• شماره 2498 -
  • ۱۴۰۱ دوشنبه ۲۶ ارديبهشت

پرونده‌ای برای مجموعه‌داستان جهان آلبالویی ؛ نوشته «سحر ببران»

سوده اسماعیلی قیوم‌آبادی آئین رونمایی از کتاب «جهان آلبالویی»؛ اولین اثر منتشره «سحر ببران» در حوزه داستان کوتاه با حضور شهره احدیت و مصطفی علیزاده؛ از نویسندگان مطرح حوزه ادبیات و جمعی از علاقه‌مندان به حوزه کتاب در کانون ادبیات ایران برگزار شد. این اثر، شامل 15 داستان کوتاه؛ در قطع جیبی و توسط انتشارات «مکتوب» به چاپ رسیده است. «سحر ببران» متولد سال 1369 در تهران؛ و فارغ‌التحصیل کارشناسی معماری از دانشگاه آزاد اسلامی قزوین است که فعالیت حرفه‌ای خود را در حوزه ادبیات، از سال 1390 در رشته‌های داستان کوتاه و نمایشنامه آغاز کرده است. وی از سال 95 به‌عنوان بازیگر تئاتر در نمایش‌های مختلفی در تهران به‌روی صحنه رفته است. در یادداشتی پشت جلد کتاب آمده: از جایی‌که نمی‌دانم کجاست، به تمام جهان، یک‌جور نور شدید آلبالویی‌رنگ می‌تابد، به پوست تنم، به سایه درخت‌های پشت پنجره و به آشفتگی موهایم. نه‌اینکه من نفهمیده باشم یا نخواسته باشم. نه؛ چیزی‌که جان‌به‌لبم کرده، همین است؛ همین‌که خودم خواستم و هیچ‌جوری نمی‌توانم بفهمم چطور شد که خواستم! و از تمام این‌ها بدتر اینکه توی همان لحظه‌ها، بیشتر از همه علی را دوست داشتم ...

سحر ببران:
در تمام برش‌های زندگی، انسان‌ها به ادبیات پناه برده‌اند
سحر ببران؛ نویسنده مجموعه‌داستان‌های کوتاه «جهان آلبالویی» با خوانش آخرین داستان منتشره دراین‌کتاب باعنوان «یک‌دسته بادکنک قرمز» بابیان‌اینکه هرگز به‌یاد ندارد که در زمان مشخصی شروع به نوشتن کرده یا اتفاق مشخصی افتاده که او شروع به نوشتن کرده باشد، گفت: «تازمانی‌که به‌یاد دارم، همیشه می‌نوشتم. این درست است که تا زمانی مشخص این‌کار صورتِ حرفه‌ای نداشته؛ اما از سال‌های 1389 و 1390، نوشته‌هایی را به‌صورت جوششی می‌نوشتم و می‌توان گفت؛ شاید این‌دست نوشته‌ها حتی در قالب داستان و شعر قرار نمی‌گرفته و به‌گونه‌ای نوعی دل‌نوشته به‌جهت تخلیه روحی و پیاده‌سازی ذهن روی کاغذ بوده؛ ‌که نمی‌توانم نام مشخصی برای آن انتخاب کنم». وی بابیان‌اینکه به‌یاد دارد از وقتی سواد خواندن و نوشتن داشته، چیزهایی می‌نوشته است، افزود: «این‌روند، بعدها رفته‌رفته و درطول‌زمان شکل پیدا کرده و به داستان کوتاه مبدل شده است. شاید در بخش‌های دیگر، نوشته‌هایی بلند بوده یا تکه‌هایی از یک رمان را همیشه می‌نوشتم که هرگز آن‌ها را منسجم نکرده‌ام». وی باتأکیدبراینکه برای آغاز نوشتن هرگز اتفاق و زمان مشخصی را به‌یاد ندارد و این‌مقوله همواره همراه او بوده است، گفت: «اوضاع بحرانی معیشتی در عصر حاضر، امکان لذت‌بردن از هرچیزی را از آدم‌ها می‌گیرد؛ حال این لذت می‌تواند خواندن معمولی یک کتاب یا یک داستان باشد یا به معاشرت‌های معمولی که انسان‌ها همواره در موقعیت‌های مختلف با یکدیگر داشته‌اند، بازگردد یا اصلاً از اساس، زندگی‌کردن را شامل شود و قبل‌ازاینکه بخواهم عوامل دیگر را دراین‌موضوع مؤثر بدانم، باید بگویم برایم لذت انتشار این کتاب، نصفه‌نیمه شده یا اصلاً می‌توانم بگویم کم‌رنگ شده است». این نویسنده که اولین مجموعه‌داستان کوتاهش را به چاپ رسانده است، درپاسخ‌به‌اینکه چه‌چیزی در زندگی مردم، خوانش داستان کوتاه را ضروری‌تر می‌کند؟ با نقل بخشی از گفته‌های «شهره احدیت»؛ داستان‌نویس معاصر کشورمان، اظهار کرد: «داستان، همواره بهترین پناه من بوده و در بدترین شرایط و بدترین روزهای زندگی‌ام به داستان پناه برده‌ام؛ چون این امکان و اجازه را به تو می‌دهد که در دنیاهای دیگر زندگی و احساسات دیگر را تجربه کنی و جای آدم‌های دیگر باشی یا حداقل از نگاه آدم‌های دیگر زندگی را ببینی و حتی برای چندلحظه هم که شده، احساس کنی جای آن آدم قرار گرفته‌ای و گویی که از نگاه او رخدادهای مختلف را می‌بینی». وی بابیان‌اینکه کارکرد ادبیات همیشه همین بوده است و هنر و ادبیات، همیشه پناه انسان‌ها بوده‌اند، تصریح کرد: «هنر در هر قالبی، اگر داستان یا نمایش یا موسیقی بوده، پناه آدم‌ها در هر عصر و زمانی بوده است و معتقدم دنیای امروز، به‌دلیل‌اینکه محدودتر از دنیای گذشته است و سرعت زندگی و عجله در آن بسیاربالاست؛ زمان مفید زیستن در دنیای امروز بیش‌ازگذشته، به‌دلایل مختلفی همچون ترافیک، ساعت کاری و هزاران دل‌مشغولی غیرضروری تلف می‌شود». وی باتأکیدبراینکه امروز، شرایط زندگی، وضعیت را به‌سمت‌وسویی برده که نیاز به خواندن داستان و تجربه دنیاهای دیگر، برای عامه افراد به یک ضرورت مبدل شده است، خاطرنشان کرد: «این نیاز امروز در وجود انسان‌ها بیشتر است که بخواهند داستان بخوانند و دنیاهای دیگر را تجربه کنند و از زیست محدود ربات‌گونه‌ای که در زندگی دارند، فراتر بروند». این نویسنده داستان کوتاه بااذعان‌به‌اینکه این نیاز، همواره در وجود انسان‌ها بوده و انسان‌ها چه بدانند و چه ندانند، به ادبیات پناه برده‌اند، تأکید کرد: «در تمام برش‌های زندگی، انسان‌ها به ادبیات پناه برده‌اند؛ اما متأسفانه ما، در دوره‌ای زندگی می‌کنیم که خستگی‌ها و بدحالی‌ها در آن پررنگ‌تر است و تنهایی‌ها بزرگ‌تر؛ و این‌ها این ضرورت را ایجاب می‌کند که بیش‌ازگذشته نیاز به پناهگاه‌هایی مانند ادبیات، هنر یا هرچیزی‌که حالمان را بهتر کند، داشته باشیم». وی داستان کوتاه، ادبیات و در نگاهی کلی‌تر «هنر» را یکی از مهم‌ترین ابزارهای کارآمد انسان در جهان معاصر برای پناه‌بردن از زندگی یکنواخت روزمره خواند و بااذعان‌به‌اینکه مخاطب ادبیات امروز، کم‌حوصله، پرعجله و پراسترس است، تأکید کرد: «داستان کوتاه می‌تواند این امکان را در فرد ایجاد کند که زمان بسیارکمی را صرف کند و دریافت فوق‌العاده‌ای داشته باشد».

شهره احدیت:
حرکت تجربه در مسیر عقلانیت آن‌را ماندگار خواهد ساخت
شهره احدیت؛ نویسنده پیش‌کسوت حوزه داستان‌نویسی نیز دراین‌آئین، با ابراز خرسندی از اینکه عده‌ای به‌خاطر داستان دورهم جمع شده‌اند و این، رخداد مبارکی‌ست، گفت: «داستان، ازآنجاکه بین انسان‌ها ارتباط ایجاد می‌کند، حرمت دارد و ارتباطی که داستان، میان انسان‌ها ایجاد می‌کند، نسبت به دیگر روابط، شکل‌وشمایلی بهتر دارد». وی بابیان‌اینکه در ابتدای مواجهه‌اش با این اثر، داستان‌های موجود توانسته‌اند او را با خود درگیر کنند، افزود: «تمام آنچه را دوست داشتم در یک داستان ببینم، دراین‌کتاب دیدم؛ ازاین‌رو، کتاب درگیرم کرد و خواندن باقیِ داستان‌ها را با عشق ادامه دادم». خالق کتاب داستان «زخم زار» که توسط انتشارات «نیماژ» به بازار کتاب عرضه شد، بابیان‌اینکه داستان، فضایی تازه را برای خواننده باز می‌کند و تجربه‌ای را به او می‌دهد که امکان آن‌را در دنیای واقعی ندارد، افزود: «ادبیات به ما کمک می‌کند تجربه‌ای انسانی را میان آدم‌ها حرکت دهیم و چون این تجربه براساس عقلانیت است، می‌تواند ماندگار شود». احدیت باتأکیدبراینکه اعتقاد دارد هرآنچه تا امروز میان انسان‌ها ماندگار شده است، از دسته چیزهایی بوده که حالت داستانی دارد و بابیان‌اینکه شخصیت‌سازی، بخشی مهم در داستان‌نویسی‌ست و داستان‌های بسیاری در تاریخ اتفاق افتاده است؛ اما بعضی وقایع به‌دلیل وجود شخصیت و روایت، ماندگار شده‌اند، اظهار کرد: «در روایات‌ ایرانی، داستان سیاوش در تاریخ ماندگار شده و در دیگر موارد نیز، داستان‌هایی که در ضرب‌المثل‌ها آمده، بیش‌ازآنچه در کتاب‌ها خوانده‌ایم، ماندگار شده‌اند». وی بااذعان‌به‌اینکه در کتاب «جهان آلبالویی» کاری مشابه را یک زن و یک مرد انجام داده‌اند؛ و ما روایت را از زبان یک «زن» می‌شنویم و همین‌ موجب می‌شود نگاهی بدون‌قضاوت دراین‌داستان جاری باشد، گفت: «من از نگاه خانم ببران لذت بردم و باید بگویم داستان‌ها از زبان محکمی بهره برده‌اند؛ چکشِ خود را خورده بودند، به‌خوبی ویراسته و پرداخته شده بودند و این‌موضوعات، اشکالاتی هستند که می‌بینیم در بسیاری از داستان‌های امروز هست». این نویسنده آثار داستانی کوتاه باتأکیدبراینکه آثار سحر ببران، متفاوت با دیگر داستان‌های خانم‌های داستان‌نویس است، افزود: «در دوره‌ای، با داستان‌های آپارتمانی مواجه بودیم و این‌بخش از زندگی، در جامعه ما ناگزیر بود و شاید در کشورهای دیگر هم این اتفاق افتاده است». وی بابیان‌اینکه امروز ممکن است پرفروش‌ترین کتاب داستانی در بازار ادبیات ما، کتاب خانم «زویا پیرزاد» باشد، گفت: «در دوره‌ای این داستان‌ها، به‌عنوان پرفروش‌ترین آثار ادبیات به‌حساب می‌آمدند؛ اما چون اثر خانم ببران این تمایز را با دیگر نویسندگان دارد، دل‌چسب است و مخاطب نیز به‌همین‌دلیل این داستان‌ها را دوست دارد». وی با ابراز خرسندی از اینکه نسل جدید داستان‌نویسان خانم دراین‌کشور، از این‌مرحله عبور کرده و نگاه تازه‌تری به‌دنیا دارند، افزود: «امروز باید ادبیات داستانی به‌هرتقدیر ازاین‌مسیر عبور می‌کرد و نهایتاً ازاین‌مسیر رد شدیم». نویسنده داستان «گورچین» که به‌دفعات تجدیدچاپ شده؛ بابیان‌اینکه نکته دیگر که می‌توان به آن اشاره کرد این‌است‌که چرا داستان کوتاه را باید برای مطالعه انتخاب کرد؟ گفت: «بدان‌دلیل که شما می‌توانید داستان را در یک‌بخش و در یک‌زمان بخوانید و مثلاً وقتی در مترو و اتوبوس هستید، بخوانید. همین نکته موجب می‌شود در جهانی که در مشکلات بسیارزیادی هستیم، به داستان کوتاه پناه برده و درلحظه زندگی کنیم». احدیت باتأکیدبر‌اینکه مطالعه داستان، همیشه در سخت‌ترین شرایط به او کمک و انگار ذهن او را باز کرده است، افزود: «داستان‌نوشتن، به من توانایی داده تا مشکلاتم را حل کنم و درنهایت، به نقطه‌ای رسیدم که این اتفاق افتاده است».

مصطفی علیزاده:
«جهان آلبالویی» اثری نخبه‌گراست
مصطفی علیزاده؛ دیگر داستان‌نویس معاصر کشورمان نیز که دراین‌نشست حضور داشت؛ بابیان‌اینکه در شرایط کنونی باید به نویسنده چنین کتابی تبریک گفت؛ بااشاره‌به‌اینکه نمی‌شود در یک نشستِ رونمایی از کتاب، به حوزه نقد آن وارد شد، گفت: «نویسنده چه مرد باشد و چه زن؛ مادر است و خلق انجام داده است، سبُک شده و حالا نیاز دارد که احتمالاً این زایمان و این خلق را جشن بگیرد». وی بااشاره‌به‌اینکه برخی دوستان و بزرگان داستان تصور می‌کنند که رونمایی برای آثار نخبه‌گرا (که کتاب خانم ببران هم به این‌گروه تعلق دارد) کاری عبث است؛ زیرا گذشتگان این‌کار را انجام داده‌اند، افزود: «با این‌قضیه موافق نیستم. معتقدم که اگر کسی زایمان می‌کند و افسردگی پس از زایمان دارد، باید مدتی در فضای مطلوب انتشار کتابش حضور داشته باشد و از این حضور لذت ببرد؛ این اتفاق از روزِ رونمایی اتفاق می‌افتد، به‌وقوع می‌پیوندد و جشن گرفته می‌شود». وی باتأکیدبراینکه در رونمایی‌های کتب داستانی، از ارائه نقد خودداری می‌کند، ادامه داد: «این‌کار را نمی‌کنم؛ چراکه معتقدم نویسنده به‌این‌خاطر نیامده و شما نیز آمده‌اید تا در یک جشن سهیم باشید». خالق اثر «پایان راه دموکراسی» بابیان‌اینکه معتقد است ما، در داستان نفس می‌کشیم، افزود: «یک اندیشمند بزرگ می‌گوید؛ داستان برای ما مثل آب برای ماهی‌ست و همان‌گونه که ماهی آب را حس نمی‌کند؛ اما با نبودن آن می‌میرد؛ به‌اعتقاد من، داستان نیز بسان آب برای ماهی، برای ما حیاتی‌ست». این نویسنده باتأکیدبراینکه تمام زندگی ما با قصه ساخته شده و با قصه پیش می‌رود، گفت: «شاید برخی‌ حتی سه‌تا کتاب داستانی هم نخوانده باشند و بگویند ما را چه به داستان؟! اما همین‌ها نیز مدام دارند داستان می‌گویند و در ذهنشان داستان‌پردازی می‌کنند». وی بااشاره‌به‌اینکه فضای منفی، مشکلات اقتصادی متعدد و شرایطی این‌چنینی، نویسنده را به‌این‌سمت می‌برد که چه‌کار باید بکند و نهایتاً به این پاسخ می‌رسد که باید به جایی پناه ببرد و درنهایت به‌این‌نکته می‌رسد که کجا بهتر از داستان؟ تصریح کرد: «وقتی کتاب‌، باز و خواندن آغاز می‌‌شود، یکباره یک‌ساعت می‌گذرد و می‌بینم در‌آن‌لحظات به ‌چیز دیگری فکر نکرده‌ام و از دنیای پیرامونی رها شده‌ام». وی با ابراز خرسندی از وجود ادبیات داستانی قابل‌تقدیر در کشور؛ بااشاره‌به‌اینکه باید از داستان‌نویس‌ها تشکر کنیم که اجازه می‌دهند در دنیایشان حضور داشته باشیم و در دریای تفکراتشان آب‌تنی کنیم، خاطرنشان کرد: «قالب داستان کوتاه، جهانی نخبه‌گرا و موجز است و هرکسی این جهان را دوست ندارم و امروز، معتقدم خانم ببران این ویژگی را در نگارش خویش رعایت کرده‌؛ چراکه مخاطب این کتاب، وقتی داستان تمام می‌شود، باید آن‌را کنار بگذارد و به داستان اجازه جولان‌دادن در ذهنش را بدهد». وی درپایان، باتأکیدبراینکه نویسندگان اگر بزرگ باشند، درد عامه را به دردی شخصی تبدیل کرده و در داستانِ خود می‌آورند و این، ماجرای جهان داستان‌های نخبه‌گراست، افزود: «سحر ببران، دردهای بزرگ را به دردهایی شخصی مبدل کرده و ما باید معنایی را از آن کشف کنیم. معتقدم؛ وقتی داستان تمام می‌شود، مخاطب باید فکر کند؛ چراکه بسیارمهم است و داستان کوتاه شاید نتواند این‌موضوع را منعکس کند». وی بااذعان‌به‌اینکه همه داستان‌های کتاب «جهان آلبالویی» به‌گونه‌ای‌ست‌که یا راوی آن یک زن است یا داستانی‌ست که در ذهن یک زن اتفاق می‌افتد، گفت: «اتفاقی‌که دراین‌اثر افتاده این‌‌است‌که روایت، روایت زن است و نویسنده هم زن است؛ نویسنده هرگز به این دام نیفتاده بود که بخواهد ناله کند».
عکس: مینا قانع

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه