آخرین خبرها
خبرهای پربیننده
بپذیریم که همه یک‌اندازه رأی داریم؛ نه بیشتر
کد خبر: 290836 | تاریخ مخابره: ۱۴۰۰ شنبه ۱۷ مهر - 07:08

سید حسن خمینی:

بپذیریم که همه یک‌اندازه رأی داریم؛ نه بیشتر

حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید حسن خمینی در مراسم بزرگداشت درگذشت «محمدرضا حکیمی» گفت: «آقای حکیمی از جمله کسانی‌ست که با مکتب نجف دل‌بستگی‌هایی دارند. مکتبی که با میرزا مهدی اصفهانی در مشهد شروع شده و شاید یکی از قله‌های آن مرحوم آیت‌الله شیخ مجتبی قزوینی‌ست. یک‌بار خدمت رهبر معظم انقلاب بودم و باتوجه‌به‌اینکه ایشان با نهله مشهدیون و مکتب تفکیک از نزدیک آشنا هستند، ذکر خیر آقای حکیمی شد؛ گفتم آقای حکیمی نسبت به حاج‌آقا شیخ مجتبی «غالی»‌(غلو‌کننده)‌ست و ایشان گفتند آقا شیخ مجتبی ظرفیت این‌گونه ارادت‌ورزی را داشت. بااینکه پیروان مکتب تفکیک بعضاً تا حد تکفیر فلاسفه و عرفا و سرآمدان این‌عرصه پیش رفته بودند اما رابطه آن‌ها با امام یک رابطه امام و مأموم بود. مرحوم شیخ جواد تهرانی که بعدازانقلاب جزو بزرگان این‌عرصه بودند، به جبهه رفتند که کار عجیبی بود؛ آن‌هم برای کسانی‌که می‌دانند پیرمرد با قریب ۸۰‌سال سن لباس رزم می‌پوشد و به جنگ می‌رود». به‌گزارش ایسنا؛ وی ادامه داد: «در تعیین امام به‌عنوان مرجع، معانی بلندی دارد که جدای از همه آن‌ها، یک نکته را نمی‌شود نادیده گرفت؛ و آن صداقت و سلامت بزرگان مکتب تفکیک است. اصل دین‌داری و اصل دین و دفاع از هویت دینی‌ست. این‌جریان پا روی بسیاری از باورهایش می‌گذارد. آن‌ها تعیین یک فیلسوف و عارف بزرگ به‌عنوان مرجع را تبعیت از مراد می‌دانند». وی افزود: «نکته دیگر قابل‌توجه در زندگی مرحوم حکیمی، تطابق عمل و ادعاست. همه کسانی‌که با آقای حکیمی حشرونشر داشتند این‌را شهادت می‌دهند که او آن‌گونه که می‌اندیشید، زندگی کرد. این‌را در کمترکس و کمتر‌جایی به این‌درجه از خلوص می‌شود سراغ گرفت. این‌هم نکته‌ای‌ست که در زندگی آقای حکیمی باید موردبحث قرار بگیرد». وی باتأکیدبراینکه مرحوم آقای حکیمی از سرآمدان پالایش دین از خرافات و اتهام ذوب‌شدن در نظام سرمایه‌داری بود، افزود: «آقای حکیمی، مثل تمام متفکران دیگر، اندیشه‌ای دارد که دارای یک پوسته و یک هسته است. من فکر نمی‌کنم پوسته فکر و اندیشه مرحوم آقای حکیمی، امروز در جامعه ما خیلی طرفدار داشته باشد و حتماً مورد نقدهایی هم هست. نقدها و مواضعی هم دررابطه‌با کتاب الحیات وجود دارد؛ آنچه برای فردای ما از زندگی و آثار و نوشته‌های مرحوم آقای حکیمی قابل‌استفاده است، هسته مرکزی فکر اوست. دنیای امروز شاید از 100سال‌پیش میان دو ارزش بسیاربزرگ و اینکه این‌ها چگونه درتقابل‌باهم به سنجه ارزش‌گذاری وارد شوند، در دَوران بوده و البته هردوی این‌ها یک ارزش دیگری را هم همراه خودشان داشته‌اند و برای آن استدلال کرده‌اند؛ یا آزادی یا عدالت را ترجیح داده‌اند. مفهوم عدالت آمد و محور بحث‌های پررنگی در دنیا شد و از آن سوسیالیسم و سپس کمونیسم پدید آمد و حکومت‌های بسیار مقتدری که باقی‌مانده آن‌را تا امروز هم ممکن است در بعضی از کشورهای جهان سراغ داشته باشیم. نقطه مقابل نگاه‌های سوسیالیستی، اندیشه لیبرالیسم بود. جهان غرب، به‌راستی یا دروغ، سردمدار آزادی و نظام شرق سردمدار عدالت شد. ارزش سومی که کنار این دو، در دنیا وجود داشت و امروز هم به‌صورت پررنگ مطرح هست، دموکراسی‌ست. اینکه ما با نظامی مبتنی‌بر آراء مردم به عدالت یا آزادی برسیم محل بحث ما نیست؛ اما یک سؤال مهم وجود دارد و آن اصل موضوعی این سه است». سید حسن خمینی تأکید کرد: «اگر شما نپذیرید که انسان‌ها برابر هستند، آزادی معنا ندارد و ابتدای برده‌داری‌ست. تاریخ انسانیت در ادیان و غیر ادیان چیزی به‌اسم برده‌داری داشته و پذیرفته‌شده هم بوده. حتی عدالت را که افراد بسیاری بحث بنیادین فلسفه اخلاق هم می‌دانند، من و شما برابر هستیم پس حق برابر داریم. دموکراسی هم همین‌جور است. در کشور کنار ما اصطلاحی آمد و خیلی هم به زبان و گوش مردم شیرین نشست؛ چرا انسان‌ها یکسان رأی داشته باشند؟» وی ادامه داد: «اگر به‌عنوان پیش‌فرض برابری انسان‌ها را نپذیریم، به عدالت، آزادی و دموکراسی نخواهیم رسید. چرا من و شما به‌یک‌اندازه حق رأی داشته باشیم؟ جز این‌است‌که حق برابر داریم؟ اما نکته اینجاست که اینکه می‌گویید آزادی خوب است، به‌خاطر این‌است‌که برابری اصل است. اینکه می‌گویید ما باید به‌یک‌اندازه از منابع برخوردار باشیم، فقط مبتنی‌بر این‌است‌که بپذیریم ما برابر هستیم. اینکه بپذیریم همه ما یک‌اندازه رأی داریم. کسی از دیگری رأی بیشتری، چرب‌تری یا درشت‌تری ندارد و حق همگان برابر است. به‌نظرم این هسته مرکزی فکر آقای حکیمی فقط نیاز امروز جامعه ما نیست و نیاز بشریت است. ما جز از مسیر دین به برابری نمی‌رسیم؛ جز با باور اینکه همه بندگان یک خدا هستیم و خداوند ما را یکسان آفریده. منکر این نیستم که برخی مکاتب فلسفی هم می‌توانند این باور را ثابت کنند ولی آن‌ها شمول اجتماعی ندارند و حرکت اجتماعی نمی‌آفرینند». وی افزود: «نگاه حکیمی و امثال حکیمی به‌این‌است‌که برابری از دین برمی‌آید و دین دال بر برابری‌ست و شما را برابر می‌خواهد؛ دین، شما را برادر آفریده است. ازمنظر دینی‌ست که همه انسان‌ها فرزند آدم و حوا هستند. این نگاه برابری پایه‌ای‌ست که از دل آن دموکراسی، آزادی و پذیرش آزادی برای بشر درمی‌آید؛ از دل آن عدالت بیرون می‌آید. این‌ها مفاهیمی‌ست که می‌توانیم به‌عنوان میراث مرحوم حکیمی و البته انسان‌هایی ازاین‌دست، برای فردای خودمان وام بگیریم». وی گفت: «روزی محضر آیت‌الله‌العظمی وحید خراسانی بودیم. ایشان گفتند ما در مشهد درس آیت‌الله آقا میرزا مهدی اصفهانی می‌رفتیم. درس تمام شد و آقا میرزا مهدی اصفهانی از پله‌ها پایین آمد و جمع شاگردان هم پایین آمدند. وقتی ایشان وارد پیاده‌رو شد، دیدیم که یک سید حدود ۵۰‌ساله به‌سمت حرم می‌رود. من خودم از آقای وحید شنیدم که میرزا مهدی اصفهانی جلوی چشم همه ما خم شد و دست این سید را بوسید. تعبیر من است که برق ایشان همه شاگردان را گرفت؛ یکی میان جمع گفت ایشان مدرس قم است و به او حاج‌آقا روح‌الله می‌گویند. ایشان گفته بود وقتی کشف‌الاسرار را دیدم، همان‌موقع با خود عهد کردم اولین‌بار که مؤلف این‌را دیدم دستش را ببوسم. خدا سلامت بدارد آیت‌الله آقای شیخ حسن صانعی را. این قصه را وقتی برای ایشان نقل کردم، ایشان گفت، عجیب است؛ چون یک‌بار به امام گفتم مشهدی‌ها با شما خوب نیستند و ایشان قصه‌ای نقل کرد؛ گفت من در ایوان حضرت معصومه‌(ع) نشسته بودم و یک‌نفر آمد و گفت از تلگراف‌خانه می‌آیم. استاد ما آقای میرزا مهدی اصفهانی به من تلگراف زده و گفته برو ازطرف من دست نویسنده را ببوس. امام این‌قسمت را برای آقای صانعی گفته؛ چون می‌خواسته رفع نقار کند؛ اما اینکه خود آقا میرزا مهدی دست امام را بوسیده، امام نقل نکرده؛ چون در آن ترویج شخص است. این رفتار امام پاگذاشتن روی نفس است».

ارسال دیدگاه شما

بالای صفحه