کد خبر:
149632
| تاریخ مخابره:
۱۳۹۹ دوشنبه ۱ دي -
07:56
سخن مدیرمسئول
اسطورهها بهکار گرفته شوند
علیاکبر بهبهانی
اسطوره، اسوه، پهلوان و صفتهای اینچنینی در گذشتههای نهچنداندور و نزدیک، همواره در بین مردم از جایگاه ویژهای برخوردار بودند؛ در گذشتههای دوری که پلیس، دادگاه، محکمه و کلماتی ازایندست جایگاه خاصی نداشتند و داروغه، لوطیها، مشدیها و پهلوانها اعتبار و احترام بسیار در میان مردم داشتند، معمولاً فصلالخطاب هر جریانی میشدند و رأی و حرف آنان، لازمالاجرا میشد. اینعده در هر کویوبرزنی که حضور پیدا میکردند، با استقبال روبهرو بودند؛ تااینکه مدیریت، ساختاری علمی پیدا کرد و کمکم حضور اینقبیل از مردم کمرنگ شد و جای آنها را سازمانها پر کردند. پیشینه مردم ایران و آنچه از نیاکان برجای مانده، قدرشناسی و قدردانی از بزرگان و پهلوانان و چهرههای خادم مردم بوده است و به تعریف کلیتر، مردم سپاسگزار برگزیدگان خودشان بودهاند. در صدسالاخیر، کلماتی همچون اسوه، اسطوره و نخبه بهمرور جای کلمات باارزش قبلی را گرفته و مفاهیمی کلیتر به کلمات برگزیده دادهاند. این کلمات در هنر و ورزش جایگاه بالاتری یافته است و وقتی سخن از اسطوره میشود، آنرا به فردی اطلاق میکنند که در کار خود بهحدی ارزش و اعتبار دارد که او را از دیگران، در همان رشته متمایز کرده است؛ هرچند در ورزش ما، طی این صدسال، به ایندست افراد که در حرفه خود استثناء بودهاند، بهای کمتری دادهاند؛ ورزشکاران و کارشناسان ورزشی ما که بسیاری از آنان در صحنههای بینالمللی، از اعتبار والایی برخوردار هستند، متأسفانه در کشور خودمان، کمتر بهبازی گرفته شده یا حتی تعمداً از جامعه ورزش طرد شدهاند؛ واقعیتی که عمیقاً دلها را آزار میدهد. ازسویدیگر، در فدراسیونهای جهانی بسیاری از ورزشهای ما، عضو کمیتههای جهانی بودهاند؛ اما با صدافسوس، در ورزش ما بهبازی گرفته نشدهاند و این امریست بسیار غیرعادی که علت آن، حضور افراد غیرورزشی در ردههای بالای ورزش است. بهعبارتدیگر «قدر زر زرگر شناسد، قدر گوهر، گوهری»؛ و چون اینافراد در ورزش دستی نداشتهاند، بهراحتی آب خوردن، ورزشیها را از ورزش طرد میکنند؛ ازجمله افراد طردشده درنتیجه چنین سیاستهای غلط مدیریتی، دایی و فردوسیپور هستند. در آغاز از دایی بگویم؛ یک فوتبالیست درسخوانده دانشگاهی که در فوتبال آنقدر پیشرفت میکند که کشور آلمان او را بهخدمت بگیرد و آنقدر به پایش پول بریزند تا او در شمار افراد متمول و سرشناس فوتبال دربیاید. از پیشرفت این اسطوره، همین بس که هنوز در سطح جهان، هیچ فوتبالیستی نتوانسته است رکورد گلهای زده او را در سطح ملی بشکند. به این شخص باید گفت؛ اسطوره. کسیکه در ورزش موفق، در تحصیل موفق و در کار بازرگانی نیز موفق است؛ اما او را از عشق خود که فوتبال است نهتنها دورتر کرده؛ بلکه حتی بهعنوان مربی هم قدردان او نشدهاند که این قدرنشناسی با سرشت و خوی ایرانی مطابقت ندارد. خوشبختانه اخیراً سخن از حضور او در فوتبال انگلیس در لباس مربیست که کلکسیون افتخارات او را تکمیل میکند. دایی میتوانست در مقام سرمربی تیم فوتبال کشور، خدمات شایانی داشته باشد؛ و اما عادل فردوسیپور؛ چهرهای ممتاز و زبده که توانست 20سال مداوم، یک برنامه ورزشی را از سیمای کشور پخش کند و هیچگاه کهنه نشود؛ 20سال مداوم جلوی صحنه و هرهفته حدود سهساعت با جذب میلیونهانفر، به پای قاب کوچک و هرشب حدود سهمیلیون شرکتکننده در مسابقات اساماسی، یک رکورد دستنیافتنی در تلویزیون ایران بهجای گذارد که با قطع برنامه جذاب و حتی کارشناسی، آموزشی او، بهناگهان موجی از عدمرضایت حواله رئیس شبکه شد و تقاضای بسیاری از مردم، برای پخش مجدد برنامه 90 البته به جایی نرسید. اینبار هم کنفدراسیون فوتبال آسیا یا AFC او را برای پخش مسابقات، آنهم بهزبان فارسی، با سلاموصلوات و با دعوت توأم با ویزا، او را راهی قطر کردند تا مسابقات را برای فارسیزبانان جهان، ازطریق اینستاگرام پخش کند. کاش این بدسلیقگیها در کشور ما پایان گرفته و بهجایآن دوستی و احترام جای گیرد.