• شماره 1375 -
  • 1396 يکشنبه 10 دي

یادداشتی بر نمایش «دو دلقک و نصفی»

نمایشی که در‌اجرا چندان سرحال نیست

حمیدرضا کاظمی‌پور

آنچه در اجرای نمایش «دو دلقک و نصفی» اثر جلال تهرانی بیش‌از‌پیش به‌چشم می‌خورد‌، رفتن به‌سمت‌و‌سوی مولفه‌های نمایش ابسورد یا تئاتر پوچی یا معنا‌باخته است. بی‌شک، استفاده از بازی‌های کلامی‌، تکرار چه به‌صورت زبانی و دیالوگی و چه به‌صورت میزانسن‌های تکرار‌شونده در‌اجرا، اغراق و به‌کارگیری عناصر و ترکیبات بی‌ربط، از‌جمله مولفه‌هایی‌ست که در تئاتر ابسورد بر‌آن تاکید شده و مخاطب خود را در یک شوخی و جدی یا طنز و تلخی، سرگردان می‌کند. جلال تهرانی در نمایش «دو دلقک و نصفی» کاملا آگاهانه و با شناخت مولفه‌های تئاتر ابسورد سعی کرده است که مخاطب خود را در‌این‌ سرگردانی پوچ قرار داده و با بازی کلامی «اینجا کجاست و من کی‌ام‌؟» تاکیدی جدی‌تر بر‌این ساختار نمایشی در اثر خود کند. تنها چیزی‌که شاید به‌لحاظ ساختاری کمی متفاوت‌تر از شاخصه‌های تئاتر ابسورد است، پایان نمایش جلال تهرانی‌ست‌! که اصولا در‌این شیوه نمایشی، ساختار دورانی‌ست و پایان نمایش به آغاز آن باز‌می‌گردد و در‌حقیقت، حرکت در یک دایره و رسیدن به یک پوچی و معناباختگی را برای مخاطب تلقی می‌کند. حال باید دید که تا‌چه‌اندازه اثر جلال تهرانی در‌این‌راستا موفق عمل کرده و به اجرایی یکدست و توانمند نزدیک شده است. درابتدا و قبل‌از ورود به جزئیات اثر باید گفت که متن و اجرای نمایش «دو دلقک و نصفی» چندان از‌هم دور نیست و فاصله چندانی را در متن و اجرا در اثر روی صحنه شاهد نیستیم و در کلیت کار، همدیگر را درجهت هدف کارگردان پوشش داده‌اند. آنچه که در نگاه تیزبین و ظریف‌تر می‌توان به اثر پرداخت این است که نمایش «دو دلقک و نصفی»؛ نمایشی سر‌حال بر صحنه نیست. بازی‌ها به‌شدت غیر‌قابل انعطاف به‌نظر رسیده و به پختگی لازم در یک اجرای موفق نرسیده‌اند. اگرچه نگارنده کاملا به دنیای بازی در‌این ساختار نمایشی واقف بوده و منظور از پختگی در بازی را ابدا پرداختن به بازی‌های حسی‌، درونی‌، زیرپوستی‌، باورپذیر یا این‌قسم تعابیر در‌این شیوه اجرایی نمی‌دانم؛ بلکه مقصود، رسیدن به درکی درست از نقش با لایه های زیر‌متنی آن است. جلال تهرانی در‌مقام نویسنده اثر نیز اگرچه با القای مفاهیمی چون اختلاف طبقاتی‌، بوروکراسی، توصیه‌نامه و... سعی کرده است تحلیلی بر‌این جامعه نابسامان داشته و نقدی جدی بر حال‌و‌روز اجتماع بزند؛ اما در لحظاتی سر‌در‌گم است و نمایشنامه نیز نمی‌داند که دقیقا چه‌چیز را می‌خواهد بگوید. «دو دلقک و نصفی»، در کارگردانی می‌توانست شاید با هدایت خوب بازیگران و ایجاد اتمسفری درست از نمایش‌، اثری درگیرانه‌تر را برای مخاطب خود خلق کند که این‌چنین نمی‌شود و نمایش از اکت و فضای تصویری خلاقی بهره نمی‌برد. تنها چیزی‌که شاید اثر جلال تهرانی را تا‌اندازه‌ای سر‌پا نگه می‌دارد، بی‌شک، طراحی صحنه خوب و نورپردازی درست اثر است که به‌درستی توانسته است در خدمت فضا و ساختار کار، قرار گیرد؛ استفاده از سطوح شیب‌دار و نردبانی با زوایای مثلثی در طراحی صحنه و نورپردازی‌های از کناره توانسته است «دو دلقک و نصفی» را تا‌اندازه‌ای برای مخاطب خود، ملموس‌تر کند.

 

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه