• شماره 1155 -
  • 1395 شنبه 14 اسفند

بررسی مختصر از «لبخند تلخ» در ایران

مجتبا حدیدی

در تعریف طنز باید گفت كه طنز عبارت است از شمارش زشتی‌ها یا کمبودهای کسی یا گروهی اجتماعی. فرق آن با هجو این است که صراحت تعبیرات هجو در طنز نیست. طنز، مسخره‌كردن عیوب برای تنبیه و آگاهی‌رسانی‌ست. به‌نوعی می‌توان گفت كه طنز شكلی تکامل‌یافته از هجو است. هدف طنز بزرگ‌نمایی مسائل سیاسی و اخلاقی و اجتماعی‌ست. در آثار طنز، مسئله بزرگ‌تر از حد معمول نشان داده می‌شود تا مخاطب را بیشتر جذب کند. طنز می‌تواند خواننده را لحظاتی متوقف کند و مسائلی را پیش روی وی قرار دهد که قبل‌ازآن نیز توسط مخاطب به‌سادگی دیده شده‌اند. طنز در پی كاهش كیفیت و مقام كسی یا چیزی نیست. البته تفاوت‌هایی بین طنز و کمدی دیده می‌شوند. در آثار كمدی، خنده به هدف خنده مطرح می‌شود اما در طنز خنده برای انتقاد و اعلام آگاهی جلوه می‌كند. به‌همین‌علت می‌توان گفت كه طنز، وسیله و ابزار محسوب می‌شود نه هدف. ممكن است فردی خاص یا یك طبقه از یك ملت موضوع طنزپرداز قرار گیرند. همچنین ممكن است قهرمان اثر به تمسخر گرفته شود؛ اما كسی یا كسانی بیرون از متن مد نظر هستند. ازاین‌جهت می‌توان گفت كه در هر طنزی خنده هست اما در هرخنده‌ای طنز نیست. خنده‌ای كه طنز نباشد، ممكن است از سر هجو و فكاهی و هزل و... باشد. در فارسی و عربی، هجو و طنز غالبا در کنار هم بوده‌اند. معنی هجو، مسخره‌كردن عیوب به‌منظور تحقیر و از سمت غرض‌ورزی، كینه و دشمنی‌ست؛ مانند «موش و گربه» عبید زاکانی و «سفرهای گالیور» سویفت. هزل یعنی شوخی رکیک به‌منظور ایجاد نشاط در سطحی محدود و خصوصی. هزل دقیقا مفهوم ضد جدی‌بودن را در خود دارد. حال‌اینكه چقدر در جهت سعادت جمع و نشان‌دادن عیوب در جهت اصلاح وضعیت، هزل و هجو می‌توانند موثر باشند، نیاز به تحقیقات بیشتری دارد. مثلا سنایی می‌گوید که هزل من هزل نیست و البته تعلیم است یا اینكه عبید زاكانی می‌گوید كه هزل را خوار مشمارید و به چشم حقارت نگاه نكنید. البته نوع مهارت و ذوق و سلیقه و در نهایت لذت از متن می‌توانند در داوری و تعریف نیز دخالت داشته باشند. الگوهای هجو، پیچیده‌تر هستند. دایره واژگانی هجو گسترده‌تر هستند تا بتواند گفت‌وگویی شگفت‌زده ایجاد كند و از مخاطب خود جلوتر قرارگیرد؛ چراكه عشق و نفرت آمیخته‌به‌هم را باید منتقل و بتواند سوژه خود را بی‌اعتبار كند. هجو از سر كمال‌جویی به‌وجود آمده است و برهمین‌اساس، می‌توان گفت كه آرمانگرایی در فلسفه هجو نهفته است؛ اما طنز از این شاخصه برخوردار نیست. انتقاد به ارزش‌های موجود در جامعه و وضعیت اكنون، مورد اشتراك هجو و طنز است. با‌این‌همه ممكن است كه به‌آسانی هجو با طنز اشتباه گرفته شود. هجو در پی اصلاح نیست و فقط با عنصر تباه‌سازی شخصیت حركت می‌كند. كلمات نیش‌دار با عیوب شخص جمع می‌شوند و یك كاریكاتور كلماتی به‌وجود می‌آید. پس هجونویس هیچ‌وقت در پی این نیست كه سوژه‌اش عاری از عیب باشد؛ چراكه دست وی در نوشتار بسته می‌شود. طنز در پی سازندگی و رفع عیوب است و انعكاس دردهای اجتماع را در لبخندی تلخ ارائه می‌دهد. اما فكاهی در سطحی بدون محدودیت شوخی‌های معتدل را به‌منظور ایجاد نشاط به‌وجود می‌آورد؛ به‌نوعی می‌توان گفت كه هزل با اینكه متمدن نیست اما جنبه عمومی‌تری دارد. هزل و فكاهی را خنده شیرین و طنز و هجو را دارای خنده تلخ ارزیابی می‌کنند. البته بعضی از قدما مانند كاشفی سبزواری در «بدایع‌الافكار» مطایبه را هم تعریف كرده است. به‌زعم وی، مطایبه هزلی معتدل است كه ما آن را فكاهی نام گذاشته‌ایم. در قدیم، هجو در رویارویی با مدح استفاده می‌شد. طنز نیز توسط ادبیات وابسته به تصوف در قرون بین شش تا هشت هجری قمری وارد ادبیات فارسی می‌شود. از دیگر انواع طنز، حاضرجوابی‌ست كه بهلول‌ها در زمان‌های مختلف از آن استفاده می‌كردند و به آن «ریبارتی» می‌گویند و حتی باعث نجات جان دیگران و خود، از تیغ ستم می‌شدند و باعث تنبیه شاه و آگاهی اطرافیان نیز بوده‌اند. نوع دیگر از انواع ادبیات این‌گونه را «كاریكلماتور» می‌گویند؛ كلمات قصار كه بعضا ممكن است حتی از دو كلمه ساخته شده باشد و به‌نوعی كاریكاتور تصویری نیز از خود ارائه دهد. البته به‌طور كلی طنز در پی ارائه فلسفه خود و دعوت از دیگران برای همراهی‌ست؛ چراكه انتقاد در طنز بر مبنای اندیشه و اعتبار نهایی آن به ارائه فلسفه است. فلسفه و اندیشه‌ای كه طنز ارائه می‌دهد، شاكله اصلی طنز است. با‌توجه‌به اینكه طنز وابسته به انتقاد از موقعیت است، ممكن است كه طنزپرداز، عنصر زمان را به‌گونه‌ای وارد متن خود کند كه در دوره‌های بعدی نیاز به پاورقی و توضیحات داشته باشد؛ چراكه موضوع قابل انتقاد امروز ممكن است برای دوره‌های بعدی غیر قابل لمس باشد. روی‌هم‌رفته اگر بین دو پدیده تضادی دیده شود، می‌تواند تولید موقعیت طنزآلود كند. عدم تناسب در لحظه یعنی طنز موقعیت. طنز موقعیت بیشتر در داستان‌ها و لطیفه‌ها وجود دارند و كشف و اختراع آن بسیار سخت است. برای مثال، می‌توان به عبید زاكانی اشاره داشت كه عیب و فساد در طبقات مختلف اجتماعی را در قالب طنز ارائه کرد. البته طنز او عجین با هزل است. «صدپند»، «موش و گربه» و «رساله دلگشا» از آثار اوست. در دوران مشروطه نیز یكی از مراكز توجه شاعران و نویسندگان، قالب طنز بود. روشنگری برای اكثریت محروم جامعه و انتقاد به طبقه حاكم از اهداف مشروطه محسوب می‌شدند. شكوفایی ادبیات طنز را به‌عنوان رشته‌ای مستقل در ادبیات این دوره، مرهون انقلاب مشروطه هستیم. البته اگر بخواهیم به پیش‌از مشروطه اشاره كنیم، باید به طنز درباری رویكرد داشته باشیم. برای مثال، كریم شیره‌ای؛ تلخك معروف دربار ناصری به‌خاطر مسائل اجتماعی به شاه انتقاد و جو عمومی نیز به همان انتقاد بسنده می‌كرد. بااینكه كسی دیگر حق انتقاد نداشت؛ اما پس‌از مرگ كریم شیره‌ای سه روز عزای عمومی از سمت پدر تاجدار ملت ایران صادر می‌شود! با تمام این احوال، طنزنویس منتقد كسی‌ست كه پس‌از مرگ وی اعلانیه شادی از طرف طبقه حاكم اعلام شود.

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه