سخن مدیرمسئول
رشد قارچگونه خیریهها
علیاکبر بهبهانی
با قاطعیت میتوان گفت که اکثریتقریببهاتفاق جوامع جهان، از کار خیر و صواب و ایجاد انجمنهای خیریه، بهشرط اینکه نقشآفرین باشند، پشتیبانی کرده و در مواقع ضروری به این انجمنهای خیریه، کمک خواهند کرد و حتی میتوان گفت در کمک به دیگران و دستگیری از نیازمندان، همیشه پیشقدم خواهند بود. بهنوعیدیگر میتوان گفت که کمک به دیگران بهویژه دردمندان در ذات انسانی نهفته است و درخصوص مردم کشور ما نیز کافیست سری به میدانها و چهارراهها و خیابانها بزنیم تا هزاران زن و مرد و کودک را ببینیم که از صبحگاهان تا پاسی از شب گذشته در هوای سرد زمستانی و گرمای طاقتفرسای تابستان در لابهلای ماشینها میلولند و به تکدیگری مشغولاند. درچنینشرایطی ذات مردم ما که مملو از احساس و عاطفه و کمک به درماندگان است، آنچنان غلیان دارد که به تمامی این جماعت کمک میکنند؛ حالآنکه از منظری دیگر مردم با کمک به اینان نهتنها صواب نمیکنند، بلکه بر تعداد و آمار این کودکان کار هم میافزایند که بهیقین شرط صواب نیست. از این احساس و اندیشه که بگذریم، اینروزها تمام در شبکههای اجتماعی، درودیوارها و از همه بیشتر تلفنهای مردم، از صبحگاهان تا پاسی از شب گذشته، مرتباً با تبلیغهای مختلفی روبهرو میشویم و بیشازهمه تلفنهای افراد زنگ میخورد که آن طرف خط، معمولاً خانمهایی باوقار و با صدایی گرفته که خبر از حزن و اندوه دارد، مردم را مخاطب قرار میدهند که از مؤسسه خیریه فلان و بهمان تماس میگیریم و تقاضای کمک و مساعدت دارند. لحن گفتار این خیریهها، بهنحویستکه حتماً عواطف و احساس ما ایرانیان را به جوش آورده و قصد کمک میکنیم. اگر یک، دو، سه و ده مورد باشد، انسان میتواند با داشتن بضاعت کافی، به همه اینان کمک کند؛ اما درواقع آنقدر تعداد آنها زیاد شده که مسئولین کشوری باید دراینمورد مردم را آگاه کنند؛ چون بهنظر میرسد نظارتی بر کار بسیاری از آنان نیست. ابن ماجرا آدمی را به تفکر و سپس شک و دودلی میاندازد که آیا باید کمک کرد یا درخواست کمک آنان را بدون پاسخ گذاشت؟ بجا و نیکو خواهد بود که دستگاههای ناظر بر کار این انجمنها، به داد مردم برسند و اسامی خیریههایی را که دولت مصلحت میداند با اسمورسم و آدرس کامل اعلام کنند تا مردم از بلاتکلیفی خارج شوند؛ و این داستان تکراری هرروز مردم است که از بامدادان تا شامگاهان، حداقل چندبار با آنان تماس گرفته شده و طلب کمک میکنند. کار حتی به جایی رسیده که برای تحریک احساسات مردم، از بیمارانی لاعلاج مثل مبتلا به سرطان و ... نیز مدد میگیرند و شماره کارت شخصی خود را میدهند تا پول بهنام آنان واریز شود و چون هیچ نظارتی بر کار اینان نیست، امکان هرنوع سوءاستفاده وجود دارد؛ اما در خیابانها و معابر نیز ظاهراً شهرداری متکدیان را به حال خود گذاشته و کار به جایی رسیده است که اغلب آنها، بهصورت خانوادگی راهی خیابانهای تهران میشوند و کار به جایی رسیده که حتی اطفال دو و سهساله هم در لابهلای ماشینها، پرسه میزنند و آنقدر غر زده و التماس میکنند تا صاحبان خودرو را مجبور کنند که به آنان کمک کنند. این عده با دردستگرفتن یک برس، باوجود همه ممانعت رانندگان، به جان شیشه ماشین میافتند تا بهاصطلاح آنرا تمیز کنند و اگر اسکناس کمتر از دوهزارتومانی به آنان داده شود، با توهین و فحاشی آنان باید روبهرو شد. متأسفانه این نوع گدایی آنقدر رایج شده و درآمد بالایی دارد که اکیپهایی درست شدهاند که در ساعت 6 صبح، تعدادی از این کودکان را به میدانهای تهران آورده و پس از هشتساعت، اینعده را مرخص کرده و بهجای آنان نیروهای تازهنفس اعزام میشوند که بازهم بر کار این کلاشان و حقهبازان حرفهای که با اجیرکردن کودکان از راه تکدیگری، به آبونان خوبی رسیدهاند، هیچگونه نظارتی نیست. ظاهراً برای رسیدگی و جمعآوری اینان بین بهزیستی و شهردار تهران اختلافنظر وجود دارد.