سخن مدیرمسئول
چرا ایرانخودرو و سایپا ، زیانده هستند؟
علیاکبر بهبهانی
بیش از پنجدههپیش با تبلیغات بسیار گسترده، کارخانه بزرگی به عظمت «ایرانناسیونال» که بعدها «ایرانخودرو» لقب گرفت، آغازبهکار کرد که ساخت و مونتاژ اتوبوسهای «ال پی» یا ۳۲۱ که قطعات آن از کشور آلمان تأمین میشد را انجام میداد. در سال ۱۳۴۵، با قراردادی با شرکت روتس انگلستان (کرایسلر)، ایرانناسیونال برنامهریزی تولید پیکان را انجام داد و از سال ۱۳۴۶ کارخانه ویژه آن گشایش یافت و ساخت انبوه آن کلید خورد. درواقع مونتاژ خودروها در کشور ما آغازی بود بر توجه بیشتر به صنعت و فاصلهگرفتن از تولید صرف محصولات کشاورزی؛ و چنین شد که ما هم کمکم به جرگه تولیدکنندگان خودرو پیوستیم. کمکم کارخانههای دیگری با نام «پارس»، «سایپا» و ایرانخودرو دیزل نیز بهکار تولید و مونتاژ ماشین پرداختند و چندصباحیبعد، حتی اتوبوس و مینیبوس نیز در داخل کشور تولید شد. شعار آنروزها، بسیار فریبنده بود: «به امید روزیکه هر ایرانی یک پیکان داشته باشد». این شعار، باعث مهاجرت از شهر و روستا و هجومآوردن بهسمت تهران شد و کشاورزی از رونق صددرصدی افتاد؛ تااینکه بهمرور، بسیاری از محصولات کشاورزی از خارج وارد شدند و کارخانهای که با 25هزارنفر خودروی پیکان تولید میکرد، آنقدر نیروی جدید گرفت که میزان تولید روزانه پیکان به 10برابر افزایش یافت و درکنارآن، کارخانه سایپا نیز به تولید خودروهایی ارزانتر همت کرد و استفاده از خودرو، جنبه همگانی پیدا کرد؛ تاجاییکه مردم برای خرید این تولیدات یک تا دوسال در نوبت تحویل قرار میگرفتند؛ اما متأسفانه به هر میزان که بر تولیدات افزوده میشد، بر شمار کارگران و کارمندان استخدامی نیز افزوده میشد؛ تااینکه دراینروزها این دو کارخانه مهم حدود 100هزارنفر پرسنل فنی، خدماتی و مشاورهای دارد و با تأسف بیشتر، هرچه این دو کارخانه مجهزتر شده و تولیدات آنها چندبرابری شد، ضرردهی آنها بیشتر میشد که باید در این مورد تعمق و تأمل بسیار کرد؛ اینکه چرا کارخانههایی که تولیدات 10 و 20برابری پیدا کردهاند و افزایش قیمت محصولات آنها 50 و 100برابری شده است، همیشه زیاندهی دارند؟ تاجاییکه دولت ناچار است میلیاردهاتومان برای عدمتوقف تولیدات آنها به این دو کارخانه عمده کمک مالی برساند. با تحقیقاتی که انجام شده، در کارخانههای مهمی چون بنز و بیامو در کشور آلمان، نسبت به تولید سالیانه آنها، کارگرانی بهمراتب کمتر، در آنجا به کار اشتغال دارند که اگر در این مقایسه، هیچ نظری به کیفیت تولید در دو کشور آلمان و ایران نداشته باشیم، باید پرسید که بهچهعلت میزان کارکنان غیرفنی شاغل در دو کارخانه وطنی، درمقایسهبا کشور آلمان، نسبت 10 به 1 است؟! بدیننحوکه اگر در خانه بنز، کارکنان غیرفنی یکنفر باشند، در دو کارخانه کشور ما این عدد، 10نفر است که درنتیجه باید گفت؛ کارمندان متفرقه و خدماتی و نظارتی و امور بازرسی و روابطعمومی و اجتماعی، در کشور ما دههابرابر کشور آلمان است و نتیجه میگیریم که ساعت کار، وجدان کاری، میزان تخصص و شماره پژوهشگران و برنامهریزان، در آلمان بسیار از کشور ما بیشتر است و درمقابل، کارکنان بدونتخصص و صرفاً سفارشی در کارخانههای ما زیادتر هستند که مضار یک برنامهریزی اینچنینی را مصرفکننده ایرانی باید بپردازد؛ تاجاییکه یک تولید داخلی بهنام پراید که 10سالپیش با قیمت هشتمیلیونتومان به خریدار ازسوی کارخانه تحویل داده میشد، اینروزها باید با پرداخت 22برابر آن افراد بهاصطلاح صاحب ماشین شوند؛ درحالیکه عمده خریداران این نوع خودرو، طبقات متوسط یا حقوقبگیران هستند که برای ماشین داشتن، باید از لباس، غذا و معیشت خود بکاهند تا این وسیلهنقلیه را خریداری کنند و شاید با آن بتوانند کار روزانه خود را به انجام برسانند و حقوق بخورونمیری را دریافت کنند؛ بالاخره مشخص شده است که در این دو کارخانه، آنقدر کارمند سفارشی، از مقامات بالادستی و برجسته مشغولبهکار هستند که دولت باید جور آنان را بکشد. امیدواریم روزی را شاهد باشیم که این دو کارخانه بزرگ تولید داخلی، دست در جیب مردم داشته باشند؛ اما از بودجه نحیف دولتی برخوردار نشوند.