کد خبر:
290871
| تاریخ مخابره:
۱۴۰۰ شنبه ۲۴ مهر -
08:17
دکتر مجید گیاهچی خاطرنشان کرد؛
تشکیل انجمنهای صنفی سراسری هنرمندان تئاتر؛ نتیجه پیگیری گریزناپذیر اصناف هنری
دکتر «مجید گیاهچی»؛ کارگردان و مدرس تئاتر؛ و عضو هیئتمدیرههای کانون کارگردانان خانه تئاتر و انجمن صنفی سراسری کارگردانان تئاتر ایران، تشکیل انجمنهای صنفی سراسری هنرمندان تئاتر را نتیجه پیگیری لاجرم و گریزناپذیر اصناف هنری دانست که برای پیشبرد اهداف صنفی، چاره دیگری درپیش نداشتند. وی پیرامون تاریخچه کانون کارگردانان خانه تئاتر، نقبی به گذشته فعالیت صنفی هنرمندان در ایران زد و گفت: «سوابقی از تشکیل اولین تشکلهای شبهصنفی توسط برخی اصناف در عصر صفویه هست که در دوره مشروطیت گسترش یافت و قوت گرفت اما با بهقدرترسیدن رضاشاه، بساط بسیاریشان برچیده یا تلاش شد تا تغییر ماهیت داده و متناسب با خواست قدرت حاکمه، خود را تطبیق بدهند. بااینهمه شاید بتوان تلاش برای تشکلیابی هنرمندان و فرهیختگان را، نه با ماهیت و عملکرد دقیق و کامل صنفی؛ بلکه با ریشههای تشکیل انجمنهای مشروطیت درپیوند دانست. بهشکلی دقیقتر، تأسیس اولین تشکل اختصاصی هنرمندان تئاتر بهمنظور بهبود شرایط کار هنری، بهدعوت مصطفی اسکویی در سال ۱۳۲۲ و تشکیل کانون هنرپیشگان ایرانی برمیگردد که با کسب برخی موفقیتها و استقبال گستردهتر هنرپیشگان، گسترش یافت و با نام اتحادیه هنرپیشگان ایرانی، بههمت عبدالحسین نوشین و همفکرانش تا ترور نافرجام شاه در ۱۵ بهمن ۲۷، به فعالیتش ادامه داد. سپس در دوران ملیشدن نفت و نخستوزیری دکتر محمد مصدق، مجدداً پرفروغ بود و حتی نشریهای داشت؛ اما بعد از کودتای مرداد ۱۳۳۲، چون بسیاری دیگر از فعالیتهای اجتماعی و مردمی، بهکلی منهدم شد و موضوع دولتیکردن فرهنگ و تئاتر در دستورکار قدرت قرار گرفت. پس تا پیروزی انقلاب، فرصتی برای عرضاندام تشکلهای صنفی هنرمندان ایجاد نشد؛ جز تلاشهای گاهگاه و ناموفق کسانی مانند عباس جوانمرد، بیژن مفید، بهرام بیضایی و همفکرانشان. با گردهمآیی شاخصترین هنرمندان دوران، برای تشکیل تشکلی بهنام کانون هنرمندان، احتمالاً درحدود سالهای ۱۳۳۷-۱۳۳۶ که حتی پیشازآنکه اساسنامهاش به سرانجامی برسد، از هم پاشید یا پاشانده شد؛ یا تلاش دیگری که برخی از شاخصترین هنرمندان (رفیع حالتی، صادق بهرامی، لرتا، عطاءالله زاهد، مهین اسکویی، مصطفی اسکویی، عباس جوانمرد، حمید سمندریان، داود رشیدی، بهرام بیضایی، پرویز صیاد، جالینوس، محزون، جمشید مشایخی و ...) در سال ۴۷ برای تشکیل سندیکای هنرمندان انجام دادند؛ یا باز تلاشی ناموفق برای تشکیل خانه هنرمندان و ... در سالهای پیشازانقلاب که همگی عقیم و ناموفق بودند. در ۱۳۵۵، انجمنهای هنری و ادبی و فرهنگی زیرنظر و نظارت مستقیم دولت و قدرت ایجاد شد که البته هنرمندان تئاتر در آن جایگاهی نداشتند. پس از پیروزی انقلاب، در اردیبهشت ۱۳۵۸، بلافاصله تلاش دیگری برای تشکیل سندیکای هنرمندان و کارکنان تئاتر انجام شد و با گردهمآیی هنرمندان تئاتر، اینها انتخاب شدند: شورای دبیران (اعضای اصلی): محمود دولتآبادی، جمشید مشایخی، رکنالدین خسروی، سعید سلطانپور، مهدی فتحی، منوچهر رادین، اکبر زنجانپور، کاظم شهریاری، محمدعلی جعفری، مصطفی اسکویی، حسین قاسمیوند، فرهاد توحیدی، رضا خاکی، اصغر همت، رضا کرمرضایی؛ (اعضای علیالبدل): ایرج راد، ولیالله شیراندامی، فرهاد مجدآبادی، سعید پورصمیمی، شکوه نجمآبادی. هیئت بازرسان (اعضای اصلی): محسن یلفانی، محمدتقی کهنمویی، سودابه اسکویی، محمود افشار بکشلو، مهدی میامی؛ (اعضای علیالبدل): سعید امیرسلیمانی، مجید جعفری و فریدون نوری؛ که محمود دولتآبادی بهعنوان دبیر سندیکا انتخاب شد و فعالیتهای این سندیکا احتمالاً تا انسداد سیاسی در ایران، در آغاز دهه ۶۰ ادامه یافت. بالاخره در زمستان ۱۳۷۸، خانه تئاتر تشکیل شد و بلافاصله متعاقب آن کانون کارگردانان، بهعنوان یکی از نخستین انجمنهای وابسته به خانه تئاتر، آغازبهفعالیت کرد. نهایتاً و اکنون باتوجهبه مشکلات حقوقی و قانونی مؤسسه فرهنگی،هنری خانه تئاتر، انجمنهای صنفی سراسری هنرمندان تئاتر درحالتشکیل است که انجمن صنفی سراسری کارگردانان تئاتر ایران در ۱۸ تیر ۱۴۰۰ تشکیل شد. اینجا لازم میدانم به دو نکته مهم و بسیارقابلتوجه در فعالیت صنفی اشاره کنم؛ اولاً برخلاف تصور و توقع رایج، فعالیت صنفی در بسیاریازموارد، اجتماع اضداد و آرای متنوع و متفرق و نیازمند بردباری و تحمل آرای مختلف و مخالف است؛ نه الزاماً آرا و عقاید همیشه همسو، هرچند درنهایت و در فرآیندی دموکراتیک خروجی و ویترین هر صنف، وحدت و اجماعی را بهنمایش میگذارد و علیالقاعده هر تصمیم و کنش صنفی باید از پشتیبانی یا حداقل عدممخالفت اعضای صنف (حتی درصورت تعارض با باور شخصیشان) برخوردار باشد؛ پس وقتی تنها یکگروه و دسته، با هر ایدهای، بر یک صنف تسلط بیابند و بهطرق متعدد و ممکن، مانع ابراز نظر یا حتی گاه مانع فراهمکردن امکان حضور تمام متصدیان و بروز تمام عقاید و گرایشهای متفاوت باشند، عملاً نتیجهای جز ضعف و سستی آن صنف حاصل نمیشود که مستقیماً بر قدرت هر صنف و گروه برای تأثیرگذاری بر فرآیندها تأثیر منفی دارد. همین صداهای شنیدهنشده و مجال بروز نیافته، مبدل به نیرویی در تقابل و تضعیفکننده چنین اصنافی خواهد بود؛ اتفاقیکه در تاریخ فعالیتهای صنفی در ایران کم نبوده و متأسفانه همچنان چه در حوزه فعالیتهای صنفی و اجتماعی و چه در سپهر سیاسی استمرار دارد. ثانیاً و ازسویدیگر، نهاد صنفی، نهاد سیاسی نیست. بیشک هریک از اعضای نهاد صنفی؛ ازجمله مسئولان، منتخبان و تصمیمگیران هر نهاد، مختارند گرایشها و تمایلات سیاسی موردنظرشان را تعقیب و برای پیروزی آن تلاش کنند؛ اما نهاد صنفی، نهاد سیاسی نیست و هیچکس مجاز نیست گرایشها سیاسی شخصیاش را بر صنف و دیگر اعضا تحمیل کند و هر فعال صنفی باید قدرت تفکیک مابین نقش و جایگاه صنفی و نقش و اختیارات شخصی خود را داشته باشد. موضوع و گرایشی که بهدلیل محدودیتهای همیشگی در فعالیت احزاب و دستههای سیاسی در کشور، اندک نبوده و تاریخ فعالیتهای صنفی نشان میدهد اصناف از بابت چنین تداخلی در گرایشهای فعالان صنفی، کم لطمه ندیدهاند». او درپاسخبهاینکه آیا حضور اشخاصی نظیرِ آدل لاراکی (معاون سندیکای سراسری تئاتر آلمان) در جشنهای شانزدهمین هفته بزرگداشت تئاتر و برنامههای مشابه، تأثیری در ایجاد حساسیت در مسئولان برای تسهیل و تسریع روند صنفیسازی نهادهای هنری داشته باشد خاطرنشان کرد؛ تصور نمیکند چنین موضوعی دراینفرآیند، تأثیر قابلتوجهی داشته باشد و افزود: «در برنامههایی مانند نشست با لاراکی، تنها تعداد انگشتشماری از هنرمندان تئاتر حضور یافتند و اگر نخواهیم بگوییم اکثرقریببهاتفاق تصمیمگیرندگان و اعضای هیئتمدیره خانه تئاتر نسبت به چنین حضوری بیتوجه بودند، حداقل باید گفت اکثریتشان چنین بودند. ازسویی، گمان نمیکنم هیچیک از متولیان دولتی درگیر موضوع، از اساس حتی از حضور چنین آدمی مطلع بوده باشند؛ چهرسدبهاینکه تأثیری پذیرفته باشند». بانی کمپین جمعآوری امضا از اعضای خانه تئاتر برای تغییر در عملکرد و اساسنامه خانه تئاتر در سال ۱۳۹۷، نتایج آن کنشگری را اینگونه ارزیابی کرد: «تغییر و اصلاح در کشور ما بسیار بطئی، کند، لاکپشتوار است؛ گرچه برخی نیز تغییرات تدریجی و کند را پایدارتر از تغییرات سریع و شتابان میدانند. موضوع و هدف اصلی در آن کنش، توجهدادن به اهمیت فعالیت صنفی بهعنوان تنها راه ممکن و گریزناپذیر برای تغییر در معادلات و مناسبات تئاتر، درتناسببا وضعیت فرهنگی ما بود که گمان میکنم حداقل تاحدودی محقق شده؛ همینموضوع تفاوت میان شأن، جایگاه و تأثیر تشکلی صنفی سراسری و فراگیر؛ و مؤسسهای فرهنگی،هنری هم از موارد و موضوعات متعددی بود که درآنکمپین مطرح و دنبال شد. حتی بدون تشکیل انجمنهای صنفی هم تغییرات ناگزیر، هرچند کند؛ اما مثبتی در خانه تئاتر اتفاق افتاد که البته ممکن است موردنظر و مطلوب بسیاری از دوستان و همفکرانی که شتابزدهاند، یا مابین توقعاتشان و شرایط بغرنج و بحرانی موجود تناسبی وجود ندارد، نباشد. حالا با شکلگیری انجمنهای صنفی، دیگر راه و چارهای جز پوستاندازی کامل خانه تئاتر، مطابق یا حداقل مشابه آنچه درآنکمپین طرح و دنبال میشد، وجود ندارد. کار ما و تئاتر، امید به آینده است». گیاهچی درباره اعتبار و گستردگی دامنه فعالیتهای کانون کارگردانان خانه تئاتر، بهعنوان زیرمجموعه این خانه و نتایج حاصل از این فعالیت، تصریح کرد: «نه کانون کارگردانان تئاتر؛ که با استفاده از مجوز فعالیت خانه تئاتر، فعالیت میکرد و نه حتی خود خانه تئاتر، بهرغم بخشهایی از اساسنامه و رویکرد و تمایلشان و عملکردهایی که تاکنون تماماً با رویکرد صنفی انجام شد، از حیث حقوقی و قانونی دارای رسمیت، یعنی جایگاه حقوقی بهرسمیتشناختهشده صنفی نبودند؛ چه ازسوی دولت و قدرت و چه ازطرف برخی از هنرمندان و متصدیان تئاتر؛ بهخصوص فعالان تئاتر در دیگر شهرها و استانها؛ و نمیتوانستند هم باشند و راه و مسیری جز آنچه اکنون دارد طی میشود و البته برای حق آن، مسیری طولانی و پرزحمت طی شد تا نهایتاً رسمیتی حقوقی و قانونی کسب شود، وجود نداشت». عضو آخرین هیئتمدیره کانون کارگردانان خانه تئاتر درمورد نبود روابط سیاسی مناسب مابین مدیران هنرمند نهادهای هنری؛ ازجمله خانه تئاتر، با دولتمردان؛ و تأثیر آن بر طولانی و فرسایشیشدن تشکیل نهادهای صنفی سراسری، اذعان کرد: «این طولانیشدن و کمتوفیقی، علاوهبر نقش اصلی و غیرقابلکتمان قدرتمداران، بهمیزان فراوانی به موضوعات روانشناسانه و جامعهشناسانه ایرانیها نیز بازمیگردد که بالاخره جامعه تئاتر نیز هرچقدر فرهیخته و نخبه باشد، از این تأثیرات و رفتارها که گاه بهدلیل استمرار درازمدت و تاریخی، بهنظر حتی ژنی و بهشدت درونیشده، مصون و بهدور نیست: انواع خودخواهیها و زیادهخواهیها و قدرتطلبیها و منفعتطلبیها و ترجیح منافع موقت فردی به منافع پایدارتر گروهی و بیاعتمادیها و استفاده از روشهای اصطلاحاً ماکیاولیستی برای حفظ موقعیت، طرد رقبا، ترسها و تردیدها، تأخیرها و اشتباهات سهوی و عمدی؛ و گاه خیانتها که مانع انسجام و قدرتیابی مطلوب و ممکن تشکلها و گردهمآیی حداکثری هنرمندان و ... در طولانی و پرهزینهشدن اینمسیر نقش داشته است». سردبیر نشریه الکترونیکی «ویکیتئاتر» درباره نقش دولتهای یازدهم و دوازدهم و همزمانی آن، با مدیریت شهرام گیلآبادی در خانه تئاتر که میان اهالی تئاتر، بهعلت سابقه فعالیت در مجمع تشخیص مصلحت نظام و دیگر مراکز، مدیری سیاسی شناخته میشود، در سرعتبخشی به روند تشکیل انجمنهای صنفی هنرمندان تئاتر، عنوان کرد: «نمیتوان منکر نقش دولتها و سیاستهایشان بر وضعیت عمومی جامعه؛ ازجمله اصناف شد. مثلاً این دولت اصلاحات بود که با شعار توسعه سیاسی و تقویت نهادهای مدنی؛ زمینهساز، مسبب و حتی پیشگام تأسیس مجامع شبهصنفی هنرمندان؛ ازجمله خانه تئاتر شد و مشخص نبود درصورت حاکمیت دولتی دیگر آیا چنین فرصتی مهیا میشد یا نه؟ براینقیاس نمیتوان اطمینان داشت اگر جای دولت روحانی، دولت احمدینژاد یا آقای رئیسی بر سر کار بود، اینمسیر بههمینشکل طی میشد؛ هرچند دولت روحانی نیز دراینمورد مانند بسیاری موارد دیگر بسیار مردد، کند، محتاطانه و محافظهکارانه عمل کرد و عملاً تشکیل این مجامع را تا پایان مدیریت هشتساله بر کشور، کِش داد؛ درحالیکه بهرغم وجود بعضی مشکلات در چهارچوبهای تعریفشده شغل و صنف، مانعی جدی برای تحقق زودتر اینموضوع وجود نداشت؛ یعنی نهایتاً موضوع با مسکوتماندن همان موضوعات عملی شد و بنابراین میتوانست برهمینقیاس زودتر تحقق پیدا کند. درمورد تأثیر حضور شهرام گیلآبادی با سابقه فعالیت، گرایشها و ارتباطات سیاسی اما بهرغم وجود برخی انتقادات؛ بیشک حضورش در بسیاری از توفیقات اخیر خانه تئاتر بیتأثیر نبود؛ زیرا او با گفتمان سیاسی حاکم بر کشور و هستههای اصلی تصمیمگیرنده در قدرت که گاه با آنچه درظاهر بهنظر میرسد تفاوتی اساسی و بنیادین دارند، آشناست؛ درحالیکه تا پیش از او، نهتنها چنین شناخت و مناسباتی بین مدیران خانه تئاتر و دولت و قدرت وجود نداشت؛ که حتی بیاعتمادی درحالگسترشی وجود داشت که ناآشنایی طرفین با گفتمان آندیگری مستمراً بر عمق آن میافزود. تصور نمیکنم در شکلگیری انجمنهای صنفی هنرمندان تئاتر، ایشان نقشی تعیینکننده داشته باشد. بهنظر میرسد ایننتیجه پیگیری لاجرم و گریزناپذیر اصناف هنری بود که چاره دیگری درپیش نداشتند. شاید از مجموعه هنرمندان و مسئولان خانه تئاتر نیز چه بهسبب مسئولیت و چه تجربه و استمرار فعالیت صنفی، بیشازهمه ایرج راد در بهنتیجهرسیدن و نهاییشدن اینموضوع که پشتوانه مذاکراتی طولانی و متعدد داشت، نقش داشته است». عضو هیئتمدیره انجمن صنفی سراسری کارگردانان تئاتر ایران، فضای حاکم بر انتخابات صنفی این انجمن را چنین شرح داد: «بهنظرم انتخابات انجمنهای صنفی تئاتر، حداقل درحد چند انجمنی که من مطلعم، بیاشکال و ایراد و انتقاد نبود؛ اما منافع جمعی حکم میکند گاه خطاپوش باشیم و اصل و اهم را فراموش نکنیم. بهنظرم دراینانتخابات مهمتر اینبودکه چنین تشکیلاتی رسماً و قانونی پا بگیرد و متولد و ثبتشده، شناخته بشود؛ تااینکه چهکسانی و به چه نحوی انتخاب بشوند. بدیهیست بهتر بود با پیشبینیهای لازم، انتخابات بهتر، فراگیرتر و با شرایطی مناسبتر برگزار کرد؛ اما حالا که بههرطریق چنین وضعیتی پیش آمده است، شخصاً شکلگیری این انجمنها را چنان دارای اهمیت میدانم که بهخاطر اهمیت آن، بتوانم بر نواقص و خطاهای بهوقوعپیوسته چشم بپوشم و البته پیشنهاد کردهام و امیدوارم به آن توجه هم بشود که نخستین هیئتمدیرهها بعد از یکسال که از تثبیت انجمنهایشان گذشت و عضوگیری انجام شد و امکان رقابت مناسبتر و فراگیرتری فراهم آمد، پیشازموعد کنارهگیری کنند و انتخاباتی بدون اشکالات و انتقادات مطرح در برگزاری انتخابات اولیه را برگزار کنند».
فرزاد جمشیددانایی