اندیشههای ارتجـاعی ارسطو
در ادامه نظریات ارسطو راجع به تحقیقات اقتصادی را تدبیر در حسن ادارهی اموال خانه، شهر و کشور، و پیدا کردن وسایل ازدیاد درآمد میدانسته است. فروغی از قول ارسطو مینویسد: «بشر در زندگی به مال و ثروت محتاج است و ابتدا آن را به طور ساده و طبیعی از آب و خاک تحصیل مینمود. در جمعیتهای کوچک، به خوشی زیست میکرد. کم کم مال فراوان شد و معاوضه پیش آمد و چون دامنه مبادلات وسیع گردید به زندگی اجتماعی فساد راه یافت. مشکلات معاوضه منتهی به اختراع نفوذ شد. مسأله ارزش و بهای اجناس و بازرگانی و صرافی و مرابحه و ربا و کارگری و کارفرمائی و مزدوری پیش آمد و مردم از زندگی ساده خود دور شدند و به تعیش و تفنن افتادند. بهترین اشکال اجتماع این است که دُوَل، کم وسعت و کمجمعیت که مرکب از ملاکان و فلاحان باشند و از این جمع، آزادگان صاحب زندگی و زن و فرزند بوده به فراغت به کسب معرفت بپردازند و زیردست خود بندگانی داشته باشند که حوائج زندگی را فراهم سازند.» در جای دیگر ارسطو میگوید:«نظر به این که مردم در استعداد فهم و هوش یکسان نیستند و یونانیان از اقوام دیگر اشرفند، اگر آنها رابه بندگی بگیرند رواست، که آزادگان باید به فراغت به وظایف انسانیت و کسب معرفت و تفکر بپردازند و کارهای بدنی را به بندگان واگذارند که در حکم بهائم (بهیمه چارپایان اهلی) و به منزله آلات و ادواتند...» ارسطو از لحاظ تفکر اجتماعی، مردی محافظهکار بود و با غوغا و جنجالهایی که ناشی از دموکراسی یونان بود موافقت نداشت. او با تغییر سریع نظامات و قوانین اجتماعی مخالف بود. به همین علت به جامعه اشتراکی افلاطون و پیشنهادهای او روی مخالف نشان داد. او نه تنها از کار جسمانی متنفر بود، بلکه کسانی را هم که به بازرگانی و صرافی اشتغال داشتند، در زمره بندگان میشمرد.
مقام زن در نظر ارسطو: ارسطو زن را ذاتاً پستتر از مرد میشمرد میگفت: نسبت زن به مردم مثل نسبت غلام به مولی و بدن در روح است. زن مرد ناقصی است که در مرحلهی پایینتری قرار دارد. جنس نر، حاکم و ماده محکوم است. صلاح زن در این است که امور خانهداری را به عهده بگیرد. وی برخلاف افلاطون میگوید: «زنان نباید مانند مردان تربیت شوند.» سقراط میپنداشت که شجاعت در زن و مرد یکسان است، در حالی که چنین نیست، شجاعت مرد در فرماندهی و شجاعت زن در اطاعت فرمانبرداری است. به عقیدهی او اگر مرد ازدواج خود را تا 37سالگی به تأخیر اندازد و سپس با دختری20ساله ازدواج کند به صلاح اوست، زیرا مرد در70سالگی و زن در50سالگی از تولید مثل باز میماند. بنابراین در آغاز ازدواج، یک اختلاف سن20ساله به مصلحت طرفین است. تعلیم و تربیت باید تحت نظارت دولت صورت گیرد و باید به مردم اطاعت از قانون را آموخت. «انسان تربیت یافته از تمام حیوانات بهتر است ولی انسان بیتربیت، بدترین حیوانات است» ارسطو زندگی اجتماعی را برای انسان لازم و ضروری میشمرد و میگفت: «آن که تنها زندگی میکند یا حیوان است یا خدا.»
اندیشههای ارتجاعی ارسطو: ارسطو با وجود پژوهشهای علمیگرانقدری که انجام داده است مردی مرتجع بود. از جمله آرای سنحیف او: «مقابل هم قراردادن یونانی و غیریونانی؛ پست شمردن جمعی از مردم، شریف و اصیل دانستن جمعی دیگر و این که مردم غیریونانی طبیعتا پستتر از یونانیانند و طبقهبندی مردم بر حسب نژاد و برابر دانستن بیگانه و برده، و تقسیم نوع بشر به دو دسته آزاد و بنده؛ و بر حق و بد مصحلت دانستن اصل بردگی و نظام بردهداری بنا به عادت و مقتضیات زمان و غریبتر از آن، طبیعی دانستن و مقرون به عدل شمردن آن اصل.... و قول به عدم تساوی زن و مرد.... و تحقیر صنعتگران از اموری است که نقص علمیو ضعف بینش فلسفی ارسطو را نشان میدهد...»
با این حال، اکثر صاحبنظران ارسطو را، بزرگترین متفکر یونان باستان و دنیای قدیم میشمارند. نظریات فلسفی و کتب و آثار او که خلاصهای از معلومات بشر در آن دوره است تا انتهای قرون وسطی یعنی قریب 20قرن بر افکار بشر فرمانروائی داشته است. منطق ارسطو قیاسی و مبتنی بر سه جزء کبری، صغری و نتیجه بود. فیالمثل میگفت هر درختی خشک میشود (مقدمه یا کبری) بید درخت است (صغری پس بید خشک میشود (نتیجه). مطالعات او در علوم طبیعی نیز در قرون جدید با رواج بازار مشاهده و تجربه، ارزش و اعتبار خود را از دست داد.