• شماره 713 -
  • 1394 يکشنبه 25 مرداد

گفت‌وگوی اختصاصی با پوریا شیرانی شاعر و ترانه سرا

ما مردمی‌هستیم که در رویاهای‌مان قناعت می‌کنیم

سحر رکنی نژاد/قسمت پایانی

با پوریا شیرانی شاعر و ترانه‌سرا دیروز گفت‌وگویی داشتیم که بسیار نکات خواندنی و آموزنده‌ای در زمینه شعر، ترانه بود. امروز علاوه بر این‌که بخش پایانی این گفت‌وگو را می‌خوانید، اتاق شعر امروز اختصاص به یکی از کارهای پوریا شیرانی دارد. همچنین علاقه‌مندان می‌توانند به صفحه اینستاگرام این هنرمند (INSTAGRAM.COM/POURIA.SHIRANI) مراجعه کرده و از آثار به روز او  لذت ببرند.
*صحبت از ترانه‌هایی کردید که به‌جای شعر، دیالوگ‌هایی معمولی و روزمره دارند، کلام موسیقی رپ هم عموما به همین صورت است، من فکر می‌کنم ورود موسیقی رپ در ایران، بدون هیچ  پشتوانه باعث لطمه زدن به ترانه‌ها شده است.
ببینید پیدایش موسیقی رپ برمبنای اعتراض سیاهپوستان امریکایی علیه تبعیض‌های نژادی بود که در دهه‌ی شصت میلادی در شمال نیویورک به وجود آمد. خب در طول زمان این سبک موسیقی به جامعه سفیدپوست‌ها هم وارد شد تا جایی که در دو دهه‌ی اخیر یکی از شاخص‌ترین خوانندگان این سبک موسیقی یک سپید پوست است به‌نام «امینم». ولی در ایران رپ تبدیل به یک موسیقی طنز گونه شده. البته در جهان هم هستند خوانندگانی که در کلیپ‌های‌شان از چاشنی طنز استفاده می‌کنند مثل «پیت‌بول»، اما در ایران کسانی که رپ کار می‌کنند درکشان از کار در این سبک، یا ساختن اثری مفرح ست یا اگر اعتراضی وجود دارد با ناسزا و حرف‌های رکیک همراه است که نثار معشوقه‌ای نا اهل می‌کنند!. متاسفانه سطحی‌نگری و ناآگاهی همه‌ی سبک‌های موسیقی را در برمی‌گیرد و ما هنوز شناخت کافی حتی در مورد موسیقی روز جهان هم نداریم.
*چرا موسیقی سنتی ما امروز مخاطبان خاص دارد؟ چه بر سر موسیقی سنتی ما با آن همه سابقه آمد  که از پس آن شاهد تولید انبوه موسیقی‌های بی‌ریشه و بی‌هویت شدیم؟
در مملکت ما همه اتفاق‌ها ناگهانی است. به نوعی همه مقلدیم، مقلد کسی یا چیزی که نه می‌شناسیم و نه حتی شاید در نهادمان علاقه‌ای به آن داریم. ببینید اکثر مردم ما ماهواره دارند و سریال‌های نه چندان مناسب آمریکای جنوبی یا ترکیه‌ای را تماشا می‌کنند که  سرشار از مسائل غیراخلاقی است، با مشاهده این سریال‌ها این مسایل که تا پیش ازین برای ما غیر قابل تعریف بوده در ذهن‌مان قابل تعریف می‌شود و چون الگوهای مناسب در رسانه‌های داخلی ارایه نمی‌شود یا اگر می‌شود آن‌چنان شعاری‌ست که نمی‌توانیم باور کنیم، فرهنگ ارایه شده در رسانه‌های بیگانه کم کم در ذهن ما جا باز می‌کند، فکر می‌کنیم ما هم باید همان‌گونه شویم تا از قافله عقب نمانیم. خب اینکه سبک زندگی‌مان است که به همین راحتی تحت تاثیر قرار می‌گیرد، سلیقه موسیقیایی که جای خودرا دارد. مضاف براینکه سبک زندگی و فرهنگ یک ملت هرگز از هم جدا نیستند. شما فکر می‌کنید برخی‌ها عاشق چشم و ابروی ما هستند که این همه هزینه می‌کنند تا شبکه‌های مختلف راه‌اندازی و برنامه‌های متنوع تولید کنند؟ از بین بردن فرهنگ یک ملت با دوام‌ترین راه برای سلطه به آن ملت است. در کنار این سریال‌ها موسیقی‌های غربی هم وجود دارد با ویدیو‌های آنچنانی، ما هم می‌بینیم و کم‌کم سلیقه‌مان عوض می‌شد. مایی که صد سال پیش بزرگانی چون عارف قزوینی، درویش خان و ابوالحسن صبا را داشتیم، الان گوش‌مان را دربست در اختیار اصوات ناهنجار و نامفهوم خارجی و البته داخلی قرار داده‌ایم، حالا شما بگویید در میان این‌همه دانشگاه و مراکز آموزشی جایگاه موسیقی ما کجاست؟ رسانه‌های داخلی چقدردر ارایه شکل درست موسیقی تلاش می‌کنند؟ ما شدیم یک جامعه‌ی کاملا مصرفی، با یک سری خوراک ناسالم ذهنی. عجیب نیست که با وجود پیشینه محکم‌مان در ادبیات و موسیقی امروزه شاهد شنیدن این همه موسیقی بی‌ریشه و بی‌هویت هستیم.
*به هرحال هر نسلی نیاز خودش را دارد نباید انتظارداشت جوان هجده ساله امروز موسیقی را گوش کند که جوان هجده ساله صد سال پیش می‌پسندید.
 اگر تلقی ما از موسیقی پاپ موسیقی مورد پسند عوام باشد مردم آن زمان هم موسیقی پاپ داشتند، اگر  «مرغ سحر» بود «باباکرم» هم بود اما اگر دقت کنید می‌بینید که همان «بابا کرم»‌ها  و «تیروم تیروم»‌ها  هم درست اجرا می‌شد، خواننده و آهنگساز کارشان را بلد بودند، هر کس در حیطه‌ی خودش، یکی موسیقی اصیل می‌ساخت یکی هم آهنگ‌های روحوضی، یکی در جاودانه کردن ردیف‌های اصیل آوازی می‌کوشید و یکی به اجرای ترانه‌های  کوچه و باز علاقه داشت. در گذر زمان و از دل این‌ها با  توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی آن زمان، همچنین ارتباط ایران با غرب کم‌کم درهای تازه‌ای پیش روی اهالی موسیقی باز شد، فضای موزیک و آهنگسازی در ایران تغییر کرد، خوانندگان تازه نفس آمدند و ترانه‌سرایان جوانی ظهور کردند که امروزه از آنان به عنوان پیشگامان ترانه نوین ایران یاد می‌کنیم، بزرگانی مثل ایرج جنتی عطایی و شهیار قنبری، اگرچه این سه دسته به  فضای موسیقی ما رنگ و بوی دیگری بخشیدند اما هیچ‌کدام، نه ترانه سراها نه خوانندگان و نه موزیسن‌ها هیچ‌گاه به پشتوانه‌ی محکم خود پشت نکردند، آن‌ها شاخه‌های جوان و تازه‌ی درختی بودند که در زمین حاصلخیز نسل قبل‌شان ریشه دوانده بود.
*بله دقیقا، اما متاسفانه این روزها بسیاری از خوانندگان و آهنگسازان ما کارهای کاور انجام می‌دهند، بسیاری ازین کاورها را حتی  از رسانه‌های داخلی هم می‌شنویم.
ببینید، کاور به طور کلی بد نیست. چیزی که بد است تقلید کورکورانه بدون ذره‌ای خلاقیت است. اینکه برویم و یک آهنگ هیت غربی انتخاب کنیم و روی آن یک کلام دست و پا شکسته فارسی بگذاریم چیزی جز فریب خودمان و خراب کردن سلیقه‌ی موسیقیایی مخاطبان‌مان نیست، در حالی که می‌شود از یک ریتم یا ملودی الهام گرفت و استارت یک کار جدید را زد. یکی از ضعف‌های آهنگسازی ما عدم تنوع ریتم است. استفاده از ریتم‌های مختلف غربی و کمتر کار شده در موسیقی ما هم موجب تنوع است هم باعث پیشرفت موسیقی می‌شود. باز برای مثال به حوزه‌ی ادبیات برمی‌گردم. قابوس نامه بابی دارد در آداب شاعری، که در آنجا عنصرالمعالی به پسرش گیلان شاه می‌گوید اگر از جایی مضمونی شنیدی و خواستی استفاده کنی عینا همان رابه کار نبر! دخل و تصرفی در آن بکن تا کسی نداند از کجاست! خب، توجه کنید این به صورتی متفاوت گفتن، در حدی که کسی متوجه مرجع اصلی نشود از تقلید به دست نمی‌آید، خودش خلاقیت می‌خواهد، دقت در جزییات مسایل پیرامون ما موجب پیدایش ایده‌های تازه می‌شود. حافظ که نامدارترین شاعر تاریخ ادبیات ماست در شعر شاعران پیش از خود تامل زیادی داشته، واضح است که مثلا از شعرهای خواجوی کرمانی تاثیر زیادی پذیرفته، اما آیا این تامل و تاثیر را می‌شود تقلید نام نهاد؟ کیست که اعتقاد نداشته باشد فاصله‌ی شعر خواجو و حافظ از زمین تا آسمان است؟  البته سوء برداشت نشود، این تنها یکی از صدها پارامتری بود که حافظ رندانه در شعر به کار بست تا به قله شعر پارسی برسد. دردی که در همه هنرهای ما وجود دارد این است که کپی‌کاری به نازل‌ترین شکل ممکن آن انجام می‌شود، از هنرهای تجسمی‌گرفته تا نمایشی و شنیداری، و دلیل اصلی آن هم فارغ از ناآگاهی عوامل، دست کم شمردن مخاطب است، ما اگر به شعور مخاطب احترام بگذاریم درواقع احترام بیشتری برای خودمان قایل شده‌ایم. هر هنرمند به میزان درک و  دانش خود، مخاطب‌اش را انتخاب می‌کند.
*ولی به هرحال پیشینه‌ها غربی در بسیاری از این هنرهای تجسمی‌‌و نمایشی که نام بردید از ما قوی‌تر است.
از ما قوی‌تر است چون هر چه داشته و نداشته‌اند را جدی گرفته‌اند، برای هنر و هنرمندان‌شان ارزش بسیار قایل شده‌اند. اگر مثلا در تأتر از ما جلوتراند به‌خاطر این نیست که پیشینه قوی تری دارند مگر ما در گذشته هم مراسم تعذیه خوانی نداشته‌ایم و حتی خیلی قبل‌تر یعنی چیزی حدود سه هزار سال قبل از میلاد مسیح، آیین سوگ سیاوش...! اما در طول این سال‌ها آن‌ها هنرشان را جدی گرفتند و مدام به آن چاشنی خلاقیت اضافه کردند،  ما نه جدی گرفتیم نه خلاقیت داشتیم. شما ببینید در خوشنویسی که دیگر پشتوانه‌ی محکمی‌‌داریم، الان بروید کلاس‌های آموزشی این رشته، آنهایی که مستعدترند و هدف‌شان از شرکت در این کلاس‌ها زودگذر نیست، آرزو دارند روزی بتوانند مثل «استاد امیرخانی»  قلم به دست بگیرند و خوشنویسی کنند. و البته نمی‌توانند به این رویا دست پیدا کنند که اگر هم روزی بتوانند مثل ایشان بنویسند «امیرخانی» نمی‌شوند. زیرا برای بعد این رویا هیچ برنامه‌ای ندارند، کمتر کسی پیدا می‌شود که بخواهد و بتواند در خوشنویسی پارسی تحول ایجاد کند، کلا ما مردمی‌هستیم که به‌جای قناعت در زندگی روزمره‌مان در رویاهای‌مان قناعت می‌کنیم.
*شما در دنیای مجازی هم حضوری فعال دارید، این فضا چه کمکی به بهبود وضع فرهنگی ما می‌کند؟
ببینید این فضاها یک امکان است، و از امکان، هم می‌شود استفاده درست کرد، هم نادرست. اگر وضع فرهنگ‌مان خوب باشد، تبادل اندیشه در این سطح از آزادی بیان، به شکوفایی و پویایی جامعه کمک می‌کند، اما اگر سطح سواد کاربران و مردم جامعه پایین باشد نه تنها رشد و شکوفایی فکری صورت نمی‌پذیرد بلکه  همه از تار وهم و رخوت پیله‌ای به دور خود می‌تنیم که شاید هیچ‌گاه نتوانیم از آن سر بیرون بیاوریم. امروزه ما در جامعه‌ی مجازی کسی هستیم که دوست داریم باشیم و در جامعه‌ی حقیقی کسی که بابت‌اش شرمگینیم. این تضاد بزرگی‌ست. ولی به هر حال حضورمان در جامعه حقیقی اجتناب ناپذیر است، باید کار کنیم و با دیگران مراوده داشته باشیم، اما این تضاد موجب به وجود آمدن مشکلاتی در زندگی ما می‌شود که به دلیل دور شدن از خود واقعی‌مان  دیگر توانایی حل آن را نداریم. بازنده تقابل رویا و حقیقت در ذهن ما، کسی جز خود واقعی ما نیست.

 

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه