بررسی «حافظه تصویری شهر تهران» در هفتمین جشنواره تئاتر «شهر»
سومین نشست از سلسلهنشستهای هفتمین جشنواره تئاتر «شهر» باعنوان «حافظه تصویری شهر تهران؛ از سیاهقلمهای خسرو خورشیدی تا طراحی صحنه معاصر» در تماشاخانه ایرانشهر برگزار شد. بهگزارش روابطعمومی؛ ایننشست که به بازخوانی کتاب «آن روزگاران تهران» و بررسی موضوع «بازآفرینی فرهنگ شهری در هنرهای نمایشی» اختصاص داشت، با حضور خسرو خورشیدی، ایرج رامینفر، مجید میرفخرایی (بهصورت برخط) و رضا مهدیزاده برگزار شد. اجرای نشست برعهده حامد مهربانی بود.
ایرج رامینفر در ابتدای نشست بیان کرد: «نقش آقای خورشیدی در ورود نگاه تازه به طراحی صحنه در تئاتر و سینمای ایران بیبدیل است. او تجربههایی را که از ایتالیا با خود آورد، وارد فضای آموزشی کرد و باعث شد نسل ما با جریانهای جدید طراحی صحنه آشنا شود. پیشازآن طراحان بزرگی داشتیم، اما فرصت بروز خلاقیت واقعی به آنها داده نمیشد». او ادامه داد: «حضور خورشیدی در دانشکده پلی میان تئاتر قدیم و نگاه مدرن بود. ما با تصاویر، کتابها و روایتهای او با طراحی صحنه جهانی آشنا شدیم و همین آموزشها تأثیر مهمی در ارتقای تئاتر و سینمای ایران داشت. من همیشه افتخار میکنم که شاگرد ایشان بودهام». رامینفر درباره کتاب «آن روزگاران تهران» اظهار کرد: «این کتاب خاطرات تهران قدیم را ازطریق تصویر زنده میکند؛ مانند یک سناریوی تصویری که حالوهوای لالهزار و فضاهای ازبینرفته شهر را دوباره پیش چشم میآورد. چنین منبعی در تاریخ هنر ایران کمنظیر است و برای دانشجویان طراحی صحنه بسیارارزشمند است». او افزود: «مشکل بزرگ ما در سینما و تئاتر ایناستکه تاریخ را نمیشناسیم. بدون شناخت معماری، سبک زندگی و روابط فرهنگی دورهها، هیچ بازآفرینی درستی شکل نمیگیرد. سریالهایی میبینیم که قرار است درباره تهران قدیم باشند، اما انگار در کشوری دیگر میگذرند. بخش زیادی از معماری تهران هنوز وجود دارد، اما کمترکسی میرود و آنرا کشف میکند». وی بااشارهبه لزوم مطالعه میدانی گفت: «در خیابان لالهزار هنوز نشانههای معماری قدیمی وجود دارد؛ ساختمان وارتان، کافهها، مغازهها و جزئیاتی که باید دید و ثبت کرد. طراح صحنه باید جستوجوگر باشد و نهاینکه فقط به دکورهای بیهویت تکیه کند». او درباره تجربه ساخت فیلم با امکانات محدود توضیح داد: «در فیلم «کلاغ» تقریباً هیچ امکانات جدی نداشتیم. با چند کلاه و یک دکور ساده فضای دوره پهلوی را بازسازی کردیم. با قاببندی و حرکت دوربین تلاش کردیم کمبودها دیده نشود. محدودیت نباید به ساخت فضاهای غیرایرانی منجر شود». وی درباره اهمیت شناخت سبک زندگی افزود: «معماری قدیم براساس زندگی مردم طراحی شده بود؛ اندرونی، بیرونی، هشتی و روابط دقیق میان آدمها. این جزئیات در فیلمهای ما رعایت نمیشود. معماری فقط ساختمان نیست، روح زندگی در آن است؛ همانطورکه سینمای ژاپن آنرا دقیق نمایش میدهد». او درباره آثار خورشیدی گفت: «اسکیسها و طراحیهای او خود روایتاند؛ زبان مشترکی میان طراح و کارگردان. طراحی صحنه زمانی موفق است که تاریخ، زندگی و زیباییشناسی کنار هم قرار بگیرند. گاه برای اثر هنری باید از سند تاریخی فاصله گرفت اما این فاصله نباید هویت را تخریب کند». رامینفر گفت: «تاریخ هویت ماست. اگر آنرا نشناسیم، ریشههایمان از بین میرود. نسل جوان باید با عکاسی، نوشتن و پژوهش، گذشته تهران را حفظ کند تا بازآفرینیهای نمایشی ما هویت ایرانی داشته باشد».
رضا مهدیزاده بااشارهبه جایگاه خسرو خورشیدی، او را یکی از چهرههای ماندگار فرهنگوهنر ایران دانست و چهار نقطهعطف مهم در فعالیتهای این هنرمند را تشریح کرد. او توضیح داد که خورشیدی در دهه پنجاه، پس از تحصیل در آکادمی هنرهای زیبای چیچیتا در ایتالیا و همکاری با طراحان و سینماگران برجسته، به ایران بازگشت و برای نخستینبار آموزش آکادمیک طراحی صحنه را در دانشکده هنرهای دراماتیک بنیانگذاری کرد؛ اقدامی که پایهگذار جریان علمی و حرفهای طراحی صحنه در ایران شد. مهدیزاده دهه 60 و سریال «سربداران» را از مهمترین نقاط عطف فعالیتهای خورشیدی خواند و گفت: «این سریال نمونهای کمنظیر از تبدیل دانش و تجربهای است که او از ایتالیا با خود آورده بود. درهماندوره، دو پروژه بزرگ «هزاردستان» و «سربداران» دو مسیر فکری متفاوت برای طراحان صحنه ایجاد کردند و تأثیر آنها تا امروز ادامه دارد». او درادامه به فعالیتهای خورشیدی در اپرای متروپولیتن نیویورک اشاره کرد و افزود که کارکردن دراینمرکز هنری معتبر، کنار طراحانی که امروز از بزرگان جهانند، نشاندهنده توانایی حرفهای کمنظیر اوست. وی یادآور شد که خورشیدی پس از بازگشت به ایران، در دهه هفتاد طراحی صحنه اپرای «بینوایان» بهکارگردانی بهروز غریبپور را برعهده گرفت؛ اجرایی که با بهرهگیری از سازههای متحرک، پارچه، فولاد و مجسمههای انعطافپذیر در فرهنگسرای بهمن روی صحنه رفت و یکی از ماندگارترین حافظههای تصویری تئاتر ایران را رقم زد. مهدیزاده در بخش پایانی سخنان خود به کتاب «آن روزگاران تهران» پرداخت و گفت: «خورشیدی در ۱۳۸۹ با نگرانی نسبت به گسست نسل جدید از هویت تاریخی خود، حافظه بلندمدت شهریاش را فعال کرد و بیش از ۲۰۰ تابلو از تهران دهههای ۲۰، ۳۰ و ۴۰ خلق کرد؛ آثاری که بسیاریازآنها سند تصویری دیگری ندارند. اینها برخلاف عکسهای تاریخی، مملو از جزئیات، روایت، شخصیتپردازی، نور و سایهاند و هرکدام زندگی و کنش مستقل خود را دارند. این آثار اکنون دقیقترین سند موجود برای شناخت تهران قدیم هستند».
خسرو خورشیدی پس از پخش اسلایدهایی از طراحیهایش گفت: «کتاب مجموعه سیاهقلمهایی است که تصویری از تهران و طراحان صحنه و هنرمندانی ارائه میدهد که امروز بسیاریازآنها دیگر وجود خارجی ندارند. اینمجموعه سند و رفرنس مهمی است. شاگردانم از سه نسل مختلف امروز اینجا هستند و من به همه آنها افتخار میکنم». او بااشارهبه نخستین تجربههایش از تئاتر تهران افزود: «سال ۱۳۳۶ یا ۱۳۳۷، زمانیکه نوجوان بودم، سالنهای قدیمی مثل سالن فردوسی را دیدم. صحنه آتش و پردهها آنقدر برایم شگفتانگیز بود که نمیتوانستم باور کنم چگونه در یک ساختمان دوره قاجار چنین صحنههایی ساخته میشد». وی درباره دوره کاریاش در دهه ۶۰ گفت: «سال ۱۳۶۲ که کارم تمام شد، عملاً دستیاری نداشتم. آندوره معنای دستیار با امروز فرق داشت. افتخار من ایننیستکه برای خودم کاری کردهام؛ افتخارم ایناستکه امروز دو جوان طراح کارشان را بهجایی رساندهاند که باعث شادیام هستند». وی درباره اهمیت ثبت خاطرات افزود: «این خاطرات برای تاریخ شفاهی طراحی صحنه ضروریاند. امیدوارم روزی اینها تبدیل به کتاب یا مستند شود. اینکه ما از تهران قدیم حرف میزنیم، فقط خاطرهگویی نیست؛ سندهای ارزشمندی برای طراحان صحنه است». وی درباره خلق مجموعه سیاهقلمهای «آن روزگاران تهران» توضیح داد: «۲۸ ساله بودم و عاشق معماری. میخواستم معماری بخوانم، اما گفتند ریاضیام خوب نیست. به دانشکده کشاورزی تهران رفتم، اما بهمحضاینکه سالن تئاتر را دیدم، فهمیدم جای من اینجاست. تابستانها برایاینکه خودم را ثابت کنم، در سالنها کار میکردم». او درباره اهمیت طراحی تماشاخانههای تهران نیز گفت: «طراح صحنه باید بتواند یک زمان تاریخی را بازآفرینی کند؛ و اگر تاریخ معاصر باشد، وظیفهاش سنگینتر است. خیابانهایی مثل لالهزار از زیباترین خیابانهای تهران بودند. پدرم همیشه میگفت باید ایران را بشناسی تا بتوانی از جهان لذت ببری».
مجید میرفخرایی در پیام تصویری خود گفت: «کتاب آقای خورشیدی بسیارمتفاوت است از اسکیسها و کتابهای معماری معمول. دلیلش ایناستکه حسوحال دارد؛ همان حسوحال شخص آقای خورشیدی که با قلمش روی کاغذ نشسته و به ما منتقل میشود». وی افزود: «این کتاب فقط ثبت بناها نیست؛ به جزئیات پرداخته شده و نهفقط بناهای مهم تهران، بلکه رستورانها، کافهها، تئاترها و تمام حالوهوای شهر با سیاهقلمهایی ثبت شده که کمتر در هیچ اسکیسی دیده میشود». وی درباره جایگاه خورشیدی گفت: «استاد زرینکوب تعبیر جالبی داشت: تاجر هنرمند، هنرمند تاجر و هنرمند واقعی. جناب خورشیدی هنرمند واقعی است؛ با تمام احساسش آموزش میدهد و با تعهد به تئاتر، سینما و شهرش نگاه میکند». وی درباره اهمیت این کتاب برای شناخت تهران افزود: «دو نگاه به تهران داریم: نگاه هنرمندانهای که یک طراح صحنه انجام میدهد و نگاه معماری و شهرسازی. شناخت هویت تهران برای ما طراحان صحنه بسیارمهم است». میرفخرایی درپایان گفت: «همه این حالوهواها در اسکیسهای خورشیدی وجود دارد. تهران ایدئالترین دورهاش دهه حافظه ۳۰ بوده؛ هماندوره که دراینطرحها میبینیم، از کافهها تا تماشاخانهها. ایکاش تهران همانطور زیبا میماند. هنوزهم میتوان بخشهایی را حفظ کرد و امیدوارم طراحان نسل جدید این میراث را جدی بگیرند».