• شماره 2518 -
  • 1401 يکشنبه 22 خرداد

در گفت‌و‌گو با دکترای روان‌شناسی مطرح شد؛

سهم خانواده در تربیت فرزندان بیشتر از سایر عوامل محیطی‌ست

وحید حاج‌سعیدی

در عصر حاضر اهمیت، تأثیرات و کارکردهای خانواده به‌عنوان مهم‌ترین و اولین واحد اجتماعی موردتوجه صاحب‌نظران بوده و اکثر کارشناسان بر اهمیت خانواده در زمینه‌های مختلف فردی و اجتماعی تأکید دارند. این کارکردها، در بخش‌های مختلف دیده می‌شوند. قبلاً؛ قبل از تأسیس مکاتب و مدارس، تمام وظایف تعلیمی، تربیتی و ایجاد مهارت‌های شغلی برعهده خانواده بود و کودکان‌ونوجوانان ازطریق آموزش‌های غیررسمی و نزد پدران و مادران و افراد بزرگ‌سالان خانواده با آداب اخلاقی اجتماعی و حرفه و مشاغل مختلف جامعه آشنا می‌شدند. باتوجه‌به شرایط فعلی زندگی؛ به‌ویژه در جوامع پیشرفته و پیچیده مقداری از این کارکرد برعهده مهدکودک‌ها، مدارس و دیگر مؤسسات آموزشی و تربیتی گذاشته شده است. بااین‌حال، توجه به‌این‌نکته ضروری‌ست که هیچ‌یک از این مؤسسات قادر نخواهد بود تأثیرات خانواده را به‌صورت‌کامل داشته باشند. به‌منظور آشنایی بیشتر از کارکردها و نقش خانواده در امور اجتماعی، گفت‌وگویی کوتاه با «تاچارا روحی کریمی» (دکترای روان‌شناسی و استاد دانشگاه) انجام داده‌ایم که حاوی نکات فنی و کاربردی فراوان ا‌ست.

برای تقویت بنیان خانواده چه راهکارهایی وجود دارد؟
جدا از مسائل اقتصادی و اجتماعی؛ به‌نظر می‌رسد اعضای خانواده در جامعه امروزی با مشکل عدم مهارت‌ها روبه‌رو هستند؛ مثل، عدم مسئولیت‌پذیری، عدم همدلی، عدم انعطاف‌پذیری، عدم حل مسئله، عدم‌ ارتباط مؤثر، مثبت‌گرایی سمی و ... اما راهکار چیست؟ فقط آموزش، آموزش و آموزش. آموزش مهارت‌های اجتماعی، بالابردن تاب‌آوری، داشتن باورهای مذهبی و پذیرش برخی‌ازموارد که نمی‌توان تغییر داد. این‌ها بخشی از عواملی‌ست که در تقویت بنیان خانواده مؤثر هستند.

جایگاه خانواده را در تربیت نسل جدید چگونه ارزیابی می‌کنید؟
نیم‌قرن‌پیش تربیت تا سن نوجوانی منحصر به خانواده بود؛ اما الآن این‌طور نیست. گویا دیوارهای انحصاری‌بودن تربیت در خانواده فروریخته است؛ اما یک‌چیز قطعی‌ست و آن اینکه؛ هنوز سهم خانواده در تربیت، بیشتر از عوامل دیگر است؛ چراکه طرح‌واره‌های اولیه، احساس امنیت یا عدم‌امنیت، استقلال، حقارت و ... هر انسانی با مراقبت‌کننده‌های اولیه (والدین) که تا قبل از ۱۲‌سالگی بیشترین وقت را با کودک می‌گذرانند، شکل می‌گیرد.

تأثیر متقابل جامعه و خانواده بر یکدیگر چگونه‌اند؟
این بحث گسترده است؛ دراین‌مکالمه کوتاه به بخشی کوچک از آن می‌پردازیم. یکی از کارکردهای خانواده، ایجاد حس تعلق در فرزندان است که با این مهارت در بزرگ‌سالی می‌توانند با دیگران تعامل داشته و شهروندانی شوند که برای رسیدن به اهداف مشترک در جامعه از راه‌های مدنی تلاش کنند، حس تعلق به‌معنای ادراک ذهنی و آگاهانه از محیط، شخص را در ارتباط درونی با محیط قرار می‌دهد. این خانواده است که افراد را برای روابط در آینده آماده می‌کند و به فرزندان می‌آموزد چطور به‌عنوان یک «گروه» عمل کنند. وقتی ارزش‌های خانواده درراستای ارزش‌های جامعه باشد، فرد و جامعه با ارزش‌های عجین‌شده یکدیگر به رشد سریع‌تر و پایدارتری می‌رسند. افرادی‌که در خانواده‌های سمی ناسالم رشد می‌کنند، برای جامعه هزینه‌بر هستند؛ این هزینه‌ها گاه مالی، جانی، روانی، عاطفی و ... است.

خانواده‌محوری در تربیت فرزندان به‌چه‌معناست؟
«خانواده» کانون و زیربنای شکل‌گیری بخش بزرگی از شخصیت افراد جامعه است؛ و «تربیت»، جریان مستمر و منظمی که هدفش کمک به رشد جسمانی، شناختی، اجتماعی و اخلاقی‌ست؛ بنابراین، تربیت، فرایندی دارای محتوا و ارزش است. تربیت خانواده‌محور عملاً به‌صورت واقعی و عینی در جامعه اتفاق نمی‌افتد چون بخشی از کارکردهای تربیتی خانواده به مدرسه، دانشگاه و رسانه و ... واگذار شده. درمواردی‌که کم هم نیستند، محتوا و روش خانواده با محتوا و روش بخش‌های دیگری که تربیت به آن‌ها واگذار شده تفاوت‌های چشمگیری مشاهده می‌شود. همین‌طور در تربیت خانواده‌محور نیاز به وقت کافی، محتوای کافی و ارزنده است که شواهد حاکی‌از‌این‌است‌که وقت کافی و محتوای ارزنده دراختیار همگان قرار ندارد. به‌نظرم برای تربیت خانواده‌محور، نیاز به برنامه‌ریزی کلان، آموزش عمومی و یک حرکت جهادی داریم.

جایگاه خانواده در نظام سنتی قدیم با جامعه صنعتی امروز چه تفاوتی کرده است؟
سؤال شما را به دو بخش جایگاه و کارکرد تقسیم می‌کنم. درباره اهمیت جایگاه، تغییری در اهمیتش از قدیم تا امروز اتفاق نیفتاده است. خانواده مثل هسته مرکزی ‌اتم در واحد ساختمانی مواد بوده و هست اما در کارکرد آن تغییرات زیادی پیش آمده. قبلاً تلویزیون و رسانه‌ها به‌شکل امروزی و حتی آموزش‌وپرورش رسمی به این گستردگی نبودند و کارکرد خانواده باید تمام این‌موارد را پوشش می‌داد؛ اما الآن مثلاً بخشی از وظایف پایه، تحولی یا بحرانی را سایر افراد یا سازمان‌ها ممکن است به‌عهده بگیرند. در ارتباط کلامی غیرکلامی در نظام قدیم و امروز تفاوت‌های فاحشی رخ داده و در جلسات مشاوره‌ای که با مراجعین داریم بخش بزرگی از مشکلات خانوادگی را دربرمی‌گیرد. همین‌طور کارکرد نقش‌ها؛ مثلاً نقش یک زن در نظام سنتی با صنعتی تفاوت‌های چشمگیری دارد. امروز به‌دلیل انتظار جامعه از هر فرد که باید نقش مجزای خودش را ایفا کند، ما اجبار در استقلال داریم. دیگر موارد کارکرد عاطفی که یکی از نیازهای پایه اعضای خانواده است به‌نظر می‌رسد درحال‌تغییر اساسی و مهم مثلاً شکلی از آمیختگی عاطفی در بعضی از خانواده‌ها به‌شکلی‌ست که اعضاء به‌خاطر حفظ ارزشمندی خودشان با اعضای دیگر خانواده همراه می‌شوند؛ نه به‌خاطر برآورده‌کردن نیاز دیگری یا مراقبت از سایر اعضاء و ...

پایان سخن
بی‌تردید، «خانواده» یکی از ارکان ارزشمند و حیاتی در شکل‌گیری جامعه مسئولیت محور و تربیت شهروندانی آگاه و مسئولیت‌پذیر است. هر‌چه به این رکن اساسی در شکل‌گیری جامعه توجه بیشتر؛ و ابعاد آن در لایه‌های مختلف بیشتر شناخته شود، تربیت نسل‌ها آسان‌تر، هدفمندتر و منطقی‌تر خواهد بود و هزینه‌های رایج در اصلاح جامعه و آسیب‌های اجتماعی کمتر و کمرنگ‌تر خواهد بود. امید است روزی همه والدین به نقش خود در شکل‌گیری جامعه آگاهانه و هوشمندانه بنگرند و خود را در تربیت نسل‌های آتی سهیم و تأثیرگذار بدانند.

 

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه