روح ناآرام زندگی در پایتخت افغانستان
خطــر در کمین مــاست!
کابل مانند همهی پایتختهای جهان دارای ساختمانهای مجلل، بزرگراههای جدید، بازارهای شلوغ و ترافیک سنگین است، اما سیمهای خاردار و بتنهای قدکشیده جلوی ساختمانها که بسان تختهسنگهای بزرگ، آن طرف دیوارها را پوشاندهاند، چهرهی شهر را از سایر پایتختهای جهان متمایز کرده است. روح زندگی در کابل مانند همهی شهرهای بزرگ دنیا جریان دارد، اما روح حیات در این شهر آزرده و مضطرب است. هر لحظه در انتظار حملهای انتحاری یا انفجاری مهیب برای نشاندن زخمی تازه بر پیکر خود نشسته است. بیش از سه دهه این انتظار با کابل همراه بوده است و مردم میگویند هنگامی که از خانه بیرون میآیند، با اعضای خانوادهی خود خداحافظی میکنند، شاید دیگر به خانه بازنگردند. تنها طالبان نیستند که اضطراب و نگرانی را میهمان مردم پایتخت افغانستان کردهاند. گروههای مسلح مخالف دیگر هم در کنار آنان برای مبارزه با دولت، مردم را آماج حملههای خود قرار میدهند. گویا انتظار دارند این مردم حاکمان فعلی را از اریکهی قدرت به زیر کشند و آنان را بر کرسی قدرت بنشانند، انتظاری که دستکم از این نسل برنمیآید، چون تجربهی تلخ حکومت طالبان را از سر گذراندهاند. طالبان از مهرماه 1375 تا آبانماه 1380 که از آخرین پایگاههای خود در اطراف کابل بیرون رانده شدند، پنج سال بر مردم افغانستان حکومت کردند. آنان در این مدت نتوانستند خاطرات شیرین و دلنشینی را در ذهن و دل مردم بنشانند تا اینک انتظار همراهی آنان را در راه کسب کرسیهای قدرت داشته باشند. مردمی که حتی به اعتقادات طالبان گرایش دارند، بهدلیل سوابق و رفتارهای ناصوابشان دیگر آنان را شایستهی حکومت کردن نمیدانند. همانگونه که از حضور کشورهای خارجی استقبال نمیکنند، به طالبان هم روی خوش نشان نمیدهند. آنان، انفجارهای انتحاری طالبان را بیرحمانهتر از شکنجههای زندانیان افغان در زندانهای مخوف بگرام و گوانتانامو نمیدانند. پای صحبتهای مردم شهر که مینشینی، نشانهای از اقبال آنان به طالبان پیدا نمیکنی. بیشتر افراد، رفتارهای کور طالبان را در کشتن بیگناهان برنمیتابند، اما ریشهی مشکلات و از دست دادن عزیزان خود را ناشی از حضور نیروهای خارجی در این کشور میدانند. آمارها نشان میدهد نزدیک به 40هزار نفر از غیرنظامیان افغان از سال 2001 تا 2014 میلادی جان خود را از دست دادهاند و نزدیک به 70هزار نفر زخمی شدهاند و سیر صعودی این آمار یک روز هم متوقف نشده است. زن و مرد، بزرگ و کوچک، طالبان و نیروهای خارجی را در این تلفات باورنکردنی مقصر و مستحق مجازات میدانند. حدود 50درصد این زخمیها معلول شدهاند و با مصیبت به زندگی خود ادامه میدهند. مردم، طالبان و آمریکا را بسان دو تیغهی قیچی میدانند که هر یک بهنوعی در یتیم کردن هزاران کودک و آفرینش مصیبتهای وارد آمده بر آنان، سهیم بودهاند. بسیاری از خانوادههای آسیبدیده از رنجها و درگیریها، بدون سرپرست روزگار خود را میگذرانند. خانوادههایی که شماری از آنان، حقوقی هم از دولت دریافت نمیکنند و نزدیکان و بستگان آنان، زیر بالوپرشان را گرفتهاند و مخارج آنان را تامین میکنند. معدودی از مردم را میتوان پیدا کرد که از شدت نارضایتی حاکمان فعلی میگویند برای آنان فرقی نمیکند چه کسی زمام امور افغانستان را بهدست گیرد، فقط کسی باشد که بتواند امنیت را برقرار کند. خستگی از جنگ، از سر مردم میبارد. شاید گروههای مسلح مخالف هم برای رساندن مردم به همین نقطه، آنان را هدف حملات خود قرار میدهند. جمعیت کابل تا یک دهه قبل به یکمیلیون تن هم نمیرسید، اما حالا بین پنج تا ششمیلیون تن را در خود جای داده است. آمارهای دقیقی دربارهی جمعیت پایتخت افغانستان در دست نیست. سرشماری تازهای انجام نشده است و درصورت کامل شدن سرشماری هم نمیتوان به آن اعتماد کرد، زیرا تهیهی شناسنامه در این شهر کار چندان دشواری بهنظر نمیرسد. تنها جمعیت افغانستان نیست که فاقد آمار است. دست روی هر چیز بگذاری از آمار دقیق خبری نیست. ادارهی آمار افغانستان، مشکل امنیتی را یکی از دلایل عمدهی تهیهنشدن آمار در زمینههای مختلف میداند. هنوز مردم کابل نمیتوانند بهراحتی در خیابانها یا بازارها قدم بزنند و با آسودگی خاطر به خرید بپردازند. بازارهای بزرگ و فروشگاههای زنجیرهای بوی ناامنی میدهند. مراجعهکنندگان باید از گیت بگذرند و پس از بازرسی بدنی، وارد فروشگاه شوند. یک فروشنده در بازار مجلل و نوساز سیتیسنتر در مرکز شهر کابل، این وضعیت را در پائین آمدن فروش خود موثر میداند، اما میگوید: «چارهای نیست، تجربه نشان داده است که فروشگاهها هم از عملیات انتحاری در امان نبودهاند»./مصطفی دربان/ ایرنا