روزنامهها از آنچه باید باشند تا آنچه واقعا هستند
تیراژهای غمگین با تیترهای رنگین
مصطفی رفعت
بیایید به سال 59 پیشازمیلاد برگردیم؛ زمانی که به دستور جولیوس سزار؛ قیصر روم، اخباری کوتاه از سیاستهای هفتگی دربار برای اطلاع عموم روی تکهسنگهایی حک میشد تا مردم بتوانند از فرمانهای جدید امپراطوری باخبر شوند؛ اینگونه بود که به ادعای نشریه آنلاین Surprise Ride در مقالهای به تاریخ 24 آگوست 2015، اولین گامها در راستای خلق موجودیتی بهنام «روزنامه» برداشته شد؛ اما آنگونه که در بخش انگلیسیزبان دانشنامه عمومی Wikipedia آمده است: «عنوان اولین روزنامهای که بهشکل رسمی و در قالب کاغذی در جهان منتشر شد، Relation است؛ روزنامهای آلمانیزبان که توسط ناشری اهل همین کشور بهنام یوهان کارولوس در 1605 (برخی منابع 1609) منتشر شد که البته بهخاطر عواملی چون کندی سرعت ماشینهای چاپ در آندوره و گرانبودن هزینههای چاپ، در نسخههای محدودی منتشر میشد». بااینحساب، بهنظر میآید از عمر این رسانه کاغذی که در مسیر تحولاتش، به یک عامل جریانساز فرهنگی، اقتصادی، هنری، اجتماعی، ورزشی و سیاسی در کنار گونههای متنوع این عرصه تبدیل شده است و بهرغم تغییرات قابل توجه در فیزیک رسانههای مدرن، حضوری قابل بررسی دارد، بسیار گذشته است؛ اما آیا در این مسیر طولانی و دشوار، همچنان آن اقتدار اولیه را داراست و آیا توانسته جایگاه و مخاطبان خود را با حفظ ارزشهای همیشگی حفظ کند؟ بررسیهای آماری مرکز مطالعات Scarborough که بیشتر پژوهشهایش بر تاثیر رسانهها بر سبک زندگی متمرکز است، نشان میدهد که بین سالهای 1999 تا 2015 تعداد خوانندگان روزنامهها در سنین بین 18 تا 24سال، در این بازه زمانی از 42درصد به 16درصد تنزل پیدا کرده است و همین روند در مورد مخاطبان بالای 65سال، از 72درصد به 50درصد کاهش یافته است. در این گزارش آماری که سال 2016 در مرکز جامع آنلاین رسانههای نوشتاری تحت عنوان Journalism به چاپ رسیده است، میخوانیم: «سنین بالای 65سال همیشه بیشترین تعداد علاقهمندان به حوزه خواندن روزنامهها را تشکیل دادهاند اما این روند از سال 1999 بهاینسو با کاهش درصدهای قابل توجهی همراه بوده است؛ بهگونهای که با گذر هر سال، درصدی از این مخاطبان کم شده است و ریزش 12درصدی این بخش از مخاطبان طی 16سال، نشان از خلاء محسوسی در کاهش انگیزههای خرید و مطالعه روزنامه دارد». این مسئله نهتنها میتواند باعث کاهش تیراژ روزنامهها و متعاقب آن، تعداد نیروهای فعال در این حوزه شود؛ بلکه چرخش مالی صنعت ژورنالیسم را هم مختل میکند. در گزارش دیگری در همین منبع رسمی، بهروزشده در جون 2016 به قلم مایکل بارتل؛ استاد رسانه و روزنامهنگاری و محقق موسسه معتبر Pew میخوانیم: «از سال 2010 به اینسو، افت مخاطب و تیراژ در روزنامههای معتبر جهان باعث شده تا درآمدهای حاصله از انتشار آگهیها هم در این مجموعهها کاهشی هشتدرصدی را تجربه کند و چیزی در حدود 10درصد نیروهای فعال در اتاقهای خبری هم به بنبست بیکاری رسیدهاند که بالاترین میزان افت در هر دو حوزه یادشده در سالهای اخیر است». البته اوضاع آنقدر وخیم نیست که بگوییم عصر حضور روزنامهها به پایان رسیده است. گزارش انجمن جهانی روزنامه موسوم به WAN-IFRA گویای آن است که روزانه در چین 93.5میلیون، در هند 78.8میلیون، در ژاپن 70.4میلیون، در آمریکا 55.6میلیون و در آلمان 22.1میلیون نسخه روزنامه به فروش میرسد که کشورهایی با بیشترین فروش روزنامه در جهان هستند. همچنین در گزارشی منتشره به تاریخ 23 آگوست 2016 در پایگاه اطلاعرسان Trending Top Most آمده است: «در دورهای که برخی معتقدند دوران روزنامههای چاپی بهسر آمده است، عناوینی هستند که همچنان پرخواننده ماندهاند؛ عناوینی چون دیلیتلگراف، تایمز هندوستان، سان، آساهی شیمبون، والاستریتژورنال، واشینگتنپست، پیپلدیلی، نیویورکتایمز، گاردین و دیلیمیل، بهترتیب بیشترین مخاطبین جهانی را دارند». بااینوجود، این سکه روی دیگری هم دارد که نبود رسانهای بهنام روزنامه در بعضی نقاط جهان، در این عصر انفجار اطلاعات است. برای مثال، بر پایه گزارش منبع تحلیل دادههای اینترنتی ChartsBin در آنگویلا، جزایر مارشال، رواندا و سنت وینسنت هیچ روزنامهای منتشر نمیشود؛ هرچند کشورهایی مانند آمریکا با 1486 عنوان، ترکیه با 588 عنوان، برزیل با 532 عنوان، چین با 963 عنوان، آلمان با 347 عنوان و هند با 1874 عنوان، جور آنها و بسیاری کشورهای دیگر را میکشند. گزارش این منبع گویای آن است که کشورهای بسیاری چون آنگولا، برمودا، جزایر ویرجین، بروندی، کومور، جزایر کوک، کاستاریکا، گابن، گوادلوپ، گوآم، موناکو، کالدونیای جدید، نیجر، نیووی، سنتکیتس، سیشل، جزایر سولومون، توگو و وانواتو تنها یک روزنامه رسمی دارند. امروز، 13 اردیبهشتماه مصادف با سوم مای 2017، «روز جهانی آزادی مطبوعات» است و در شعاری که در پوستر طراحیشده برای این مناسبت آمده چنین میخوانیم: «ذهنهای انتقادی برای دوران انتقادی؛ نقش رسانهها در پیشبرد صلح و عدالت فراگیر در جوامع». در توضیحی که پایگاه اینترنتی سازمان UNESCO به همین مناسبت منتشر کرده است، میخوانیم: «هرساله، سوم ماه مای را به یاد روزنامهنگارانی که در راه عنوانکردن حقایق جوامع جانشان را از دست دادهاند، به این نام میخوانیم». در همین منبع آمده که سازمان ملل متحد در نشستی به تاریخ 1991 و در پاسخ به خواست روزنامهنگاران آفریقایی به مهمشمردن آزادی بیان در روزنامهها، این روز را در تقویم مناسبتهای جهانی بهرسمیت شناخت. ارینا بوکووا؛ مدیرکل بلغارستانی سازمان یونسکو در مقالهای منتشره به تاریخ اول مای 2017 به همین مناسبت نوشته است: «روزنامهنگاری، نقشی حیاتی در اجتماع دارد و میتواند اطلاعات مورد نیاز را در اختیار آحاد جامعه قرار دهد. هرروز روزنامهها کلی اخبار و مصاحبه را آمادهسازی و منتشر میکنند که همه آنها در نگرش ما برای تصمیمگیریهای آگاهانه موثر هستند. این به ما کمک میکند تا هویت خود را بهعنوان یک شهروند جامعه جهانی بسازیم و با درکی بهتر از پیرامونمان، برای تغییراتی معنادار در جهت ساخت آیندهای بهتر قدم برداریم؛ اما آیا باید به هر رسانهای اعتماد کرد؟ واقعا چگونه در ازدحام اخبار جعلی، میتوان جریان فراگیر درستی از ارائه اطلاعات را مدیریت کرد؟» این میتواند مهمترین رسالت روزنامهنگاری در دورهای باشد که رسانههای هوچی و سرمایهسالار، بوقهای دروغین را در کرنای تریبونشان میدمند و ذهن جوامع را منحرف میکنند.