زلزله و نقش مساجد
علیاکبر بهبهانی
بار دیگر در کشور ما زلزله روی داد و بازهم خرابی؛ و بازهم آوارها فروریخت و کشته و مصدوم داریم؛ بازهم مصیبت و بازهم موج همراهی ازسوی مردم. یکبار دیگر مردم ما دیدند و شیونها شنیدند و بازهم خرابیها را از زلزله نامیدیم و بازهم درس نگرفتیم. مدیریت بحران تشکیل جلسه داد و بازهم وظیفه خود را در حد تأمین پتو و چادر و اغذیه خشک برای سد جوع به انجام رسانید؛ ولی بازهم بسان همیشه علت را نگریستیم و معلول را به حساب نیاوردیم. بازهم فرع را گرفتیم و اصل را فراموش کردیم. چرا چنین شد؟ بازهم قصه را به قضا و قدر و سرنوشت حواله دادیم و قهر طبیعت را بهانه کردیم؛ ولی هیچکس نپرسید که زلزله پنج و چنددهم ریشتر، باید کشته و مصدوم بدهد؟ اگر شهرداریها، به وظیفه خود بهخوبی عمل میکردند، زلزلهای دراینحد باید قربانی میگرفت؟ بهیقین پاسخ بسان همیشه منفیست. از عکسهای زلزله و نوع تخریب آن متوجه شدیم که بسیاری از دیوارهای فروریخته حتی فاقد بندکشی آجرها بوده که باید بهعنوان قوت بنا صورت میگرفت که نگرفته است. بیایید یکبار برای همیشه بپذیریم که اگر زلزله هفت ریشتری در فلان کشور رخ میدهد و حتی یکنفر را هم به کام مرگ نمیفرستد، فقط و فقط دلیل آن، محکمبودن و مهندسی ساخت بناها، با رعایت استانداردها بوده است وگرنه معجزهای رخ نداده است. ما چرا مردم نجیب، شریف و متدین ما باید در اثر ندانمکاری مسئولین بمیرند؛ ولی در کشور دیگری با همین میزان ریشتری که خوی را لرزاند، زلزلهای روی میدهد، ولی قربانی نمیگیرد. پس نخست عامل را باید در سستبودن بناها و غیراستانداردبودن ساختمانسازی در کشورمان بدانیم، آنوقت شهرداریها را میتوان مبری از تقصیر دانست. پس چه کسانی ساخت بناهای اینچنینی را تأیید کردهاند؟ بخشهای فنی و محاسباتی شهرداری را باید مقصر واقعی قرار داد؛ چراکه هنوز در ایران و حتی تهران پایتخت، ایجاد بنا و ساختمان را بر روی گسلها، مجاز میدانند و پروانه ساخت را از شهرداری میگیرند؛ اما به زلزله خوی و اطراف آن توجه کنیم که صحنههای پس از وقوع آن بسیار دلخراش است. در سرمای زمستان و در انبوه یخ و برف، مردم عزیز ما بدون سرپناه در انتظار چادر و سرپناه به خود میلرزند و مدیریتهای بحران هم فقط از مردم کمک میخواهند. آیا در خوی و روستاها و بخشهای زلزلهزده درهای مساجد را به روی زلزلهزدگان گشودهایم که مساجد، بسیار محکمتر و بادوامتر از اماکن دیگر ساخته میشود و آنرا خانه خدا هم میدانیم؟ آنهم باوجودیکه در هر قصبه و روستایی حتماً مسجد و مساجد وجود دارد و جایگاه و مأمن مردم خداجوی ما هستند که در چنین مواقعی نباید آنها را برای مردم بحرانزده در نظر بگیریم؟ شاید اگر امکانات مساجد را درنظر میگرفتند و درهای آنرا برای مردم باز میکردند، ناظر و شاهد چنین صحنههای دلخراشی از دردمندی مردم نبودیم. لااقل مدیریتهای بحران، با کمک نیروهای امدادگر و بسیج محلات، میتوانستند در اندکمدتی و در سرمای کشنده چنددرجه زیرصفر، بهطور موقت مردم را در مساجد اسکان میدادند و در وهله بعدی هلالاحمر، باید دستبهکار میشد و چادر و سرپناههای امن و سیار را به کمک این مردم میآورد. بازهم باید آرزو کنیم مسئولین شهری با معرفی گسلهای فراوان موجود در کشور و محل و مکان خطرزای آنان به مردم، از رویدادهای بعدی که حتماً رخ خواهد داد و امریست حتمی، جلوگیری کنند و باوجود این طرز ساختوسازها، مردم عزیز کشورمان را بیمه کنیم. خوشبختانه بعد از وقوع زلزله، سیل کمکهای مردمی بهسوی خوی روان شده که جای قدردانی و تکریم از این مردم خداجوی دارد؛ مردمیکه در مواقع لزوم، سر از پا نمیشناسند و آستین همت را بالا میزنند و به کمک و یاری هموطنان، بیدریغ میشتابند و از غم مردم کم میکنند. خداوند بزرگ پشتوپناه این مردم خواهد بود.