• شماره 1846 -
  • 1398 دوشنبه 29 مهر

گفت‌وگو با رضا عطاران

عادی‌بودن رفتار، حال اثر را خوب می‌کند

مصطفی رفعت/«شاید خنده‌دار باشد که یک هنرمند در مصاحبه بگوید از بچگی می‌خواستم هنرپیشه شوم یا از سال‌های کودکی کار نمایش و ... انجام داده‌ام اما من هم همین ریسک را برای گفت‌وگوی‌مان می‌کنم که بگویند عطاران هم که همین را گفت! بله من هم از 10 یا 11‌سالگی جذب هنر نمایش شدم و کلی هم کار تئاتر کار کردم. سال‌هایی که هنوز مشهد بودم و آرزویم این بود که در یک محیط رسمی بزرگ در تهران روی صحنه بروم اما دست تقدیر این‌طور بود که مرا با کار تصویری؛ آن‌هم طنز بشناسند»؛ رضا عطاران این‌گونه از رؤیای تبدیل‌شدن به یک بازیگر یاد می‌کند و حالا او یک ستاره است؛ عمده کارهایش با موفقیت‌های قابلِ‌توجهی روبه‌رو بوده‌اند و همان‌طور‌که خودش تصریح دارد؛ موفقیت‌های دنباله‌دار، ‌اتفاقی نیستند.

خداحافظ جمع قدیمی
در طی این‌سال‌ها همیشه جمع‌هایی در کارهای هنری بوده که با موفقیت همراه شدند و گاهی کار گروهی و تیمی برای یک‌عده به‌شدت موردِ‌استقبال واقع شده است. این مسئله، وسوسه‌کننده است که بعدها آن‌گروه باز دورِهم جمع شوند و همان موفقیت‌ها را تکرار کنند؛ یعنی هم برای مخاطب جذاب است و هم برای خود آن آدم‌ها اما واقعاً چنین‌چیزی شدنی نیست.

مرد راحت سینما
من سعی کرده‌ام در بازی‌هایم ادا در نیاورم. ‌چیزی که شاید موردِاقبال مردم واقع شده، نوع راحت حرکات و گفتار من مقابل دوربین است. البته بازی می‌کنم نه این که بگویم بازی نمی‌کنم اما از غلو کردن و نمایش‌دادن خوشم نمی‌‌آید. زندگی، یک جریان عادی‌ست و به‌نظرم بازیگر هم باید رئال و عادی باشد. این راحتی را مخاطب دوست دارد و می‌پذیرد.

شکسته در زمان
دیدن آدم‌های قدیمی یک‌چیز را یاد آدم می‌اندازد و آن‌هم گذر زمان است. جالب است تا زمانی‌که فقط خودمان هستیم، متوجه نمی‌شویم چقدر در دل زمان شکسته شده‌ایم اما وقتی آدم‌های قدیمی را که با‌هم بودیم، دوباره بعد‌از‌مدت‌ها می‌بینیم، متوجه می‌شویم چقدر عوض شده‌اند؛ ‌در‌حالی‌‌‌که همین اتفاق برای خودمان هم افتاده اما متوجه آن نیستیم تا یک‌نفر به ما بگوید.

فرار از لذت کتابخوانی
من آدم بی‌حوصله‌ای هستم که این بی‌حوصلگی و کمی تنبلی که در من هست، باعث شده دنبال یک‌سری چیزها نروم و خودم را از بعضی لذت‌ها محروم کنم که مطالعه، یکی‌از‌آنهاست. هربار کتابی را می‌خوانم، لذت می‌برم و حس می‌کنم چقدر کار خوبی‌ست اما به‌سرعت خسته می‌شوم و آن‌را کنار می‌گذارم.

شانس کجا بود؟
همیشه وقتی کسی در کاری موفق می‌شود، بحث اولیه به‌عنوانِ وجود شانس مطرح می‌شود؛ در‌حالی‌که همه ماجرا شانس نیست. در کارهای خودم سعی کردم ببینم مردم از کدام بخش کارهایم استقبال بیشتری دارند و همان‌ها را تقویت کردم؛ یعنی اتفاقی نبوده و برایش زحمت کشیده‌ام. ممکن نیست که شما همیشه شانس بیاورید و همه‌ کارهای‌تان شانسی موفق شوند. یک‌نفر که کارهای موفق زیادی دارد، حتماً برایش کار خاصی انجام داده است.

خونسردی موروثی من
هر‌کسی ویژگی‌هایی را از خانواده‌اش به‌ارث می‌برد. من احتمالاً بخشی از بی‌خیالی یا بهتر بگویم خونسردی‌ام را از پدرم ارث برده‌ام. خودم با این ویژگی مشکلی ندارم اما گویا دیگران را اذیت می‌کند. البته در‌عینِ‌خونسردی، آدم بی‌تفاوتی نیستم و خیلی‌چیزها را با‌دقت می‌بینم و برایم مهم هستند.

بزرگ‌تر‌های ناخالص
با گذر زمان، همه ما تغییر می‌کنیم؛ این فقط در ظاهر و چیزهایی که همه می‌بینند، نیست؛ بخش قابلِ‌توجهی از تغییرات، در نگاه ما به زندگی وجود دارد. بالا‌رفتن سن باعث می‌شود شما چیزهایی را از دست داده و چیزهایی را به‌دست بیاورید. به‌هر‌حال، انسان در‌طولِ زندگی همیشه در‌حالِ‌معامله است. این‌طور نیست که فقط بگیریم. گاهی برای داشتن، باید از بعضی چیزها گذشت؛ البته بخشی از این چیزها که می‌دهیم، مربوط به خلوص آدم است. ویژگی‌های رفتاری ما عوض می‌شود و با افزایش سن، حس می‌کنم که دیگر آن لطافت و نگاه معصومانه را نداریم.

یک خجالتی در میان مردم
نمی‌توانم بگویم اجتماعی هستم یا نیستم. به‌هر‌حال، من با اتومبیل خودم جایی نمی‌روم و ناچار به استفاده از تاکسی و آژانس هستم و به‌همین‌علت، به‌نوعی در میان مردم می‌چرخم. از بودن بین مردم فرار نمی‌کنم اما آدمی نیستم که خیلی بینِ جمع راحت باشم؛ چون برعکس آنچه به‌نظر می‌‌آید؛ آدمی خجالتی هستم. وقتی دیگران نگاهم می‌کنند، احساس ناراحتی دارم که انگار دارم کاری اشتباه انجام می‌دهم اما خودم زیاد در رفتار مردم خیره می‌شوم و دوست دارم کنش‌ها و واکنش‌ها را ببینم و از آنها در کارهایم به‌درستی استفاده کنم.

عاشق اینستاگرام
به بازی‌های ویدئویی علاقه دارم و روی گوشی‌ام چند بازی دارم که گاهی آنها را انجام می‌دهم اما آدمِ گشتن در اینترنت نیستم. البته فضای اینستاگرام را دوست دارم و دلم می‌خواهد پست‌های خاص بگذارم. دوست دارم آنجا نوعی شوخی بصری با مردم داشته باشم و عکس‌العمل‌ها را ببینم. به‌نظرم مهم نوع و میزان استفاده ما از این ابزارهاست و اینها ذاتاً چیز بدی نیستند. من برخوردهای بدی در فضای مجازی به‌آن‌شکل که اذیتم کند، ندیده‌ام.

خوش‌لباس در میان‌سالی
پوشیدن لباس‌های راحت و اسپرت را دوست دارم و با کتانی یا کفش‌های اسپرت غیرمجلسی راحت‌تر هستم. دلم نمی‌خواهد رسمی لباس بپوشم و از لباس‌های تنگ و چسبان خوشم نمی‌‌آید؛ چون در حرکت با آنها راحت نیستم. از اتوکشیده‌بودن هم خوشم نمی‌‌آید اما با رنگ و طرح و تمیز‌بودن لباس‌ها حالم بهتر می‌شود. به رنگ‌های روشن علاقه بیشتری دارم و فکر می‌کنم در‌حالِ‌حاضر به نسبت سال‌های جوانی‌ام خوش‌لباس‌تر هستم.

طنزهای پرجمعیت
موفقیت در کارهایی که تعدد نقش و بازیگر وجود دارد، به‌این‌علت است که هر بازیگری با شاخصه‌های خودش در قالبی ایفای نقش می‌کند و این‌تنوع، برای مخاطب لازم است؛ به‌ویژه در کارهای طنز جذابیت این‌کارها بیشتر می‌شود؛ چون هر بازیگری با شیرینی و سبک طنز خودش شما را پای کار نگه می‌دارد. شاید به‌همین‌علت است که کارهای آیتمی یا طنزهای پربازیگر مانند کارهایی که مهران مدیری می‌سازد، با استقبال بیشتری روبه‌رو می‌شوند.  

نزدیک به زندگی
در بازیگری، به سبک‌های رئال علاقه بیشتری دارم؛ چون به‌شکلِ زندگی نزدیک‌تر هستند. بازیگرهایی که به‌این‌روش کار می‌کنند، برایم جذاب‌تر هستند و کارهای‌شان را چه در طنز و چه در آثار جدی بیشتر دوست دارم. این‌نوع بازیگرها قرابت و نزدیکی زیادی با دوربین دارند و به‌نظر می‌آید که در گیر‌و‌دار چگونگی تصویرشان نیستند. این عادی‌بودن رفتار، حال فیلم را خوب می‌کند.

اهمیت عشق خانوادگی
من به روابط خانوادگی خیلی احترام می‌گذارم و معتقدم که بخش مهمی از زندگی آدم‌ها، در‌این‌روابط شکل می‌گیرد. تماس‌داشتن با هم، دیدارها و هوای همدیگر را داشتن، خیلی‌مهم است. خیلی‌زود به آنجا می‌رسیم که نیستیم یا نیستند. معتقدم تا زمانی‌که هستیم، باید مراقب هم باشیم و با هم ارتباط خوبی داشته باشیم. از‌دست‌دادن آدم‌ها خیلی‌تلخ و سخت است. خودم هر‌چه سنم بالاتر می‌رود، تلخ‌تر می‌شوم و حس می‌کنم که خیلی به عطاران مثلاً ده‌سال‌پیش که روحیه شادتری داشت، نزدیک نیستم.

بی‌خیال دنباله‌ها
من علاقه‌ای به دنباله‌سازی ندارم. همان‌زمان که «ورود آقایان ممنوع» موفق شد، خیلی‌ها می‌گفتند که احتمالاً قسمت دوم آن‌کار ساخته می‌شود و حتی آن اوایل خودم هم به‌فکرِ این ماجرا بودم که اگر ماجرا دنباله داشت، در کار باشم اما بعد، کل تیم به‌این‌نتیجه رسیدند که ادامه‌ای بر کار ممکن است آن جاذبه را نداشته باشد. این واقعیت است که شما یک حرف جالب را یک‌بار می‌توانید بزنید و لزومی به تکرارش نیست.

مرز حضور و غیاب
بین بازیگری و کارگردانی، مرز می‌گذارم؛ به‌این‌معنی‌که وقتی‌که بازیگرم؛ فقط بازیگرم و در کار کارگردان دخالت نمی‌کنم. البته همیشه لطف دارند و نظر می‌خواهند اما من معتقدم که حتی پیشنهاد هم باید اندازه مشخصی داشته باشد. نباید روی کار هم به‌این‌شکل تأثیر بگذاریم که طرف مثلاً بیاید هرچه من می‌گویم را اجرا کند. اگر این باشد که بهتر است من بروم آن فیلمی که خودم می‌خواهم را بسازم. وقتی در پروژه‌ای به‌عنوانِ بازیگر هستم، بخش کارگردان من غایب می‌شود. گاهی برایم سخت است؛ اما رعایت می‌کنم.

هنرمند بی‌هنر
رشته مرتبط با هنر نخواندم اما تا دل‌تان بخواهد، در دانشگاه کارهای مرتبط با هنر را انجام می‌دادم. هنوز‌هم همه‌چیز را از دریچه سوژه‌ای برای بازی‌کردن و ساختن کاری می‌بینم که می‌تواند به‌شکلی خلاقانه از فیلتر ذهنی من اجرا شود. خیلی‌ها فکر می‌کنند که «ساعت خوش» زمان آشنایی من با بچه‌های آن‌گروه بود؛ اما ما بعضی‌های‌مان در محیط نمایش با هم آشنا شدیم و از دل کار تئاتر بود که ایده «ساعت خوش» شکل گرفت.

فرار یک ستاره
من آدم فروتنی نیستم اما از مسئولیت زیاد می‌ترسم. از اینکه عده بیشتری از من انتظار داشته باشند، فرار می‌کنم. هرچه در‌این‌کار مطرح‌تر می‌شوید و آدم‌های بیشتری شما را می‌شناسند، بیشتر دچار ترس از پذیرش کارهای بعدی می‌شوید. به‌همین‌علت، شاید سخت‌گیرتر می‌شوید و آن بلندپروازی روزهای اول را ندارید. سخت‌تر تصمیم می‌گیرید. خودم که شخصاً دوست ندارم به مقوله‌هایی مانند ستاره‌بودن و تأثیرگذار‌بودن در فروش و ... فکر کنم. این مسئله که ستاره باشید، خوب است اما بدی‌هایی هم دارد. وقتی کاری موفق نشود؛ حالا به‌هر‌علتی، نقش شما در شکست از همه پررنگ‌تر می‌شود.

منتقد و تماشاگر
من به نگاه منتقدان اهمیت می‌دهم اما به نظرم نگاه مردم هم مهم است. نمی‌توانیم علاقه و نگاه مردم را نادیده بگیریم. من همیشه هر‌دو سمت ماجرا را دوست داشتم و به‌نظرم گاهی جوابم را از مردم و گاهی هم از منتقدین گرفته‌ام. منتقدین نه همه‌جا و نه همیشه اما در مقابل انتخاب‌های مردم هستند؛ در‌حالی‌که من خودم بعضی کارهایی که در کارنامه‌ام موردِ‌اقبال عامه بوده را هم دوست داشتم و دارم.

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه