مدیریت سوت
ناصر بزرگمهر
جایی خواندم که در کشور آمریکا در سال 1989 قانونی به نام قانون حفاظت از رسواکننده، تصویب میشود که از آن زمان تاکنون نیز اجرا میشود. براساس این قانون رسواکننده یا افشا کننده در پناه قانون قرار میگیرد. این قانون مانع از این میشود که دولت آمریکا بتواند افراد افشاگر را و خصوصا اهالی رسانهها و خبرنگاران و اساتید دانشگاهها و حقوقدانها و همهکسانی را که فسادی در سیستم حکومتی، دولتی و حتی بخش خصوصی، رشوه یا اختلاس و یا هر سوءاستفاده دیگر را که دیدهاند و به نحوی افشا کردهاند، از کار اخراج کند یا برای آن مزاحمتی پیش بیاورد. علاوهبر این، نکته بسیار جالب این قانون آن است که پس از رسیدگی قضایی و اثبات فساد و محکوم شدن فرد فاسد، دولت آمریکا باید به میزان حداقل 15درصد جریمهای که از فرد فاسد میگیرد را به فرد افشاگر خبرنگاری که آن فرد را رسوا کرده است، بپردازد. در این قانون، به این افراد، پلیس سوت زن whistler گفته میشود، و برای همه آنها جایگاه مناسب اجتماعی بعد از آنکه به پلیس و عدالت و قانون کمک کردند دیدهشده است. در کتاب «آکادمی مدیریت منابع انسانی» و در تعریف همین قانون ساده تأکید شده است که بعد از تصویب و اجرایی شدن همین قانون، تأثیر آن از صدها سازمان عریض و طویل نظارتی برای سالمسازی محیط اداری و کسبوکار سودمندتر و موثرتر شده است. در کشور ایران عزیز ما، که دهها سازمان عریض و طویل نظارتی وجود دارد و با اینحال هر از چندی سروصدای یک فساد مالی بزرگ و سرقت سه هزارمیلیاردی تا گمشدن دکل نفتی و پیدا شدن بابکها و شرکتهای هرمی به راه میافتد، تا زیرمیزی کارمندان بخشهای مختلف برای راهاندازی یک کار ساده قانونی و انواع تخلفات کوچک و بزرگ که به گوش میرسد، به نظر میرسد، میباید از چنین قوانینی استقبال و در مراتب تصمیمگیری نظام نسبت به بررسی و بومیسازی آن اقدام کنیم. با حمایت از «مدیریت سوت» میتوان، جامعه را به سمتوسویی هدایت کرد که قبل از روی دادن یک اتفاق ناخوشایند، صدای سوت کسانی که دلسوز و آگاه به موضوع هستند را بشنویم و پیگیری کنیم. در همه جای دنیا، رسانهها از آزادی نسبتاً کاملتری برخوردارند، زیرا یک خبرنگار و روزنامهنگار حرفهای قادر است بابی طرفی و نگهداشتن حدومرزهای زندگی شخصی افراد و رعایت خط قرمزهای جامعه «سوت» لازم را در مواقع گوناگون به صدا درآورد. قصه «واترگیت» و رسوایی بزرگ نیکسون رئیسجمهور آمریکا، با صدای سوت دو خبرنگار آمریکایی به صدا درآمد و نتایج آن را جهان شاهد بود. گاهی انتشار یک عکس توسط عکاسی هنرمند، فریاد سوتی بوده است که از ثبت یک واقعه در لحظهای خاص، جهان را آشفته کرده است. امروز دنیای کامپیوترها و رسانههای مجازی این امکان را برای هر شهروند بهوجود آورده است که خبرنگار شهروند باشد و سوتی به گردن آویخته و جهان را از دنیای پیرامون خودآگاه کند، دنیای مجازی، توانسته است دنیای کوچک پیرامون خانه ما را در فلان روستای دورافتاده به بزرگترین شهرهای جهان وصل کند، به همه شهروندان جهان، به همه مردم دنیا، مرزها ازدسترفتهاند، فرهنگ ترامپیسم هم قادر نیست که مجدداً دیوار چین و برلین به وجود آورد، اسلحه و زور و ترس هم در آخرین سنگرگاههای خود در کشورهایی مثل کره شمالی هم بالاخره از بین خواهد رفت. جهان آینده، جهان ارتباطات بر محور دانایی خواهد شد، طولی نخواهد کشید که صدای سوت هر شهروندی را خواهیم شنید و فساد پنهان مجبور به نابودی خود خواهد گرفت. «مدیریت سوت» میتواند نورافکنی باشد که کشورهای در مسیر توسعه را کمک کند تا «مدیریت سایه» را که در تاریک و روشن جوامع دست به دزدی و فساد میزند را نابود کند، هرجای عالم که نور باشد، سایه و توطئه و تاریکی و فساد از بین میرود. حمایت از «مدیریت سوت» و تعریف قوانینی برای حمایت از رسانهها و خبرنگاران و افرادی که مطلع و شاهد و افشاکننده فساد هستند الزامی است، باید قوه مقننه و نمایندگان مردم به نوشتن این قانون کمک نمایند و دست قوه قضاییه را برای حمایت از سوت زنندگان باز کنند. باید همه بتوانیم بهسادگی سوت بزنیم، این سوت به بازیگران صحنه اقتصاد و سیاست و بانک و پول و بقیه اخطار میدهد که قبل از آنکه کارت قرمز بگیرند به مسیر خود برگردند و بازی را به نفع خودشان به پایان ببرند و حتی کف و تشویق تماشاگران را نصیب خود کنند. این پیروزی ساده میتواند با حمایت از یک قانون ساده برای جامعهای که از فساد و مدیریتهای کوتوله رنج میبرد، بهسادگی به دست آید.