• شماره 2491 -
  • ۱۴۰۱ يکشنبه ۱۸ ارديبهشت

آیا مهندسی و مهار‌کردن جهان امکان‌پذیر است؟

بهارِ گذشته، بعضی از ناشران از نویسندگانِ کتاب‌های درآستانه انتشار خواستند پیشگفتار، نکته‌های پراکنده یا حتی فصول کاملی را به آثارشان اضافه کنند تا در آثارشان به کووید-۱۹ یا موضوعات نژادی هم پرداخته باشند. برای اکثر نویسندگان؛ ازجمله خودم، کار شاقی بود اما تلاشمان را کردیم. از هارتموت رُزا یا اصلاً نخواسته بودند یا موافقت نکرده بود. در کتاب جدید او حتی یک‌مورد اشاره به «ویروس»، «همه‌گیری»، «نژاد» یا هر موضوع دیگری از دسته «۲۰۲۰ بدترین سال تاریخ بود» نیست. آثار رُزا دررابطه‌با تحلیل اثرات عینی سرمایه‌داری، مدرنیته و شتاب اجتماعی غالباً سرشار از بصیرت‌ هستند، درنتیجه، درست نیست بگوییم آخرین کتاب او «بهنگام‌تر از همیشه» است. هرچند می‌توانیم بگوییم که تجربیاتی که طی این حدوداً دوسال داشته‌ایم ما را در موقعیتی قرار داده است که آثار رُزا را بهتر درک کنیم. شاید ما اکنون حساسیت ملموس‌تری به شتاب، مهارناپذیری و نیاز به پژواک داریم. موضوع اثر رُزا اصطلاح اون‌فِرفوگ‌بارکایت است که معمولاً به «پیش‌بینی‌ناپذیری» ترجمه می‌شود. پس از رهاکردن این اصطلاح و آزمودن چند اصطلاح دیگر؛ ازجمله «حصول‌ناپذیری» و «مهندسی‌ناپذیری»، رُزا و مترجم فوق‌العاده‌اش جیمز وَگنر، نهایتاً روی «مهارناپذیری» توافق کردند. درنتیجه، این کتاب درباره «میل بی‌وقفه مدرنیته است به اینکه جهان را در تمام وجوه، قابلِ‌مهندسی، قابل‌پیش‌بینی، موجود، دسترس‌پذیر و یک‌بارمصرف (یعنی فِرفوگ‌بار) کند». مهارناپذیری، همراه با «تثبیتِ متحرک» -یعنی این اندیشه که نظام‌های اجتماعیِ امروزی تنها می‌توانند ازطریق رشدِ مداوم باثبات بمانند- مقصود رزا از مدرنیته را روشن می‌کند. رشد یعنی گسترش بی‌وقفه دامنه دسترسی بشر. ما از همه‌چیز بیشتر می‌خواهیم و می‌خواهیم همه‌چیز را مهار کنیم. رُزا برای مهار چهار بُعد ترسیم می‌کند: مرئی، دسترس‌پذیر، مدیریت‌پذیر و سودمندکردن چیزها. از طبیعت و زمان گرفته تا عادات خواب و تعداد قدم‌هایمان، باید هرآنچه را می‌توانیم، شناخته، دراختیار گرفته، بر آن غلبه کرده یا سودمند کنیم. آنگاه جهان و حتی بدن‌های خودمان بدل به موضوعِ پرخاش می‌شوند؛ درواقع، اون‌فِرفوگ‌بارکایت آن‌ها ما را عصبانی می‌کند. نتیجه، باکمال‌تعجب، «آن‌ورِ متناقض سکه» است که در آن، جهان به‌نحوی مرموزی عقب می‌نشیند. رُزا کتاب را با بحث کوتاهی درباره برف شروع می‌کند: «آیا هنوز اولین برفی را به‌یاد دارید که در کودکی‌تان، روزی در اواخر پائیز یا زمستان بارید؟ [...] هدیه‌ای نامنتظره». اگر صادقانه در توصیف رُزا تأمل کنیم، درمی‌یابیم که زندگی دربردارنده «هدایای نامنتظره» هرچه کمتری شده و جهان پیوسته عقب‌نشینی می‌کند. ما روزبه‌روز ازخودبیگانه‌تر می‌شویم. «ازخودبیگانگی نشانه‌ای‌ست از نسبتی با فقدانِ نسبت که در آن، سوژه و جهان، خود را درحالی می‌یابند که از درون از یکدیگر گسسته‌اند، به هم بی‌اعتنایند و حتی با یکدیگر متخاصم‌اند». هرچند فرضیه رُزا کاملاً مبتنی‌بر شواهد علمی (یا «مهارشده») نیست، انگار که ارزش تأمل جدی را دارد: «هراس بنیادین از مدرنیته هراس از خاموش‌شدن جهان است که فرسودگی و افسردگی فقط نمودهایی بهنگام (شاید فشرده) از آن‌اند». راه خلاصی از این‌وضع و موضوعِ آخرین کتاب رُزا پژواک است. به‌زعم رُزا، پژواک چهار ویژگی دارد: 1. چیزی خارج از ما به‌نحوی ما را متأثر کرده یا فرامی‌خواند که می‌تواند زمانی رخ دهد که به یک نقاشی یا منظره خیر می‌شویم یا هروقت احساس برانگیختگی می‌کنیم/ 2. دراین‌صورت باید این‌طور واکنش نشان دهیم که به‌شکلی فعالانه با دیگری ارتباط مثبت و همدلانه برقرار کنیم/ 3. سپس دگرگونی رخ می‌دهد. هم خود و هم آن دیگری که داریم به آن واکنش نشان می‌دهیم دیگر مثل سابق / 4. رُزا تأکید می‌کند لازم است تا ویژگی «مهارناپذیریِ» آنچه درجریان است را خوب درک کنیم. «با قطعیت مطلق نه می‌شود آن‌را تحمیل کرد و نه مانع آن شد». پژواک محدوده ازپیش مشخصی ندارد و برخلاف سرمایه‌داری کالایی، «نمی‌توان آن‌را انباشت، ذخیره کرد یا سودمندانه بهبودش داد». رُزا، با پرداختنِ پرشور به رابطه میان پژواک و مهارناپذیری، «پنج فرضیه درباره مهارپذیری چیزها و مهارناپذیری تجربه» ارائه می‌دهد: نخست‌اینکه هیچ تناقضی میان مهارپذیری چیزها و مهارناپذیری پژواک وجود ندارد. دوم، آنچه می‌توانیم کاملاً مهارشان کنیم «کیفیت پژواکی خود را از دست می‌دهند». باید «نیمه‌مهارپذیر» باشند. فرضیه سوم درباره مهارناپذیریِ چیزی‌ست «سخن‌گو» که «(پاد) نیروی مستقل» خود را دارد. به‌عبارتی، چیزی «بیش از احتمال صرف» است. چهارم این‌است‌که «نگرشی که هدفش دست‌اندازی بر بخشی از جهان، غلبه بر آن و مهارپذیرکردن آن است با جهت‌گیری به‌سوی پژواک ناسازگار است». هرچند، دسترس‌پذیری «مسئله احتمال محض نیست. ما البته می‌توانیم سعی کنیم شرایط آرایشی و موقعیتی را که برای توانایی برانگیختگی‌مان ضروری‌ست خلق کنیم». یکی از مشکلات عمده مدرنیته این‌است‌که دسترس‌پذیری را با مهارپذیری اشتباه می‌گیرد. فرضیه پنجم به این‌ می‌پردازد: «پژواک نیازمند جهانی‌ست که بتوان به آن دست یافت؛ نه جهانی که بتوان بدون محدودیت آن‌را مهار کرد. سردرگمی میان دسترس‌پذیری و مهارپذیری در قلب خاموشی جهان در مدرنیته نهفته است». به‌علت «امتناع امر مدرن از پذیرش این ایده که چیزی ورای مهار سوژه هست»، جهان خاموش شده و ما ازخودبیگانه. درحالی‌که ما در‌پیِ مهار چیزهای هرچه‌بیشتری هستیم، آن‌ها به‌نحوی فزاینده تبدیل به موضوعات پرخاش می‌شوند و تسلط ما باید وسیع‌تر شود. در تمام مراحل مهم زندگی، از تولد و پرورش فرزند، رابطه و حرفه گرفته تا بیماری، پیری و حتی مرگ، «تنش لاینحلی وجود دارد میان تلاش‌ها و امیال ما برای پیش‌بینی‌پذیر، مدیریت‌پذیر و مهارپذیرکردن چیزها، ازطرفی و ازطرف‌دیگر شهود و اشتیاق ما برای‌اینکه به‌سادگی بگذاریم «زندگی» جریان داشته باشد، به آن گوش سپاریم و خودجوش و خلاقانه به آن واکنش نشان دهیم». ابعادِ بنیادینِ مهار، اخلاقِ اجتماعیِ جدیدی را به‌حرکت درمی‌آورند. در بحث‌های اخلاقی و سیاسی، ما در‌پی «حذف نظام‌مند تمام اشکال خودسرانگی و امتیازات نابجا هستیم». به‌همین‌ترتیب، برای همه‌چیز باید استناد و شفافیت وجود داشته باشد. همه ما، در تقاضاهای فزاینده برای «گزارش‌ها، پروپوزال‌ها و سایر اسناد»، کنار افزایشِ بی‌حدوحصر امتیازدهی و رده‌بندیِ تقریباً همه‌چیز این‌را احساس می‌کنیم. به‌سادگی «هیچ فضایی در گفتمان عمومی و سیاسی برای ایده -واقعیتِ- مهارناپذیری در زندگی اجتماعی» نمی‌تواند وجود داشته باشد. همیشه کسی مسئول است. این منطق، به‌همین‌نحو، به حوزه‌های سرمایه‌داری نفوذ کرده؛ جایی‌که در آن، شرکت‌ها مرتباً به مهارپذیری اشاره کرده و آن‌را وعده می‌دهند و مهم‌ترازهمه، می‌فروشندش». این طرز فکر نشانه‌ای‌ست از این فرض که می‌توانیم اُبژه‌ای را، به‌تمامی، بشناسیم و شکاف میان سوژه و جهان یا سوژه و اُبژه را درنظر نگیریم». شگفت اینکه ما، درحالی‌که در‌پیِ مهار، پیش‌بینی و ارزیابی همه‌چیز هستیم، هم‌زمان این‌ها را نمی‌خواهیم و اگر به آن‌ها برسیم، تنها باعث وخیم‌ترشدن حالمان می‌شوند. رُزا، علاوه‌بر ازخودبیگانگی و فقدان شگفتی، به میل نیز نظر می‌افکند. ما با بررسی دقیق می‌فهمیم که نمی‌خواهیم همه‌چیز در مهار یا در چنگمان باشد. هرچیزی، وقتی کاملاً مهار شود، وقتی هیچ پیش‌بینی‌ناپذیری، دسترسی‌ناپذیری و مهندسی‌ناپذیری در کار نباشد، مطلوبیت خود را از دست می‌دهد. ما مسابقات ورزشی را تماشا می‌کنیم، به آدم‌ها و حیوانات عشق می‌ورزیم، سفر می‌کنیم، کتاب می‌خوانیم و انواع و اقسام کارهای دیگر را انجام می‌دهیم، دقیقاً به‌این‌دلیل‌که نمی‌دانیم چه اتفاقی خواهد افتاد، دیگران چه خواهند کرد یا چه خیالی دارند یا چطور تغییر خواهیم کرد. رُزا دراین‌کتاب کوتاه استدلال می‌کند که ما وقتی می‌خواهیم جهان را هرچه‌بیشتر مهار کنیم، ارتباطمان را با آن از دست می‌دهیم. جهان بدل به چیزی متخاصم می‌شود: چیزی ثابت، چیزی تاکنون رام‌نشده و ازهمه‌مهم‌تر، چیزی‌که باید بر آن چیره شویم. راه‌حل او این‌است‌که ازاین‌پس جهان را به‌مثابه موضوع پرخاش نبینیم؛ بلکه به آن اجازه دهیم تا مهارناپذیر باشد و به‌علاوه، با آن با نگرشی برپایه پژواک رابطه برقرار کنیم. به‌پیشنهاد رُزا، اگر با انتظارات تغییردادن و تغییرکردن به روش‌های غیرمنتظره به جهان نزدیک شویم، اگر به نیروهای طبیعی و اجتماعی دست یابیم و در ساختشان مشارکت کنیم، آنگاه ممکن است در جهان و در خودمان معنای بیشتری پیدا کنیم. یک نمونه آن گردش در طبیعت است. ممکن است به پیاده‌روی در طبیعت برویم یا روز را در کنار دریاچه‌ای بگذرانیم با این انتظار که به‌نحوی مشخص دستخوش دگرگونی شویم. تصاویرِ شبکه‌های اجتماعی، تبلیغات و حتی تجربیات گذشته خودمان، ما را مهیای انتظاراتِ مکانیکیِ وصل‌کن-و-پخش‌کن، می‌کنند. اگر من دقیقاً همان کاری را بکنم که آن شخص کرده یا اگر به فلان سفر تفریحی بروم یا به بهمان خیابان زیبا برگردم، دقیقاً این یا آن احساس را خواهم داشت. زمانی هم که آنچه به ما وعده داده شده (یا به‌خود وعده داده بودیم) را دریافت یا احساس نکنیم، درعوض، مکانیکی‌تر شده و رابطه‌مان با جهان حتی پرخاشگرانه‌تر می‌شود. یا ما به‌اندازه‌کافی دقیق تقلید نکردیم یا جهان کاری را که باید نکرده است. نزدیک‌شدن به جهان با مدل پژواک یعنی گشودگی نسبت به تغییرات و تأثرات دوجانبه‌ای که نمی‌توانیم ازپیش آن‌ها را بدانیم. ما فقط باید انتظار این‌را داشته باشیم که احساسات و تعاملاتمان نامنتظره یا پیش‌بینی‌ناپذیر باشند؛ بدین‌طریق، رابطه‌مان با جهان و خویشتنمان سالم‌تر می‌شود. تأمل مضاعف بر دو جنبه از کار رُزا می‌تواند واقعیات تازه‌ای را آشکار کند. نخست‌اینکه رُزا به‌شدت تحت‌تأثیر چارلز تیلور (که موضوع پایان‌نامه دکترای او بود) و درجه بالای خودمختاری بوده که تیلور، در نظریاتش درباب اصالت، خواهان آن است. ما باید مطمئن شویم طبق آنچه تیلور «ارزیابی‌های قوی» می‌نامد، «صدای خود» را داریم. دوم‌اینکه فروپاشی نظام‌مند رابطه مسئله‌دارمان با جهان و دیگران دارای چنان جزئیاتی‌ست و آن‌قدر جامع است که آدمی حیران می‌ماند که آیا اصلاً امکان حقیقی اون‌فِرفوگ‌بارکایت وجود دارد؟ دررابطه‌با اندیشیدن توأمان به خویشتن و نظریه اون‌فِرفوگ‌بارکایت، ارزیابی بیشتری از «مهارناپذیری» را می‌توان گنجاند. بااین‌وصف، مهارناپذیری جهان عالی‌ست. رُزا، طی ماه‌های اخیر، در تعدادی از بحث‌ها و مصاحبه‌ها درباره همه‌گیری شرکت کرده. نگرش او شاید از دید خیلی‌ها اندکی نامألوف و خوش‌بینانه باشد. جامعه‌شناسانِ سراسر جهان حیرت کرده‌اند از اینکه چطور دولت‌ها توانستند نظام‌هایی اجتماعی را مهار کنند که مدت‌ها تصور می‌شد با استقلال نسبی عمل می‌کنند. مثلاً رُزا و دیگران؛ ازجمله برونو لاتور، شگفت‌زده بودند از اینکه چقدر سریع می‌توان سفرهای هوایی و خرده‌فروشی‌ها را تعطیل کرد. دیرزمانی فرض براین‌بودکه سرمایه‌داری اجازه رخ‌دادن چنین توقف‌هایی را بنابه‌دلایل غیرسرمایه‌دارانه، نخواهد داد. نیز روشن‌فکران پرشماری امیدوارند؛ حال‌که رو به جهان پساهمه‌گیری داریم، بتوانیم نظام‌های اجتماعی و سیاسی‌مان را باجدیت، بازاندیشی کنیم. رُزا درباره این‌نکته بی‌پرده حرف می‌زند؛ اما مهارناپذیری جهان به هدفی فروتنانه‌تر نیز دست می‌یابد؛ چیزی را به‌کار می‌بندد که همه می‌دانیم؛ چیزی‌که همواره در زیر سطح مخفی بوده و اکنون بی‌نهایت آشکار است: جهان ورای مهار ماست.
علی امیری/ ترجمان

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه