تیتر خبرهای این صفحه
  • شماره 1190 -
  • 1396 چهارشنبه 13 ارديبهشت

مدیریت خر بیار باقالی بارکن!

ناصر بزرگمهر

یک کشاورزی باقالی‌های خود را برداشت کرده و کنارش خوابیده بود، که یک‌باره فرد قلدری می‌آید و بنا می‌کند به پرکردن خورجینش. کشاورز از خواب برمی‌خیزد که جلوی دزد قلدر را بگیرد و با او گلاویز می‌شود. دزد قلدر چاقویی از جیب درمی‌آورد و به کشاورز بیچاره می‌گوید: من فقط می‌خواستم خورجینم را پرکنم، حالا که مقاومت می‌کنی، می‌کشمت و همه باقالی‌ها را می‌برم. کشاورز بینوا که می‌بیند زورش به دزد قلدر نمی‌رسد و از پس او هم برنمی‌آید و پای جون در میونه، می‌گوید: قبول کردم و «برو خر بیار و باقالی بار کن!» این قصه که در ادبیات کهن این سرزمین عزیز ماندگار و تبدیل به ضرب‌المثلی مشهور شده است، مربوط به کسانی است که از حرف‌شان بنابه شرایط برمی‌گردند. حتما بار‌ها شنیده‌اید. من هم با افزودن‌ واژه مدیریت، تلاش می‌کنم تا تعریف جدیدی از این ضرب‌المثل با توجه به شرایط، برای شما با کمی طنز مطرح کنم: این روز‌ها بازهم مدیریت‌هایی متولدشده‌اند و متأسفانه مسئولیت گرفته‌اند که تا در برابر اولین مخالفت یا تهاجم درست یا غلط قرار می‌گیرند، سریع حرف خود را برمی‌گردانند و تصمیم دیگری را گاهی تا 180‌درجه متفاوت با قبلی اعلام می‌کنند. این‌گونه تصمیم‌گیری‌ها نتیجه عدم توجه به نگاه‌های کارشناسی و سطوح کارشناسان خبره در سازمان‌ها است و نشان می‌دهد که مدیریت ارشد، بدون توجه و شناخت علمی و عملی و فقط بر اساس بینش و خودمحوری‌های شخصی، موضوعی را اعلام می‌کند. این وضعیت را مرتبا در بخش‌های مختلف و در رسانه‌ها شاهد هستیم و نتایج اسفبار آن را یک روز در آشفتگی بازار ارز و روز دیگر در بورس و سپس در حوزه‌ای دیگر شاهدیم. مدیریت‌هایی که محور همه تصمیم‌گیری‌ها را، دانش نداشته خود و مدرک‌های دکتری بدون حضور در کلاس‌های درس و مطالعه می‌دانند و همیشه از بالا به پایین نگاه کرده و معمولا هیچ‌کس جز خودشان را باور ندارند، و چند نفر بی‌سواد متملق بادمجان دور قاب‌چین هم بر این اداها مهر تائید می‌زنند که درنتیجه از چنین مدیریت‌هایی بیش از این هم نباید انتظار داشت. انتخاب خود آنها قبل از آنکه بر محور علم و عمل باشد، بر اساس روابط شخصی و فامیلی و همشهری‌گری و همسایگی و مناسبت‌های دورن استخر‌ها و سونا‌ها و دستور از بالا شکل‌گرفته و سطح مدیریت آنها را رانت‌های ارتباطی تعیین می‌کند. متأسفانه این مدیریت‌های ضعیف، بدون داشتن دانش عمیق و تخصصی در حوزه‌های مختلف و گاهی متفاوت حضور داشته و با استفاده از ارتباطات شخصی، فامیلی و رفاقتی، پست و مسئولیت‌های گاه حتی سنگینی را عهده‌دار شده و امروز در حیطه مدیریت کشور، نام‌آور و دارای وزن و مقامی مهم هستند. با این مدیریت‌ها نمی‌توان به‌سادگی درافتاد، تغییر آنها تقریبا غیرممکن است، تنها راه مبارزه با این گروه، روشن کردن نورافکن در افکار عمومی، توسط رسانه‌ها است. این مدیریت‌ها معمولا از روشنایی بسیار می‌ترسند. آنها در هرجایی که صحبت از دانش و تخصص واقعی باشد، سکوت می‌کنند، حرف‌های کلی می‌زنند و از دانش سطحی که در این سال‌ها اندوخته‌اند، بهره می‌برند. آنها گاهی بدون هیچ‌گونه اندیشه و تأمل در کلام و در لحظه فکری به ذهن‌شان خطور می‌کند و آن را در مقابل رسانه‌ها به زبان می‌آورند. آنها معمولا اگر مخالفی برای ایده و نظرشان پیدا نشود، همان را ملاک اجرای تصمیمات بعدی قرار می‌دهند و اگر مخالفی پیدا شد که معمولا هم کمتر پیدا می‌شود، فورا تصمیم خود را تغییر می‌دهند. هرقدر مخالفت بیشتر باشد، تصمیم آنها نیز بیشتر تغییر می‌کند. همه این‌گونه تصمیمات فقط بر اساس حفظ میز و مقام و موقعیت و حقوق ماهانه ریالی و ارزی است. در سال‌های اخیر ازاین‌گونه تغییرات در تصمیمات سطوح مختلف بار‌ها شاهد بوده‌ایم. وقتی زور طرف مقابل کمی زیاد باشد، فورا از حرف خود برمی‌گردند و گناه را به گردن رسانه‌ها می‌اندازند که آنها در انعکاس حرف‌های ما اشتباه کرده‌اند. همیشه نتیجه بررسی جعبه سیاه، خلبانی است که مرده است. بدیهی است در این قصه هم، معمولا با دو گونه مهاجم روبه‌رو هستیم. مهاجمی که فقط قلدر است، زور دارد و خودش هم خطاکار است، اما چون صاحب قدرت است، ما کوتاه می‌آییم تا او خر بیاورد و باقالی‌هایش را بار کند و ببرد یا مهاجمی که زور خاصی ندارد، چاقو هم ندارد، قلدر هم نیست، اما به ضرب اندیشه و تخصص به سراغ ما می‌آید و رو‌درروی ما می‌ایستد تا افکار عمومی را به قضاوت بکشاند. این دومی را هم چون تنهاست، باکمی فشار به مقامات بالاتر، راهی خانه می‌کنیم تا شهردار زن جان باقی‌ بماند، تازه اگر منصف باشیم و نخواهیم فشاری به او وارد کنیم تا نفرات بعدی همچنان بترسند که معمولا می‌ترسند.

 

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه