• شماره 1136 -
  • 1395 چهارشنبه 20 بهمن

کوچه‌های دست‌نخورده پایتخت

همیشه از همین جا شروع می‌شود. از من، از شما؛ از ما! از همین پرسش همیشگی. پرسش‌هایی که هر روز از یکدیگر می‌پرسیم، اما از خود نمی‌پرسیم. مثلا اینکه از شهرمان چه می‌دانیم؟ طبق معمول رسم همیشگی‌مان که همه چیز را می‌دانیم، «فکر می‌کنیم» همه‌چیز را درمورد شهرمان هم می‌دانیم! مثلا می‌دانیم که هوایش آلوده است و خیابان‌هایش پرِ ماشین.  مثلا می‌دانیم که فلان شهر در اروپا یک عالم بنای تاریخی دارد؛ آن‌قدر می‌دانیم که یک عالم پول پس‌انداز می‌کنیم تا در بهترین فصل برویم اروپا و آن همه زیبایی را تماشا کنیم یا می‌دانیم که فلان شهر ایران بسیار زیباست؛ گنبد دارد، مناره دارد، پل دارد، کاشی دارد، ترمه دارد... حتی این را هم می‌دانیم که چند سالی است یک عالم توریست از همان فرنگِ مذکور به تهران می‌آیند. اما این را هم می‌دانیم که این همه توریست چرا ترس از خاورمیانه پرآشوب را به جان می‌خرند و با یک کوله‌پشتی به تهران می‌آیند؟ از دیگر چیزهایی که می‌دانیم این است که فلان شهر روی خرابه‌های تاریخی چند هزارساله بنا شده است، اما این را هم می‌دانیم که زیر خاکِ جایی که همین الان نشسته‌اید، راه می‌روید، زندگی یا کار می‌کنید چند هزار‌ سال تاریخ مدفون شده است؟ چندبار به من و شما گفته شده که تهران چند ‌سال بیشتر نیست که پایتخت شده است؟ این جمله را بارها و بارها درهمین روزنامه‌ها خوانده‌اید، درهمین تلویزیون شنیده‌اید، در مدرسه، دانشگاه و کوچه و خیابان از زبان شهرداری و دیگر ارگان‌ها تا استاد دانشگاه شنیده‌اید. خب تا این‌جا قبول، این‌همه شهر دیگر در ایران و دنیا هستند که کلا چند ‌سال بیشتر پایتخت نبوده‌اند یا چند ‌سال بیشتر نیست که پایتخت شده‌اند، اما پرسش اینجاست که چندبار از زبان همین افراد شنیده‌ایم که تهران قبل از نشستن به پای تخت قجر چه بوده است؟ متأسفانه به‌ هزار و یک دلیل این شهر، شهر ما، پایتخت این کشور، سالیان ‌سال با غرض، عامدانه و ناعامدانه بد معرفی شده ‌است. بد معرفی شدن این شهر یک داستان دارد و تبلیغ نادرستِ این معرفی داستان دیگر! خیلی هم این‌گونه نیست که هیچ‌کس نداند زیر این آپارتمان‌های دراز و کوتاه، زیر این خاک؛ در بین کوچه پس کوچه‌های این شهر چه می‌گذرد. کاوش‌ها و تحقیقات بسیاری صورت گرفته است که تا به‌حال نادیده گرفته شده‌اند. مثل کشف تمدن ٣٢٠٠ساله تپه‌های قیطریه، دروس و پاسداران که امروز زیر برج‌های میلیاردی تهران مدفون شده است یا بانوی ٧‌هزارساله خیابان مولوی، آثار ٨‌هزار ساله جنوب تهران و غیره. چه‌طور لاله‌زار هنوز هم تابلوی خوشرنگی برای ساختن فیلم‌ها و سریال‌های پرهزینه این روزهاست؟ از‌هزار دستان و کمال‌الملک تا مدار صفر درجه و کیف انگلیسی و شهرزاد که بارها و بارها دیده‌ایم؛ اما آیا با دیدن این تابلوی خوشرنگ از خود می‌پرسیم چه بر سر این زیبایی آمده است؟ کوچه‌ها، عمارت‌ها و کاخ‌هایی که از خانه و محله‌مان تنها چند ایستگاه مترو فاصله دارند و گاهی هم اصلا فاصله‌ای ندارند! البته گاهی هم حق داریم، چراکه با توجه به شنیده‌ها و دیده‌های‌مان از رادیو و تلویزیون در اغلب اوقات فکر می‌کنیم این تصاویر زیبا تنها و تنها دکور دروغین صنعت سینما است، اما این‌گونه نیست. عدم آگاهی من و شما از شهرمان زمانی به مرحله هشدار می‌رسد که کودکی تصمیم می‌گیرد چهره‌ای را که از شهر در ذهن دارد، نقاشی کند. این کودک باهوش، با حوصله تمام و دقت بی‌وصف، همه چیزهای که دیده و شنیده را در یک قاب جای می‌دهد. تصویر کلی ذهن این کودک، شهری شلوغ و خوش آب و رنگ را نشان می‌دهد که هزاران آپارتمان مکعبی شکل و چند خیابان و بزرگراه دارد. کودک داستان ما، همه چیز را می‌بیند. دکل آنتن موبایل، چرخ و فلک، تاکسی زرد، پارک، جدول آبی و سفید خیابان، چراغ راهنمایی و تابلوی ورود ممنوع. او حتی جزئیات سردر خانه‌ها را هم به یاد می‌آورد؛ اما تنها چیزی که در این شهر نمی‌بیند، تنها و تنها یک ساختمان تاریخی است! اما از این کودک هنرمند بگذریم. من و شما چه‌طور؟ اگر قرار بود نقاشی شهرمان را بکشیم، چگونه می‌کشیدیم؟ بیایید واقع‌بین باشیم، در بهترین حالت اگر همین تصویر را نمی‌کشیدیم، تنها یک برج میلاد هم به آن اضافه می‌کردیم. من و شما هم تا به‌حال هیچ‌کدام از نقاط ارزشمند شهرمان را ندیدیم. من و شما هم فقط و فقط از دور میدان آزادی به این‌سو و آن‌سو رفته‌ایم و حتی یک‌بار هم ٣٠ ثانیه ترمز نکرده‌ایم و به چشم خریداری این بنا را ببینیم. یا از زیر طاق آنکه توریست‌ها با اشتیاق از رسمی‌بندی‌های با شکوهش عکس می‌گیرند، رد شده‌ایم، اما یک‌بار هم به داخل آن نرفته‌ایم تا ببینیم آرشیتکت نابغه کشورمان در زمانی‌که تنها ٢٤‌سال داشته، چگونه این شاهکار معماری، این نماد سرزمین‌مان را طراحی کرده است. بگذارید همین الان از یکدیگر بپرسیم. چند‌ سال است در تهران زندگی می‌کنید؟ ٥ سال؟ ١٥ سال؟ ٣٠ سال؟ ١٣٠ سال؟ یا اصلا ٢ماه؟ خب، راستش خیلی فرق هم نمی‌کند، سوال اصلی اینجاست که تا به‌حال در این مدت چند بنای تاریخی از شهرتان را دیده‌اید؟ راستی گفتم شهرتان؛ شهرمان، شهرشان.  شهر من و تو. حتی اگر هم ساکن تهران نباشیم، به‌ هرحال این‌جا شهری است که زیر برج‌های میلیاردی‌اش، زیر خاک تنش هفت‌هزار‌سال تمدن خوابیده است. شهری است که در لابه‌لای آپارتمان‌های دراز و کوتاهش صدها اثر معماری ارزشمند وجود دارد و در بین این‌همه شلوغی گم شده است، به انزوا فرورفته و به آرامی فراموش شده است. این شهر هم مثل هر شهر دیگری مردم بومی دارد، فرهنگ خودش را دارد، غذا و آداب و معماری خودش را دارد. تهران از آسمان یا از پرِ شالِ شاه طهماسب صفوی به یک‌باره روی نقشه سقوط نکرده است. تهرانِ کهن، لا‌به‌لای محله ما گم شده است! بیایید با هم این شهر را ببینیم. بیایید برای یک‌بار هم که شده، بپذیریم این شهر هم همچون دیگر نقاط ارزشمند این سرزمین کهن، تاریخ و هویت و معماری دارد، میراث ارزشمند تاریخی دارد. کوچه پس کوچه‌های تهران قدیم پر از بناهای زیبای دست نخورده است که به دلیل کهنگی و آلودگی دیده نمی‌شوند. کافی است کمی آراسته شوند. تهران هم بخشی از خاک کهن ایران زمین است، همین خاک، همین سرزمین، با همین تاریخ؛ تهران را ببینیم./فرادید

 

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه