آخرین خبرها
خبرهای پربیننده
عطر ابوریحان؛ از مشام بیهقی تا شمیم عطار
کد خبر: 260730 | تاریخ مخابره: ۱۴۰۰ دوشنبه ۱۵ شهريور - 08:03

عطر ابوریحان؛ از مشام بیهقی تا شمیم عطار

صادق شیخ‌زاده

«محمد ابن احمد خوارزمی بیرونی» بزرگ‌ترین دانشمند جهان اسلام، در شهر «خوارزم» به‌دنیا آمد. او عمر خویش را در تحقیق و تفحص پیرامون علوم مختلف گذراند و بیش از 160 عنوان کتاب تألیف کرد که خود، نشان از تبحر جامع‌الاطرافی وی دارد. جالب آن‌است‌که طی مدت پایانی عمر خود، در دربار «غزنویان» زیستن تجربه کرد و مورخ ادیب و مترجم توانایی به‌شمار می‌رفت. می‌دانیم که از زندگی گهربارش، شرح کاملی در دست نیست؛ ازاین‌رو، دیدگاه ادبا، مورخین و شاعران هم‌عصرش پیرامون او، می‌تواند تاحدزیادی ما را با اندیشه‌های بین‌رشته‌ای «بیرونی» آشنا کند.

ابوریحان و بیهقی
ابوالفضل بیهقی در مجلد دهم؛ آنجا‌که شرح تاریخ خوارزم می‌آغازد، از ابوریحان و شیوه مستند‌نویسی او نام می‌برد. بیهقی، دو شرط را برای صحت روایت تاریخ، شرط می‌داند که با عنوان‌کردن آن‌ها میزان تأثیرپذیری خود را نسبت به بیرونی، بر همگان آشکار می‌سازد؛ آنکه معتقد است (یا از کسی باید شنید یا از کسی باید خواند که گوینده خود موثق و راست‌گو باشد و گواهی دهد کلام خویش را که البته نصرت دهد کلام خدا را آنکه گفته‌اند: لا تصدقن من الأخبار مالا یستقیم فیه الرأی؛ راست مشمار از خبرها آنچه به خرد راست نیاید). بیهقی، مردم را در‌مواجهه‌با اخبار، به دو گروه تقسیم می‌کند: «بیشتر مردم باطل ممتنع‌اند؛ چون اخبار دیو و پری و بیابان و غول را دوست دارند که احمقی آن‌را هنگامه سازد. کسانی‌که این خرافات را می‌پذیرند، نادان هستند و بخوابند چون در شب این خرافات را بر ایشان خوانند. گروه دوم، دانایان هستند که سخن راست را باور می‌کنند که تعداد آن‌ها کم است و سخن نیکو را می‌پذیرند»؛ بعد، آنچه در تاریخ خوارزم بیان می‌کند را مستند و بر طریق راست‌اندیشی استوار می‌داند و می‌گوید: «یا از مشاهده من است یا از سماع مردی ثقه»؛ و سپس این مرد را چنین معرفی می‌کند که «پیش‌ازاین به‌مدتی دراز کتابی دیدم به‌خطِ استاد ابوریحان؛ و او مردی بود در ادب و فضل و هندسه و فلسفه که در عصر او چون او دیگری نبود و هرگز به‌گزاف چیزی ننوشتی». پس‌ازآن، شروع به‌تاریخ مأمونیان می‌کند و می‌نویسد که «در این اخبار خوارزم چنان صواب دیدم که بر سر تاریخ مأمونیان شوم؛ چنان‌که از استاد ابوریحان تعلیق داشتم که باز نموده است سبب زوال دولت ایشان چه بوده است». با بررسی آنچه گفته شد؛ معین می‌شود ابوریحان بیرونی، شوخ‌صفت و بذله‌گو در مقابل بزرگان خود نبوده و نهایت ادب را رعایت می‌دانسته، به سلاطین زمان خود مشورت می‌داده و شجاعت و صراحتی ستودنی در وی پدیدار بوده و نیز ناسازگاری با «سلطان‌محمود» داشت که «خوارزمشاه» را به تهییج علیه محمود، ترغیب می‌کرد.

ابوریحان و مسعود سعد سلمان
مسعود سعد سلمان؛ شاعر توانای قرن 5 است که در زمان غزنویان، زیستنی پرفرازونشیب را تجربه می‌کند. او در قصیده‌ای ۲۵‌بیتی در مدح سیف‌الدوله محمود، به اثر ابوریحان بیرونی در ستاره‌شناسی به‌نام «التفهیم الاوائل صنایع التنجیم» اشاره مستقیم دارد.
به سال پنجه از این پیش گفت بوریحان
در آن کتاب که کرده است نام آن ‌تفهیم
که پادشاهی صاحبقران شود به جهان
چو سال هجرت گذشتی سین و سه جیم
به‌روشنی از بررسی ابیات برمی‌آید؛ پیشگویی‌های ابوریحان زبانزد بوده و کتاب «تفهیم» 50سال ‌قبل از این تاریخ سرودن شعر یعنی حدود ۴۱۹ نوشته شده است؛ و نیز ابوریحان هنگام سروده‌شدن این ابیات، زنده نبوده است که احتمال مرگ او را در تاریخ ۴۴۰ بالا می‌برد.

ابوریحان و نظامی عروضی
این شاعر مشهور قرن 5 و 6 در کتاب معروف «چهارمقاله» و در قسمت مقاله چهارم، شروع به بیان احوالات ابوالحسن مأمون خوارزمشاه می‌کند و آنجا یادآوری می‌کند که ابوالحسن، انسان‌های پرمایه و فاضل و ادیبی در کنار خود داشت نظیر ابن‌سینا و ابوریحان بیرونی؛ و سپس بعد از بیان جایگاه‌های هریک از فضلا، وقتی به ابوریحان می‌رسد، می‌گوید: «ابوریحان در نجوم به جایگاه ابومعشر بود»؛ ابومعشر، منجم‌ الموفق بالله عباسی بود که در سال ۳۷۲ درگذشت و خواندن ابوریحان در جایگاه وی، مراد از دانستنی‌هایِ غنی این مرد ثقه، پیرامون نجوم دارد. نیز ‌نظامی عروضی در مقاله سوم، مکرر از ابوریحان به‌سبب علم نجوم و دو کتاب بی‌بدیل ایشان نام می‌برد و اشاره می‌کند که ابوریحان در کتاب معروف «التفهیم» گوید: «مرد، نام ‌منجمی را سزاوار نشود تا در او چهار علم به‌وقوع بپیوندد؛ و آن ازاین‌قرار است: هندسه، حساب، هیأت و احکام». در حکایت دوم این مقاله، به رویارویی ابوریحان و سلطان‌محمود و سرانجام نامطبوع آن اشاره می‌شود؛ آنجا‌که محمود غزنوی نجوم را به‌سخره می‌گیرد و محمود می‌خواهد محل خروج سلطان را ابوریحان مشخص کند و چون صحیح انجام می‌شود، دستور می‌دهد تا ابوریحان را از برجی به پائین پرتاب کنند که چون بستری فراهم بوده، ایشان صدمه چندانی نمی‌بیند. ذیل آنچه گفته شد؛ صراحت و شجاعت و بنده‌ی علم بودنِ ابوریحان مشخص است و البته استبداد محمود غزنوی؛ همچنین ویژگی تحقیق ابوریحان و ازهمه‌مهم‌تر، هم‌طرازی‌ وی با جناب ابن‌سیناست که خودنمایی می‌کند.

ابوریحان و عطار نیشابوری
عطار در مثنوی «الهی‌نامه» در داستان «سرتاپک هندی»، داستان کودکی خُرد را در ۹۶‌‌بیت مطرح می‌کند که با هوشِ خود، مدارج کمال را به‌وسیله حیله تمارض به ناشنوایی طی می‌کند؛ و تنجیم و طب فرامی‌گیرد و سپس، به‌جای استاد می‌نشیند و کتاب نجومِ معروفی می‌نویسد. اگرچه عطار، به نام ابوریحان اشاره مستقیم ندارد؛ اما گویا این‌قسمتِ «الهی‌نامه» بسیار تحت‌تأثیر داستان ابوریحان بیرونی‌ست.
بیامد کودک و بگشاد صندوق
در آنجا دید وصف روی معشوق
کتابی کان ‌بُود در علم ‌تنجیم
همه بر‌خواند و شد استاد اقلیم
همان‌طورکه از صنایع و اشارات شعری برمی‌آید، تمام آنچه بر این کودک متبادر است، احوالات ابوریحان را شامل می‌شود در هندوستان بودن او به لشکرکشی‌های محمود در هند و همراه‌بودن ابوریحان دلالت دارد «تنجیم» را مخفی‌کردن و سپاس با انزوا به مقامی رسیدن؛ همگی خصوصیات بارز این داستان را نسبت به جناب ابوریحان می‌رساند.
در سراسر آنچه گفته شد؛ جناب ابوریحان بیرونی به‌‌رغم‌آنکه مدرک مستندی بابت زندگی شخصی و خلق‌وخوی خویش برای نسل‌های بعد از خود مستقیماً به‌جای نگذاردند؛ اما رویکردهای منحصربه‌فرد اطرافیان ایشان و همچنین آثار باقی‌مانده، از نحوه زیستیِ آن مقامِ همام متضمن خصوصیات بارز و منحصربه‌فرد این دانشمند و ادیب منجم را تداعی می‌کند.

ارسال دیدگاه شما

بالای صفحه