نگاهی به فیلم «پرویز»
فیلم پرویز فیلمی است که از نظر روایت داستانی طوری پیش رفته است که تماشاگر تا انتهای فیلم هنوز در حال کشف کردن است. شخصیت پرویز از ابتدای فیلم در حال تغییر است و در هر سکانس با تغییر میزانسین تغییراتی در رفتار شخصیت ایجاد میشود. او شخصیتی آرام دارد و به دلیل چاقی زیاد در انجام کارهای روزمره خود کند است. هن و هن کردن اش صدای نفس اش آن قدر زیاد است که به نوعی افکت صدایی در فیلم تبدیل شده است. چیزی که بیشتر از همه فکر من را بعد از دیدن فیلم به خودش مشغول کرد پرداخته نشدن به شخصیتهای مقابل و مکمل پرویز در فیلم بود به طوری که حتی میتوان بعضی از کاراکترهای را در فیلم حذف کرد و آسیبی هم به محتوات و نوع روایت و موضوع فیلم نرساند.
موضوع دیگری که میتوان به عنوان نقص از نظر من در فیلم به آن توجه کرد انتخاب غلط بازیگران غیر از خود شخصیت پرویز بود. برای مثال همسر پدر پرویز زنی است که به نظر با تیپ ظاهری که دارد جز اقشار متوسط به بالای جامعه به حساب میتوان آورد و چنین شخصی برای پول یک پیرمرد وارد زندگیاش نمیشود و البته ممیزی و سانسورها را نباید نادیده گرفت. لذا متاسفانه بعضی سانسورها در فیلم باغ گم شدن سرنخها و پاره شدن بعضی افکار میشوند و هدفی که کارگردان داشته را دیگر نمیشود به راحتی متوجه شد.
بعضی از مسائل در فیلم حل نشده و رها شده به امان خود باقی میماند مانند تعقیبهای بیسرانجام پرویز به دنبال زن پدرش و همچنین مادر اشکان که اصلا معلوم نشد چطور پرویز را شناخته و در قسمتی از فیلم پرویز را در خانهی او میبینیم که تنها فکری که به مخاطب القا میکند این است که پرویز با او رابطهای مخفیانه داشته و از طرف مادر اشکان طرد میشود آن هم به دلایل نامعلوم. در کادربندیهای فیلم کاملا تقارن را حس میکنیم و سنگینی کادر در جاهایی که پرویز حضور دارد دیده میشود.
در تمام پلانها میزانسها و کادربندیها کاملا به یکنواخت بودن زندگی پرویز اشاره دارد البته این یکنواختی در دقایق اولیه فیلم که هنوز پرویز وارد مرحله ی جدید زندگی اش نشده بیشتر حس میکنیم. بر اساس طبقهبندیهای کلانی شخصیت پرویز کاملا در مرحله آینهای که در آن کودک هر آنچه که در آینه در خود میبیند را باور دارد و فکر میکند درست است. در واقع پرویز 50سال در یک مکان و موقعیت از زندگی قرار دارد و در واقع در همان حدی که خودش دیده بدی و خوبی رو میشناسد و تنها وقتی به خودش میآید که شرایط و محیط زندگی اش عوض میشود و وارد مرحلهی واقعی زندگی میشود و آن به کشف واقعیات میپردازد. در سکانس پایانی فیلم دیالوگی بین زن پدرش و او برقرار میشود و پرویز میگوید اکه 15سال برای پدرش غذا پخته است.
شاید اگر این جمله در این دقایق به کار نمیرفت سوالات کمتری برای مخاطب در اواخر فیلم ایجاد میشد. اما با این دیالوگ تماشاگر ابتدا به این فکر میافتد که مادر پرویز 15سال است که مرده است یعنی شخصیت و زندگی پرویز از 35سالگی به بعد به شکلی دیگر شروع به رشد میکند و یا این که او از ابتدا چنین تربیتی داشته حتی این فکر که پدر پرویز با او طوری برخورد میکند که انگار پدر واقعی اش نیست و شاید پرویز از مادرش بوده است و او پدر ناتنتی اوست اما در هر حال این سوال که چرا باید در این دقایق این حرف زده میشد...
در قسمتی که پرویز حیوانات شهرک را مسموم کرد هنوز به بد بودن کارش پی نبرده بود و در واقع کاری را انجام میداد که فکر میکرد درست است چون پدرش هم با وجود این حیوانات در شهرک مخالف بود اما وقتی تائید پدرش را نگرفت و بیشتر از طرف او طرد شد اتفاقات دیگر پشت هم به وجود آمد حضور اشکان به عنوان پسری از نسل جدید در مقابل پرویز تناقضات زیادی را بین دو نسل به خوبی نشان میدهد و این که پرویز با او همنشینی میکند و گاهی اصلا متوجه نیست که هم سن او نیست و این به خوبی به ما نشان میدهد که پرویز در کودکی خود باقی مانده است و تسلط کودک درون او را در برخورد واقعی اش بیشتر میبینیم.
فیلم پرویز فیلم قابل تحسین و خوبی است و تمام تناقضات آن اگر در قسمت فیلم نامه حل میشود و با در نظر نگرفتن ممیزیهایی که به فیلمساز تحمیل شده بود میتوان آن را جزو یکی از بهترین تجربههای کارگردانی و سینمای امروز ایران دانست فیلمی است که میتوان آن را چند بار دید و هربار به شخصیت پرویز بیشتر نزدیک شد و جالب این جاست با این که پرویز کارهای مخالف با قانون و حتی قتل انجام میدهد ما او را جنایتکار و جانی به حساب نمیآوریم. خودش را مقصر انجام این اعمال نمیبینیم و تنها آدمهای اطراف و جامعه را مقصر این اعمال میبینیم.
فرزانه رضایی
کارشناس امور سینمایی و تدوینگر