• شماره 975 -
  • 1395 چهارشنبه 30 تير

نگاهی به مینی‌مال‌نویسی در گفت‌وگو با سیامک احمدی

غلبه‌ی داستان کوتاهِ کوتاه بر گونه‌های ادبی

مصطفی رفعت

«وقتی در ایستگاه به انتظار اتوبوس نشسته‌ام، وقتی بر روی نیمکت پارک به انتظار دوستی لَم داده‌ام، وقتی در اتاقم تنها هستم و در انتظار هیچ‌کس نیستم، وقتی‌که از همه‌ی روزمرگی‌ها خسته شده‌ام، وقتی که بی‌حوصله به دوردست‌ها خیره می‌شوم، وقتی‌که بی‌انگیزه با کسی در آن طرف خط تلفن صحبت می‌کنم، وقتی که ساعت‌ها... اینها قطره‌ای از اقیانوس حکایت هر روز ماست؛ حکایت انسان امروز که دیگر آن ذوق و فراغت را ندارد تا به سراغ رمان‌های بلند چندجلدی برود. حتی فرصت خواندن یک داستان کوتاه یا گوش‌دادن به خوانش آن را در یک نشست (بین نیم تا دو ساعت) ندارد. امروز، روز غلبه‌ی داستان کوتاهِ کوتاه بر دیگر انواع ادبی‌ست و این نویدبخش عصری جدید است؛ عصری‌که انسان با مطالعه‌ی داستان کوتاهِ کوتاه، به فکر فرو می‌رود و خود را تسکین می‌بخشد و در حقیقت این رسالت داستان کوتاهِ کوتاه است که انسان را به فکر وادارد؛ انسانی‌که به‌خاطر هزاران مشغله‌ی ذهنی‌اش، دیگر از فکرکردن خسته و گریزان است». این بخشی ‌از مقدمه‌ی کتاب«بدون گفت‌وگو» به قلم سیامک احمدی‌ست که درواقع اولین ‌مجموعه‌داستان کوتاهِ کوتاه از این نویسنده به‌شمار‌می‌رود. او که سال‌هاست در این زمینه فعالیت حرفه‌ای دارد، در ادامه‌ی مقدمه‌ی کتاب خود نوشته‌است: «نزدیک به نه سال شاید هم کمی بیشتر، مشغول نوشتن و تحقیق بر روی داستان کوتاه کوتاه بوده و هستم. در مدت کوتاهی کارگاه‌های داستان‌نویسی را در این شاخه‌ی جوان از ادبیات در شهرهای مختلف راه‌اندازی کردم و خُب، باید تعریفی از داستان کوتاه کوتاه ارائه می‌دادم. آن‌روزها به هر کجا که سر زدم و از هر کسی که پرسیدم، بی‌نتیجه بود؛ چراکه نه یک تعریف مشخص در این باب یافتم و نه یک قالب که نوشته‌هایم را با آن بسنجم. فقط با اسامی مختلفی روبه‌رو شدم از قبیل داستانک، داستان‌های مینی‌مالیستی، فلش‌فیکشن و... پس برآن‌شدم تا تحقیق و پژوهشم را در این زمینه بیشتر کنم. چندی‌بعد تمام دست‌نوشته‌هایم را جمع‌آوری و پس‌از مطالعه‌ی چندباره‌ی آنها و تفکر در زمینه‌ی داستان و داستان کوتاه کوتاه به آنچه می‌خواستم، دست پیدا کردم؛ یک تعریف مشخص که می‌توان آن‌را به‌عنوان نظریه‌ای در باب داستان کوتاه کوتاه که زیرمجموعه‌ی هنر مینی‌مال محسوب می‌شود، به‌شمارآورد». این نویسنده در تعریف داستان کوتاه کوتاه که این‌روزها طرفداران بسیاری هم پیدا کرده‌است، می‌گوید: «داستان کوتاه کوتاه، داستانی‌ست که بتوان آن را در یک مکالمه‌ی کوتاه کوتاه تلفنی خواند و در یک نشست، ساعت‌ها درباره‌‌اش حرف زد». سیامک احمدی که تجربه‌های متنوعی هم در زمینه‌های بازیگری، ساختن فیلم کوتاه و نمایش‌نامه‌خوانی دارد، ادامه می‌دهد: «در ورود به وادی داستان‌نویسی مینی‌مال، جدای از شاخصه‌های ساختاری یک داستان، باید به این توجه کرد که اگر جزئی از آن‌را حذف کنیم، لطمه ببیند و در عین‌ سادگی در بیان و درک راحت، مفاهیمی مهم را به مخاطب منتقل کند. با چنین تعریف مشخصی می‌توانیم بگوییم که حتی رمان‌های مینی‌مال هم داریم». وی در پاسخ به اینکه آیا مخاطب عام هم می‌تواند تفاوت یک داستان کوتاه کوتاه را از کوته‌نوشت‌های معمولی تشخیص دهد، می‌گوید: «بی‌شک از دیدگاه تخصصی، یک کارشناس تشخیص صحیح‌تر و حرفه‌ای‌تری خواهد داشت. من در کارگاه‌هایی که در زمینه‌ی داستان‌نویسی مینی‌مال برگزار می‌کنم، این را می‌گویم که اساسا در وهله‌ی اول باید یاد بگیریم یک داستان مینی‌مال را چطور بخوانیم. البته که انتقال مفهموم در حجم کم و با روایتی ساده از مشخصه‌های مینی‌مال‌نویسی هستند؛ اما این نوشتار باید نشانه‌های بارز داستان‌نویسی را داشته باشد. این بحث همیشگی وجود دارد که الزاما هر نوع کوتاه‌نویسی، داستان مینی‌مال نیست. این موضوع در شعر هم وجود دارد و شعر کوتاه بی‌شک متفاوت از دل‌نوشته است». این نویسنده‌ که در سال 1355 متولد شده و سابقه‌ی روزنامه‌نگاری و فیلم‌نامه‌نویسی هم دارد، در مورد خاستگاه داستان‌های مینی‌مال می‌گوید: «این شیوه‌ی نوشتاری از روسیه وارد شده و جالب آنکه اساسا حضور مینی‌مال در ابتدا در قالب ادبیات هم بود. البته برداشت شخصی خود من در مورد شکل‌گیری مینی‌مال‌نویسی این است که در شرایط سیاسی آن‌روزهای روسیه، یک‌سری افراد سعی کردند متونی را در کوتاه‌ترین و درعین‌حال، گویاترین حالت بنویسند و در اختیار دیگران قرار دهند که بدون حضور خودشان، قابل درک باشد و اطلاعات مورد نظرشان را هم در قالب آنها منتقل کنند. این رویه کم‌کم به‌شکلی ناخودآگاه بدل به یک سبک نوشتاری شد». وی ادامه می‌دهد: «گرچه می‌توان دلایل ناتورالیسمی و طبیعت‌گرایی را هم برایش متصور بود. در زندگی روزمره‌ی ما اتفاقات طبیعی بسیاری مانند طلوع و غروب خورشید یا رعد و برق روی می‌دهد که در عین سادگی ظاهری‌شان، مفاهیمی عمیق را منتقل می‌کنند». او با اشاره به اینکه اساسا هنر از سر نیاز انسان خلق شده می‌گوید: «این نیاز متاثر از شرایط روز تغییر می‌کند و البته که عصر مدرن هم در گسترش فرهنگ مینی‌مال‌نویسی بی‌تاثیر نبوده‌است». سیامک احمدی در پاسخ به اینکه آیا در داستان کوتاه کوتاه هم نیاز به شخصیت‌پردازی هست، می‌گوید: «اساس نویسندگی می‌گوید که آفرینش یک داستان براساس وجود شخصیت انسانی یا ویژگی‌های انسانی‌ست و آنچه بدون حضور این عوامل نوشته می‌شود، هرچیزی هست به‌جز داستان! حال، در داستان کوتاه کوتاه این شخصیت‌پردازی باید در فشرده‌ترین حالت ممکن انجام شود». احمدی که دو جشنواره‌ی مینی‌مال‌نویسی برگزار کرده و داوری چند جشنواره را هم در همین زمینه برعهده داشت، معتقد است که مینی‌مال‌نویس‌ها باید قواعد ادبیات کلاسیک را بلد باشند و حتی بیشتر از سایرین، کارهای کلاسیک را مطالعه کنند. او می‌گوید: «در کارگاه‌ها، من با تمرکز و کار بر روی حواس پنج‌گانه‌ی انسان شروع می‌کنم تا افراد به درک دوباره‌ی حس‌ها و چگونه دقیق‌شدن با هر یک از حس‌های خود برسند و در گام‌های بعدی سراغ آموزه‌های داستان‌نویسی می‌روم». احمدی می‌گوید که من در آموزش‌هایم به عنصری تحت عنوان «نقطه‌ی عزیمت» اشاره و تاکید دارم و ادامه می‌دهد: «ما با نوشتن داستان مینی‌مال، درواقع چاشنی بمبی را آماده کرده‌ایم که آن را در ذهن مخاطب کار می‌گذاریم. هنگامی‌که مخاطب به انتهای نوشته می‌رسد، این چاشنی در ذهنش منفجر می‌شود و درست همین‌جاست که تاثیر داستان خودش را نشان می‌دهد. اگر این انفجار رخ ندهد و ذهن خواننده را به صدها داستان دیگر نکشاند، نوشته‌ی ما کارکرد درست و منطقی خود را نداشته‌است». این نویسنده می‌گوید که اگرچه ساختارهای قراردادی مانند داستان‌های 55‌کلمه‌ای شنیده‌شده‌اند و نمونه‌هایی از این کارها هم وجود دارد؛ اما نمی‌توان گفت که محدودشدن به تعداد کلمه‌ی مشخص نشان‌دهنده‌ی ساختار درست داستان کوتاه کوتاه است. وی معتقد است که اگر داستانی با کمترین کلمه در کمترین زمان، بهترین تاثیر را بگذارد، شکل ایده‌آلی از داستان کوتاه کوتاه را شاهد خواهیم بود. سیامک احمدی درباره‌ی آسیب‌شناسی پدیده‌ی کوتاه‌نویسی می‌گوید: «مانند هر زمینه‌ی هنری دیگر، در مینی‌مال‌نویسی هم متن‌های عالی از نویسنده‌های بسیار خوب داریم و درعین حال، کوته‌نوشت‌های بد. مسئله‌ی مهم این است که از ادبیات این‌چنینی حمایت نمی‌شود. برای مثال، در چند نشریه داستان‌های کوتاه کوتاه چاپ می‌شوند؟ حتی وقتی مجموعه‌داستان‌های کوتاه را نزد ناشر می‌برید، باید اسم‌تان از نوشته‌تان جلوتر باشد و به‌عبارتی  آدم اسم‌ورسم‌داری باشید. بعضی ناشرها هم که اصلا این‌گونه داستان‌ها را چاپ نمی‌کنند. ترجمه‌هایی که در بازار هست هم گاهی بسیار بد و ضعیف است یا اصلا متناسب با فرهنگ ما نیست. برای مثال، در زمینه‌ی هایکو، بسیاری‌ از آن نگاه‌ها و واژه‌ها برای ما مفهوم نیست؛ چون در فرهنگ ما معنایی ندارد و در مقابل، کاریکلماتورهایی را از نویسنده‌های وطنی می‌خوانیم که می‌بینیم چقدر خوب حرف دل ما را می‌زنند؛ چون با ادبیات متعلق به فرهنگ ما نوشته شده‌اند». او در پایان اشاره می‌کند این بی‌مهری‌ها درحالی صورت می‌گیرد که این‌روزها به‌خاطر گسترش فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی مخاطب‌ها با این سبک نوشتاری آشنا شده‌اند و اگر شما یک مجموعه کار کوتاه و یک داستان بلند را مقابل مخاطبین بگذارید، عموما داستان‌های کوتاه را انتخاب می‌کنند. 

 

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه