نگاهی به دستهای پنهان گیاه نیشکر
کی بود؟ کی بود؟ من نبودم!
در اینکه کلانشهر اهواز قلب تپندهی ایران اسلامی است و فعالیت هیچ یک از صنایع این شهر نباید متوقف شود، هیچ شکی وجود ندارد. اما به چه قیمتی؟! در اینکه ناظر بزرگی مانند سازمان محیط زیست بر همه آلودگیهای محیطی کلانشهر اهواز اشراف کامل دارد، اما باز هم راه سکوت و سازش را در پیش گرفته است، هیچ شکی وجود ندارد. اما به چه قیمتی؟! در اینکه هیچ یک از صنایع آلاینده نباید در محدوده جغرافیای شهری و انسانی ساخته شوند، اما هم اینک همه صنایع آلاینده یا در داخل شهر اهواز قرار دارند و یا این شهر را محاصره کردهاند، هیچ شکی وجود ندارد. اما باز هم به چه قیمتی؟! متاسفانه همه «نبایدها»ی زیست محیطی در خصوص کلانشهر اهواز بنابر مصالح ملی و سیاستهای منطقهای به «باید» تبدیل شدهاند و به سادگی آب خوردن، جان چند میلیون انسان را به مخاطره انداختهاند. وقتی مدیرکل محیط زیست خوزستان یکی به نعل میزند و یکی به میخ، حتما منظوری دارد. وقتی مدیرکل محیط زیست خوزستان، درختچههای کنوکارپوس را عامل تنگی نفس اهوازیها معرفی میکند، دقیقا منظورش این است که یک «عامل گیاهی» حساسیتهای خفته شهروندان را بیدار کرده، اما چرا به عقل هیچکس خطور نمیکند که ممکن است گیاه نیشکر عامل این همه تنگی نفس بوده باشد؟!
چرا نیشکر از قلم افتاده؟!
همگان میدانیم که گیاه نیشکر به دلایل زیست محیطی باید سبز برداشت شود؛ اما از آنجایی که این امکان فنی در کل دنیا وجود ندارد، مزارع نیشکر - باز هم تاکید میکنم در کل دنیا - پس از خشک شدن سوزانده میشوند و این مساله به ایران و خوزستان محدود نمیشود. شرکت توسعه نیشکر اخیرا رسما اعلام کرده است که سوزاندن مزارع نیشکر در استان خوزستان تحت پروتکلهای امنیتی و زیست محیطی صورت میپذیرد. این در حالی است که به گفته کارشناسان محیط زیست، برداشت نیشکر به روش سوزاندن مزارع در هیچ کجای دنیا راهکار زیست محیطی ندارد و این عمل، آلودگی بیچون و چرای محیط زیست را به دنبال دارد. بنابراین میتوان نتیجهگیری کرد که ادعاهای شرکت توسعه نیشکر در خصوص رعایت مسائل زیست محیطی چیزی به جز رد گم کنی و سفسطهبافی نیست. شرکت توسعه نیشکر در آخرین اظهاراتی که در نشریات محلی به چاپ رسانده به صراحت آورده است که سوزاندن مزارع نیشکر تا کنون هیچگونه آسیب زیستمحیطی برای مناطق مسکونی و نیز مناطق شهری به دنبال نداشته است؛ چرا که با توجه به فاصله کشت و صنعتهای نیشکر با شهر اهواز و سایر شهرها امکان انتقال دود غیرممکن است. استنباط یک عقل سلیم از اظهارات شرکت توسعه نیشکر این است که مردم اهواز بوهای تهوعآوری که شبها به مشامشان میرسد و خاکستری که در فصلهای پاییز و زمستان روی رخت و لباسهایشان مینشیند را ببینند، اما باور نکنند. باز هم میخواهم بپرسم این همه بوییدن و دیدن و دم نزدن به چه قیمتی؟!
آیا نیشکر مجرم است؟!
صدیقه ابراهیمی، کارشناس محیط زیست در پاسخ به اظهارات شرکت توسعه نیشکر میگوید: میخواهم از مدیران این شرکت بپرسم چگونه انتظار دارید، دُم خروس را ببینیم، اما وجود خروس را انکار کنیم؟ آلودگی هوا توسط صنایع نیشکر وجود خارجی دارد، اما حکم دُم خروس را پیدا کرده است. چرا انتظار دارید چیزی را باور کنیم که با عقل جور در نمیآید؟ با این فاصله و بُعد مسافتی که وجود دارد چگونه است که بوی نفسگیر و تهوعآور حاصل از تخمیر ملاس (برای تهیه الکل) تا کیلومترها به داخل شهر اهواز نفوذ میکند، اما باید باور کنیم و بپذیریم و مطمئن باشیم که چیزی از خاکسترهای حاصل از سوختن مزارع روی پیکره شهر نمینشیند؟! وی با تاکید بر اینکه بهتر است با خودمان و مردم صادق باشیم، ادامه میدهد: از مدیران شرکت توسعه نیشکر تقاضا داریم ادعاهایی را مطرح کنند که با عقل جور در بیاید. هیچ عقل سلیمی ادعاهای شرکت نیشکر را نمیپذیرد؛ چراکه ما شهروندان اهوازی هم بوی تهوعآور حاصل از فرایند تخمیر شرکت را تحمل کردهایم و هم خاکستر حاصل از سوختن مزارع آن را روی رخت و لباسهایمان دیدهایم. صدیقه ابراهیمی عقیده دارد و اصرار میکند که اساتید دانشگاهها بیایند و دود حاصل از سوختن مزارع نیشکر و بوی حاصل از تخمیر ملاس را مورد بررسی قرار دهند؛ چراکه تاثیر یک عامل گیاهی در تنگی نفس اهوازیها به اثبات رسیده و متهم یا مجرم بودن گیاه نیشکر در این خصوص دور از انتظار نیست. دانستن، حق مردم است؟! سخنان این کارشناس محیط زیست را تایید میکنم و پای این سخنان را نه با یک انگشت، بلکه با ده انگشت مهر میکنم. درست 14 سال پیش بود که ما خبرنگاران اهوازی تیتر زدیم و نوشتیم و به صنعت نیشکر هشدار دادیم که زهابهای نیشکر را درون کارون نریزند. دیگر به درون کارون نریختند، اما این بار زهابها را به سمت هورهای شادگان و هور العظیم هدایت کردند. بعد از این مشاهدات و ملاحظات، تیتر زدیم و نوشتیم و هشدار دادیم که زهابها را به تالابها نریزید. مدیران وقت صنعت نیشکر اینبار به ما اهل رسانه توپیدند و اعتراض کردند که شما به چه حقی به ما امر و نهی میکنید و بکن، نکن راه انداختهاید. ما اهل رسانه پاسخ دادیم: دانستن، حق مردم است و مدیران وقت صنعت نیشکر اینبار به صراحت هر چه تمامتر به ما اولتیماتوم دادند و گفتند: صنعت نیشکر یک طرح ملی است و مردم حق هیچ اظهار نظری ندارند. مردم حقی برای دانستن همه مسائل ندارند. اصحاب رسانه راه سکوت در قبال اقدامات «ضد زیست محیطی» صنعت نیشکر را در پیش گرفتند و شد آنچه که نباید میشد. حالا دیگر رمقی برای تالابهای شادگان و هورالعظیم باقی نمانده است و بعید نیست که این تالابها از این پس، از حمایت کنوانسیونهای بینالمللی بینصیب بمانند. اما حالا حکایت یک عامل ناشناخته گیاهی است که از ماههای شهریور و مهر (یعنی از زمان آغاز کار سوزاندن مزارع نیشکر) همه را درگیر میکند. کودک و بزرگ و پیر و جوان هم نمیشناسد. عامل ناشناخته گیاهی با خارش چشم همراه است؛ گاهی هم با عطسه و خارش گلو همراه میشود. این عامل ناشناخته گیاهی، حالا سه سال است که بعد از اولین بارندگی، حساسیتهای خفته را بیدار کرده و خیلیها را با علایم تنگی نفس به بیمارستانها کشانده است. خیلیها گمانهزنی کردند و به نتیجهای نرسیدند؛ متاسفانه شرکت توسعه نیشکر تا کنون در این گمانیزنیها جایگاهی نداشته است به جز در یک مورد و آن هم اظهارات غیرمستقیم احمدرضا لاهیجانزاده، مدیرکل محیط زیست خوزستان است. لاهیجان زاده، در آخرین اظهارات خود به نقش صنایعی همچون فولاد خوزستان و گروه ملی ایران در آلودگی هوای اهواز اشاره کرده و صنایع نیشکر را همردیف این صنایع آلوده قرار داده است. این بدان معنی است که صنایع نیشکر بدون چون و چرا در زمره صنایع آلودهکننده هوای اهواز قرار دارند. احتمال مقصر بودن گیاه نیشکر در تنگی نفس اهوازیها دور از انتظار نیست و کشف این مساله نیازمند عزم راسخ اساتید دانشگاهی است. بیاییم دست در دست هم دهیم به مهر/ میهن خویش را کنیم آباد.