چطور افکار مزاحم را از ذهنتان بیرون کنید؟
همهی افرادی که دچار مشکل اضطراب هستند، باید به طریقی با افکار ناخوانده خود کنار بیایند. افکار مهاجم و ناخوانده افکاری ترسناک هستند از اتفاقاتی که ممکن است برای خودتان یا کسانی که برایتان مهماند بیفتد. به نظر میرسد این افکار از جایی خارج از کنترل شما میآیند و محتوای آنها به ظاهر غریب و تهدیدآمیز است. برای بعضی افراد افکار مهاجم بخشی از وحشت و اضطراب شدید است. در این موارد، به نظر میرسد که این افکار در نتیجه آن اضطراب ایجاد شدهاند و ترس بیشتری به اضطرابی که فرد تجربه میکند اضافه کرده و باعث حفظ آن اضطراب میشوند. بهعنوان مثال، ممکن است وسط یک حمله اضطراب فکر کنید، «اگر دچار حمله قلبی شوم، چه میشود؟» در این موقعیت شما در حالت تغییریافته هوشیاری هستید که به آن تفکر اضطرابآمیز گفته میشود و احساستان میگوید که آن اتفاق قرار است بیفتد. اما یک نوع دیگر از افکار مهاجم و ناخوانده هم وجود دارد که به آن افکار مهاجم وسواسی میگوییم. این افکار به نظر از ناکجایی سرچشمه گرفته و با ایجاد ناراحتی پیش میآیند و اضطرابی بیاندازه ایجاد میکنند. محتوای افکار مهاجم وسواسی معمولاً متمرکز بر تصاویر جنسی یا خشن هستند. اینها نمونههایی از افکار مهاجم وسواسی هستند: کشتن یک نفر، شکنجه یک حیوان، کتک زدن یک بچه، بیرون افتادن یک نفر یا خودتان از پنجره، انداختن خودتان روی ریل قطار وقتی قطار در حال نزدیک شدن است، تجاوز به یک زن، آزار یک بچه، درآوردن لباسهایتان در یک مکان عمومی. البته این لیست کامل نیست اما تقریباً با فضای این افکار آشنایتان میکند.
راهحل خلاص شدن از افکار مهاجم وسواسی: محتوای افکار شما به حساب نمیآید. کاملاً نامربوط است. افکار شما هیچ تاثیری بر کارهایی که انجام میدهید ندارد. یک فکر - حتی یک فکر بسیار ترسناک - انگیزه نیست. شما هیچوقت براساس افکار مهاجم وسواسی که دارید دست به عمل نخواهید زد. مشکل شما کنترل انگیزش نیست. شما دچار اختلال اضطراب هستید. ضمانت میخواهید؟ باید بگوییم که هیچ ضمانتی وجود ندارد. وقتی میگوییم که هیچکس تابهحال براساس افکار مهاجم وسواسی خود رفتار نکرده است، ممکن است بگویید، «خوب، همیشه یک دفعه اولی وجود دارد.» همه ما میدانیم که چیزهای خاصی در زندگی هست که احتمال وقوع آنها بسیار پایین است و میتوانیم با فکر اینکه این اتفاقات هیچوقت نخواهند افتاد، زندگیمان را ادامه دهیم. یادتان باشد که محتوای افکار شما نامربوط است و برای کنار آمدن با آنها باید رویکردی متناقض داشته باشید.