی افزود: «در ایران برخی تصور میکنند خودشان در نقطه مثبت و درست قرار دارند و دیگران در مقابل آنها و این اتفاق نقطه آغاز خشونت است. در این شرایط فرد حاضر به شنیدن هیچگونه انتقادی نیست و نسبت به منتقدان بیاعتنایی میکند».
خودشیفتگی مسری است
این روانشناس با اشاره به اینکه خودشیفتگی مسری است، گفت: «رانندگی در ایران موید این موضوع است. مردها تصور میکنند جنس قویتر و بهتر هستند و نسبت به زنان مثلا رانندگان بهتری هستند و این آغازگر خشونت جنسی در میان افراد جامعه است». ملک محمدی گفت: «در این شرایط اگر مدیریت مجموعه به آقایی سپرده شود، امکان افزایش خشونت افزایش پیدا میکند». وی با تاکید بر اینکه آموزش و پرورش میتواند احترام به خود را به دانشآموزان آموزش دهد، گفت: «در مدارس باید به دانشآموزان، آموزش دهند در حین احترام به خود باید به دیگران هم احترام بگذارند».
خودشیفتهها اعتماد به نفس ندارند
وی با تاکید بر اینکه افراد خودشیفته در جنگ درونی با خودشان هستند، گفت: «ترس خودشیفتهها این است که دیگران به این ناسازگاری درونی آنها پی ببرند و برای همین خودشان را در لایهای از تکبر محفوظ میکنند تا دیگران متوجه نداشتن اعتماد به نفس آنها نشوند». وی سرانجام پدیده خودشیفتگی را رشد نکردن جامعه میداند و معتقد است: «در این جوامع، همکاری شکل نمیگیرد و در نتیجه توسعه امکانپذیر نیست. خودشیفتگی که گاهی آمیخته با حسادت میشود، راه را بر انتقاد میبندد و بسته شدن راه انتقاد به معنای رکود در جامعه است و این رکود نهایتا بالندگی را از جامعه میگیرد».
والدین خودشیفتگی را به فرزندانشان
ارث میدهند
ژیلا آهنگرزاده؛ روانشناس بالینی نیز در همین زمینه گفت: «در اختلال شخصیتی خودشیفتگی، فرد خود را با لیاقتتر و تواناتر از دیگران میداند». وی با اشاره به توجه بیش از حد والدین به فرزندانشان گفت: «امروزه آنچه شاهد هستیم این است که پدر و مادرها فرزندانشان را به کلاسهای مختلفی چون انگلیسی، فرانسه، ارگ، گیتار، فوتبال، تنیس و شنا میفرستند». وی در این باره افزود: «این موضوع سبب میشود والدین تصور کنند فرزندشان استعداد خاصی دارند و این موضوع به فرزندشان نیز منتقل میشود». این روانشناس گفت: «تعریف و تمجید بیش از حد والدین از فرزندان درباره استعدادها و زیباییهایش سبب میشود فرد تصوری اشتباه از خودش پیدا کند».
خودشیفته دیگران را قدردان نمیدانند
وی افزود: «هرچقدر دیگران از فردی که دچار اختلال خودشیفتگی شده مثلا در مورد کاری که انجام داده سپاسگذاری کنند، وی این میزان را ناکافی و کم تصور میکند و مدعی است دیگران قدر زحمات و تواناییهای وی را نمیدانند». این متخصص سلامت روان با تاکید بر اینکه خودشیفتهها علاقهای به حضور در فعالیتهای گروهی و جمعی را ندارند، گفت: «شیفتگی به خود سبب میشود دیگران ارزشی برای فرد نداشته باشند». آهنگرزاده افزود: «افرادی که دچار این اختلال هستند، تاب و تحمل انتقاد کردن دیگران از خود را ندارند و ادعا دارند از دیگران بهتر هستند و هیچ نقد و ایرادی به آنها وارد نیست». وی افزود: «این افراد به دلیل مشکلات بین فردی که برایشان به وجود میآید، از دیگران فاصله میگیرند و دچار افسردگی میشوند». وی با بیان اینکه این اختلالهای شخصیتی را درمان قطعی ندارد و تنها میتوان آن را کنترل کرد، گفت: «بحران اصلی این افراد در دوران میانسالی و سالمندی است».
خودشیفتهها
تجربهای از امور لذتبخش زندگی ندارند
وی در این باره افزود: «این افراد به این خاطر که تمام مدت درگیری ذهنی دارند، از امور لذتبخش زندگی همچون دوستی با دیگران یا طبیعت محروم هستند و این یکی دیگر از دلایل افسردگی است». آهنگرزاده تصریح کرد: «نبود ساختارهای مناسب برای کسب موفقیت سبب میشود افراد در ذهنشان درگیر شوند و چون در عالم واقعی امکان کسب موفقیت را ندارند، در ذهنشان توهم موفقیت ایجاد شود».
سمانه زینالعابدین/ ایرنا