کد خبر:
210525
| تاریخ مخابره:
۱۴۰۰ سه شنبه ۲۲ تير -
08:06
نگاهی به پدیده شوم کودکانی که هویت ندارند
من شناسنامه ندارم؛ پس تباه میشوم!
یکی از موضوعات مهم در دنیای مدرن «ثبت هویتِ» انسانهاست. کلاً هویت، شناسهایست که ازطریقآن، فرد خود را به دیگران معرفی میکند. ما با تولد در یک خانواده و شهر یا روستایی مشخص، وضعیت خودمان را در تاریخ جهان مشخص میکنیم. درواقع، ما بهلحاظ جامعهشناسی با دو نوع هویت روبهرو هستیم: اول، «هویت انتسابی» که بیانگر موقعیت فرد در خانواده، محل و زمان تولد، دختر یا پسربودن را شامل میشود که بخشی از ویژگیهای فردی و اجتماعی هر شهروند جامعه جهانیست؛ و دوم، «هویت اکتسابی» که فرد در بزرگسالی و براثر تلاش و شایستگی آنرا کسب میکند. واقعیت ایناستکه ما بدون هویت انتسابی ثبتشده، نمیتوانیم زندگی نرمال و عادی داشته باشیم. در جهان، کودکان بسیاری هستند که شناسنامهای برای آنها صادر نشده است. وقتی شناسنامهای نباشد، فرد از بسیاری حقوق ملی و شهروندی محروم میشود. طبق مطالعاتی که در یونیسف انجام شده؛ کودکانی که شناسنامه دریافت نمیکنند، ممکن است بهمرور دچار تبعیض، سوءاستفاده و محرومیت از حقوق انسانیِ خویش شوند. اگر در قرن بیستم در بسیاری از مناطق روستایی، افراد بیشناسنامه وجود داشتند و تا زمان مرگشان میتوانستند زندگی عادی خود را ادامه دهند، امروز میدانیم که فرد بدون شناسنامه با معضلات متعددی روبهرو خواهد شد. این گفتار بدینمعناستکه کودکی که شناسنامهای برایش ثبت نمیشود، وارد فاز یکنوع «زندگی نامرئی» میشود. درواقع او درعینحالکه موجودیت دارد، دیده نمیشود و نمیتواند از خدمات رفاهی، مراقبتهای بهداشتی، درمانی و آموزشی جامعه خویش بهرهمند شود. گفته میشود که بالغبر یکچهارم کودکان زیرِپنجسال در جهان در وضعیت فقدان شناسنامه بسر میبرند و اگر دولتها درپی آنها نباشند و مراقبت از آنها را عهدهدار نشوند، شاهد افزایش اشکال گوناگون سوءاستفادهها از این کودکان خواهیم بود. «ثبت تولد» جزو حقوق اساسی هر انسانیست و وقتی چنین اقدامی صورت میگیرد، کودک میتواند برابر خشونتها و نابهنجاریها مقاومت کند. همچنین میتواند از خدمات اجتماعی بهرهمند شده و قدرت چانهزنی در جامعه پیدا کند. اگر در توسعه تأکید میشود که باید بهسمت بالابردن امنیت روانی-اجتماعی هر فرد حرکت کنیم، بدینمعناستکه در وهله اول، موقعیت هویتیِ هر انسانی را بهرسمیت بشناسیم؛ لذا بهنظر میرسد دولتها باید در جهان در هر برههای که با کودکان یا بزرگسالان بدون شناسنامه مواجه میشوند، برای آنها اقدامات اساسی دراینزمینه انجام دهند. زهرا. م میگوید: «در روستای ما هیچکس شناسنامه نداشته است. من به یاد ندارم که در خانواده پدری یا مادری، کسی درخواستی برای اینموضوع داشته باشد؛ اما وقتی به سن ازدواج رسیدم، با فردی ازدواج کردم که شناسنامه داشت. ازدواج ما بهگونهای صورت گرفت که امکان ثبتنام من در شناسنامه همسرم امکانپذیر نبود. براینمبنا؛ وقتی صاحب فرزندی شدیم، روزی براثر یک اختلاف خانوادگی همسرم ما را رها کرد و من بهدلیل نداشتن شناسنامه، از همه حقوق و مزایای اجتماعی خویش بیبهره ماندم؛ و حالا من ماندم با فرزندی که راهی برای امرارمعاش و ادامه زندگیمان نداریم». فاطمه. ه میگوید: «من در منطقه مرزی بین ایران و افغانستان زندگی میکنم. در اینجا عده زیادی از کودکانونوجوانان هستند که شناسنامهای دراختیار ندارند. براینمبنا؛ ما از حمایتهای حداقلی جامعه نیز بهرهمند نیستیم. حتی وقتی صحبت از پرداخت یارانه شد، بهدلیل نداشتن شناسنامه، از دریافت یارانه بیبهره ماندیم». بهنظر میرسد درچنینشرایطی، درواقع افرادِ بیشناسنامه دچار نوعی اقدام طردگرایانه میشوند. طرد یک فرد از جامعه یعنی غلبه انزوا و تنهایی برای کسانیکه میبایست حقوق برابر با سایرین داشته باشند؛ اما درمورد دلایل عدمصدور شناسنامه، دلایل متعددی مطرح است. شاید مهمترین آنها وجود فقر مطلق گسترده میان مردم ساکن در مناطق روستایی باشد. درواقع، فقر و ناآگاهی باعث میشود تا مردم، از حقوق اجتماعی خود آگاه نباشند. البته ازسویدیگر عدمدسترسی اینمناطق به خدمات ثبتنام نیز میتواند کار را با دشواری مواجه سازد. عوامل دیگری که دراینزمینه دخیل است، عدمدرک والدین از اینموضوع است و چهبسا وقتی گفته میشود گرفتن شناسنامه برای خانوادهها هزینه دارد، گروهی از والدین که امکان پرداخت چنین هزینههایی را ندارند یااینکه سفر به مکانهاییکه این ثبتنام را انجام میدهند برایشان دشوار است، عطایش را به لقایش میبخشند. البته بیسوادی اطلاعاتی و اینترنتی دراینزمینه دخیل است؛ چراکه سایتهای ثبتنام دراینزمینه در بسیاری از کشورها وجود دارد و بازهم بسیاری از والدین به آنها رجوع نمیکنند؛ زیرا شناختی از آنها ندارند. علاوهبراین؛ در برخی از مناطق جهان، اقلیتهای قومی و فرهنگی هستند که برای ثبتنام فرد، مراسم خاص خود را دارند. مراسمهایی مثل نامگذاری بین برخی از قبیلهها باعث میشود تا آنها رویه ثبتنام رسمی را بهرسمیت نشناسند. اینموضوع بهویژه درخصوص مناطق دورافتاده در جهان بهچشم میخورد. در برخی از کشورها نیز نبود برابری حقوق زنان و مردان، نقش پررنگ و مؤثری دراینزمینه دارد و چهبسا خانوادههایی که ترجیح میدهند بهدلیل فرهنگ نابارور و خفتباربودنِ داشتن فرزند دختر، از ثبت نام او در شناسنامه خود پرهیز میکنند. دراینباره، نیاز به فرهنگسازی عمیقی وجود دارد و تازمانیکه ثبت هویت بهمثابه یک مسئله مهم و حیاتی در باورهای افراد درونی نشود، نمیتوانیم انتظار تغییروتحول دراینزمینه را داشته باشیم. البته نقش گروههای غیررسمی و سازمانهای مردمنهاد که درزمینه توسعه اجتماعی فعالیت میکنند، میتواند مؤثر باشد. نکته مهم دراینزمینه ایناستکه عدم ثبت نام کودک هنگام تولد میتواند خشونتهای جنسیتی، شکافهای جنسیتی و نابرابریهای اجتماعی را افزایش دهد. در سراسر جهان 132میلیون دختر امکان رفتن به مدرسه را ندارند. آنها بهدلیل نداشتن شناسنامه، بیشتر از سایرین درمعرض ازدواجهای زودهنگام قرار میگیرند و حتی از برخیازآنها در خریدوفروش، در گروههای قاچاق انسان سوءاستفاده میشود. باید بپذیریم که مسئله عدم ثبت هویت میتواند پیامدهای ناگواری بهلحاظ انسانی و سرمایههای اجتماعی و فرهنگی داشته باشد و کشورهایی که نتوانند به هر شیوهای این مشکل را حل کنند، بهنوعی نمیتوانند مدعی حرکت بهسوی توسعه باشند. توسعه، زمانی بهوقوع میپیوندد که همه افراد جامعه از مواهب و مزایای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بهرهمند شوند. حال بههردلیلی اگر عدهای دچار خشونت یا آسیبهای اجتماعی و فرهنگی میشوند، این، نشانه ناکارآمدی نظامهای مدیریتی در سطح دولتها و سازمانهای بینالمللی خواهد بود. خانم ربابه. الف میگوید «در روستای ما شناسنامه وجود ندارد. براینمبنا؛ افراد نمیتوانند خیلی از اینمکان دور شوند. همه روابط اجتماعی و ازدواجها بین افراد این جامعه و بین خودشان صورت میگیرد. مشکلی که اینجا بهچشم میخورد ایناستکه ما بیآنکه خود در نداشتن شناسنامه مقصر باشیم، ازسوی جامعه طرد شدهایم. براینمبنا؛ نه دولت درپیآناستکه کار خاصی برای ما انجام دهد و نه ما میتوانیم از کسی یا سازمانی درخواستی داشته باشیم». مجموعاً بهنظر میرسد مسئله کودکان و بهعبارتی بهتر، «انسان بدون شناسنامه» در قرن 21 همچنان جزو موضوعات مهم و اساسی بهحساب میآید. تحقیقات یونیسف نشان میدهد که از هر چهار کودک زیرپنجسال، یکنفر بدون شناسنامه است و نکته مهم اینکه نیمی از آنهاییکه شناسنامه ندارند، در پنج کشور «کنگو، اتیوپی، هند، نیجریه و پاکستان» زندگی میکنند. درحالحاضر، فعالان اجتماعی درتلاشاند دراینمسیر گامهای اساسی و استواری بردارند؛ چراکه درصورت حل اینموضوع بسیاری از مشکلات و معضلات اقتصادی ایندسته از مردم نیز حل خواهد شد. حل مسئله محرومیت در ابعاد و زمینههای مختلف امکانپذیر است و بدون یک برنامهریزی عمیق و چندجانبه نمیتوان به نتایج مطلوب رسید. ثبت کودکانی که شناسنامه ندارند، احیای زندگی و عبور آنها از یک منطقه جهنمی به منطقهایست که دارای امنیت و احساس آرامش خواهد بود. باید برای رسیدن به جهانی امن و پر از عشق، صلح و دوستی تلاش کرد؛ و این، در سایه اقدامات اساسی و زیرساختی در زمینههایی محقق میشود که شاید به آنها کمتر توجه شده. برای گذار از جوامع خشونتطلب به جوامع مهرورز، باید حقوق انسانی انسانها بهرسمیت شناخته شود. هر کودکی در هر نقطه از جهان که به دنیا میآید، بخشی از طبیعت و حیات کره زمین محسوب میشود؛ و هرنوع بیتفاوتی دراینزمینه میتواند خشونت، کینه، نفرت و انزوا را در جهان گسترش دهد. خردورزی بهمعنای آناستکه فشارهای روانی را از روی افکار عمومی جهان برداریم. باید بپذیریم حتی انسانهای ثروتمند و مرفه جهان، بدون رسیدن به آرامش کودکان فقیر نمیتوانند زندگی مثبت و شادی داشته باشند؛ شادی جهان، وابسته به تولید شادی در تکتک انسانهای کره زمین است.
مهرداد ناظری - جامعهشناس و استاد دانشگاه