گفتوگو با دکتر ایمان هنرپور، روانشناس
چشمچرانی، احترام نگذاشتن به آزادیهای فردی!
سایه- مهدی مرادی/بخش نخست
بخش نخست
*گفته میشود برای سنجیدن میزان ادب در هر جامعهای باید به نوع برخورد و رفتار مردان با زنان آن جامعه نگاه کرد. به نظر شما این مطلب تا چه حد صحیح است؟
این پرسش از دل یک گفتمان مردانه مطرح میشود. یعنی با شالوده شکنی این پرسش این نتیجه برداشت میشود که حتما یک تمایز قطعی بین زن و مرد در جامعه وجود دارد که این تمایز میتواند باعث شود که عدهای با عدهی دیگر به گونهای خاص رفتار کنید و عدهای به دلیل وجود فقدانی در ماهیت خود باید مورد احترام قرار بگیرند. به عبارت دیگر باید در نظر داشت که لحاظ کردن احترام و ادب ظاهری از جمله اینکه خانمها برای بیرون رفتن از در یا نشستن، تقدم دارند واقعا بر مبنای ادب و احترام بنا شده است؟ و این که آیا میتوان گفت که مودب بودن مبتنی بر یک قیاس و تمایزگذاری جنسی است؟ در واقع احترام در ظاهر واژهای بسیار دلچسب و دل فریب است اما در دل آن میتواند تمایزات بسیار سختگیرانه جنسی، نژادی، طبقاتی و حتی سنی را داشته باشد. زن بودن یا مرد بودن استلزاماتی را به وجود میآورد که روابط میان آن دو را با آن استلزامات که قطعا ریشه فرهنگی دارد میسنجند. حال باید از خود پرسید آیا این استلزامات حاکی از نوعی فیزیولوژی خاص در افراد است که مثلا زنان باید اول از در خارج شوند؟ یا اینکه حرمتی است که باید برای تکریم زنان لحاظ کرد؟ به طور کلی باید معنای ادب و احترم در جامعه مشخص شود اینکه ما زنان را از بسیاری حقوق اجتماعیشان (ازجمله تحصیل در بعضی رشتههای خاص و مشاغل) محروم کنیم ولی برای نشستن و کارهایی از این قبیل برای آنها حق تقدم قائل شویم آیا واقعا نوعی احترام محسوب میشود؟
*ضمن تایید صحبتهای شما در مورد احترام به معنای حقیقی، میخواستم این سوال را مطرح کنم که یکی از آسیبهای موجود در جامعهی امروز ایران که میتواند ناقض مقوله رعایت ادب و احترام در جامعه باشد مسئله چشم چرانی و نگاه آزاردهنده مردان به زنان است. شما این مورد را تا چه حد به عنوان یک آسیب اجتماعی میپذیرید؟ به عقیده شما ریشههای این مسئله در چیست؟ با در نظر گرفتن اینکه در احادیث و روایات نیز در تقبیح این مقوله سخنهای بسیار گفته شده است.
در مورد چشمچرانی باید به چند مورد اشاره داشت: اول اینکه یک شکل آن میتواند ناشی از نوعی بیماری به نام ویریسم (voyeurism) باشد که در آن شخص لذت جنسی را از طریق نگاه کردن به ویژه به صورت پنهانی کسب میکند. یکی از علتهای مهم بروز این بیماری احساس عدم امنیت روانی در دوران کودکی است. یعنی اگر شخص در دوران کودکی از سوی پدر و مادر خود احساس امنیت نکند در بزرگسالی در مواجه با جنس مخالف دچار مشکل میشود و رابطه نزدیک، احساس عدم امنیت روانی را در او دامن میزند به همین سبب سعی میکند از دور نیاز روحی خود را جبران کنید که از نمونههای شایع آن این روزها پخش و تماشای عکسها و فیلمهای خصوصی افراد در اینترنت است.
*عدهای از جامعهشناسان بر این اعتقادند که بحث کالاشدگی انسان در دنیای جدید بسیار قابل بررسی است، یعنی ما با نگاه به دنیای اطراف در مقام مصرفکننده قرار میگیریم. آیا مقوله چشمچرانی را میتوان در زمره بحث کالاشدگی در روابط انسانهای عصر امروز مطرح کرد؟ و اینکه با نگاه ابزاری و به عنوان یک شیء به زن نگریستن موجب به وجود آمدن پدیدهای همچون چشمچرانی میشود؟
بحثی که شما مطرح میکنید به لحاظ اجتماعی درست است. اما به لحاظ فردی جنبه بیمار گونهای محسوب نمیشود. به لحاظ فردی وقتی شخصی به دیگری به عنوان کالا نگاه میکند، احتمالا دچار نوعی بیماری بنام فتیشیسم (fitishism) است که به گونهای شیء شدگی جنسی است و در آن فرد جنسیت را به جای یک موجود جاندار که میتواند رابطهی دو سویه با او داشته باشد به یک موجود بیجان یا موجودی که با او رابطهی یک طرفه دارد کاهش میدهد. اما از جنبه روانشناختی میتوان کمرنگ شدن عواطف فردی را عاملی موثر به شمار آورد. در بحث کلان موردی که شما اشاره کردید صحیح است، اما در زمینه فردی روان شناسان بر این اعتقادند که اگر شخصی در دوران کودکی رابطه عاطفی بدنی نزدیک با مادر را تجربه نکرده باشد (در شرایط نرمال، مادر باید روزانه چند ساعت فرزند را در آغوش بگیرد و ببوسد)، یکی از اصلیترین پایههای اختلالات جنسی روانی در فرد شکل میگیرد. مثلا کسانی که به بیماری پارافیلیا (اختلالات جنسی) دچار میشوند به طور عمده از رابطه نزدیک عاطفی یا فیزیکی با مادر محروم بودهاند. اما اگر بخواهیم نگاهی آسیبشناختی به مقوله مطرح شده داشته باشیم باید بپذیریم که در فرهنگ کلی جامعه نیز با نواقصی در زمینه تربیت مواجه هستیم. مثلا در دوران کودکی بسیاری از پدر و مادرها بر این باورند که در جلوی کودک نباید زیاد به یکدیگر محبت کنند، همدیگر را در آغوش بگیرند و ببوسند چراکه فکر میکنند به زبان عامیانه «روی بچه زیاد و چشم و گوشش باز میشود.» در نتیجه این کودک هیچگاه محبت کردن را به طور واقعی درک نخواهد کرد. در واقع زمانی که شما احساس میکنید مادرتان به عنوان کالایی برای پدرتان است که برای او غذا میپزد و از او پذیرایی میکند اما هیچگونه رابطه متقابل عاطفی را میان آنها مشاهده نمیکنید، کودک طبیعتا نسبت به جنس مخالف نیز همین برداشت را خواهد داشت. یعنی فکر میکند او نیز به صورت کالایی برای جنس مخالف است و در واقع نوع نگاه ما به روابط داخل خانواده غلط است که این نگاه نادرست در آینده بر شخصیت اجتماعی افراد نیز تاثیرگذار خواهد بود.
...ادامه دارد