آخرین خبرها
خبرهای پربیننده
فیلم‌نامه «جرم» چگونه خلق شد؟
کد خبر: 291352 | تاریخ مخابره: ۱۴۰۰ چهارشنبه ۱۳ بهمن - 08:18

روایت «فران کرانتس» از نگارش یکی از بهترین فیلم‌نامه‌های غیراقتباسی سال ۲۰۲۱

فیلم‌نامه «جرم» چگونه خلق شد؟

فران کرانتس؛ بازیگر کهنه‌کار آمریکایی، اولین اثر بلند سینمایی خود با نام «جرم» را سال گذشته نوشت و کارگردانی کرد. فیلم «جرم» از زاویه‌ای متفاوت به حادثه ناگوار تیراندازی در مدارس آمریکا می‌پردازد. «جرم» روایت ملاقات دو خانواده داغدار از یک حادثه تیراندازی‌ست که جهت واکاوی واقعه و همدردی، گفت‌وگوی طولانی را با هم شکل می‌دهند. فیلم «جرم» با نظرات مثبت منتقدان روبه‌رو شد و توانست در فصل جوایز سینمایی آمریکا، در چند بخش؛ اعم از «بهترین فیلم‌نامه غیراقتباسی سال»، نامزد شود. در ادامه مقاله، کرانتس، نحوه نگارش گفت‌وگوی موجود در اثرش را توضیح می‌دهد.

اکثر دقایق «جرم» در یک اتاق کوچک، با حضور چهار بازیگر که دور یک میز نشسته‌اند، می‌گذرد. جیسون آیزاک و مارتا پیلمتون؛ نقش والدین پسر کشته‌شده‌شان در حادثه تیراندازی رخ‌داده در یک مدرسه را ایفا می‌کنند. آن داود و رید برنی نیز نقش والدینِ فرد مسلح را ایفا می‌کنند که فرزندشان، خود، دانش‌آموز آن مدرسه بوده است. کل گفت‌وگوی آن‌ها ۷۵‌دقیقه طول می‌کشد. من در قدم اول، روی نگارش گفت‌وگو تمرکز کردم و سپس به نوشتن سکانس‌های بیرون از اتاق پرداختم. البته این حرف بدین‌معنانیست‌که سکانس‌های بیرون از اتاق، مهم نیستند؛ چالش بزرگ من در نگارش فیلم‌نامه «جرم»، به تکمیل گفت‌وگو برمی‌گشت. ایده نگارش فیلم‌نامه «جرم»، پس از وقوع حادثه تیراندازی پارکلند در تاریخ ۱۸ فوریه سال ۲۰۱۸ به‌ذهنم آمد. درآن‌مقطع، من پدر یک کودک یک‌ونیم‌ساله بودم و از شدت فراوانی چنین حوادثی در آمریکا بسیارنگران شدم. روز بعد از حادثه، سفارش خرید کتاب‌هایی پیرامون تیراندازی‌های کور در مدارس آمریکا را انجام دادم. با مرور فایل‌هایم در داخل کامپیوتر، متوجه شدم که نسخه ابتدایی فیلم‌نامه «جرم» را در تاریخ ۸ آوریل ۲۰۱۸ ذخیره کردم. سپس در اوت همان‌سال، فیلم‌نامه را کامل کردم و در ماه اکتبر، ایمیل‌های زیادی را با رید برنی ردوبدل کردم تا او را برای بازی در نقش ریچارد متقاعد کنم. ۱۳‌ماه‌بعد؛ یعنی نوامبر سال 2019، اولین جلسه فیلم‌برداری «جرم» را شروع کردیم. من زمان‌بندی دقیق را دراختیار شما می‌گذارم تا تأکید کنم چقدر از وقتم را صرف داستان و موضوع مربوطه اختصاص داده‌ام. من دوسال را صرف مطالعه مقالات، کتاب‌ها و دست‌نوشته‌هایی درباره تیراندازی‌های گسترده در مدارس آمریکا کرده‌ام. براساس اولین نسخه ذخیره‌شده متن در نرم‌افزار فیلم‌نامه‌نویسی Final Draft، تنها باگذشت چندماه از حادثه تیراندازی پارکلند، تصمیم گرفتم ایده «جرم» را روی کاغذ پیاده کنم. انجام چنین‌کاری نیاز به تمرکز و حوصله دارد. همه نویسندگان طی نگارش اثرشان، با «فلج قلم» (یا سدِ‌ نویسنده؛ معادل فارسی اصطلاح Writer's Block) مواجه می‌شوند. من نیز طی نگارش قصه «جرم»، با این‌معضل روبه‌رو شدم. من سعی می‌کنم از این‌معضل دوری کنم و سراغ انجام کاری دیگر بروم؛ بااین‌حال، وقتی شما شور و اشتیاق لازم برای ارائه ‌چیزی را داشته باشید، همه‌‌کار را رها می‌کنید و مشغول نوشتن می‌شوید. برای گرفتن ایده‌ها، سراغ کتابچه‌های راهنما، مقالات آکادمیک و یادداشت‌های خود در گوشی همراهم رفتم. حتی یادم می‌آید روی دفترچه حساب بانکی‌ام، چند خط از دیالوگ‌ها را نوشته بودم. داستان همیشه همراهم بود. وقتی از خانواده دور بودم یا آخر هفته‌ها، وقتم را تنها به نوشتن داستان اختصاص می‌دادم. انگار داشتم رابطه جدیدی را آغاز می‌کردم. وقت و تلاش زیادی را صرف نوشتن داستان «جرم» کردم و حتی زمانی‌که دست از نوشتن برمی‌داشتم، فکر و ذهنم دوباره به‌سمت داستان می‌رفت. من فکر کردم که می‌توانم فیلم‌نامه‌ای را تنها در یک لوکیشن خاص بنویسم و اجازه دهم تناقض‌ها و خلأها، مسیر گفت‌وگو را تعیین کنند؛ زیرا معتقد بودم مردم در زندگی واقعی، این‌گونه صحبت می‌کنند. این تصمیم کمی ساده‌لوحانه بود؛ درحالی‌که گفت‌وگو نباید شسته‌ورفته و خطی باشد. نگارش چنین فیلم‌نامه‌ای صرفاً عملی نبود که بنشینم و بگذارم احساساتم مرا به پایان داستان نزدیک کند. تلاش برای دفاع از حرف حق هر شخصیت، بن‌بست‌های زیادی را در گفت‌وگو ایجاد کرد. در مقام یک بازیگر، به نویسندگی نزدیک شدم. پس از تکمیل فیلم‌نامه، نقش‌ها را بداهه با خودم بازی کردم. شخصیت‌هایی را به‌وجود آوردم که بخشی از جنبه‌های واقعی مردم جامعه بودند. به‌علاوه، این شخصیت‌های خلق‌شده به من کمک کردند تا در مقام یک پدر، چگونه با چنین حادثه‌ای رودررو شوم. سؤال مرجعی که درجهت خلق قصه «جرم» انتخاب کردم این‌بودکه اگر پسرم چنین عمل خشونت‌آمیزی را انجام داده باشد، من چه واکنشی می‌توانم از خود نشان دهم؛ یا اگر فرزندم را از دست بدهم، چگونه با این‌مسئله کنار بیایم؟ سعی کردم از هر دیدگاهی، به این دو سؤال پاسخ واقع‌بینانه بدهم. می‌خواستم والدین بی‌گناه و گناهکار باهم ملاقات و صحبت کنند، حرف‌های همدیگر را بشنوند و از اظهاراتشان دفاع کنند. این‌مورد باعث ایجاد یک اختلال چندشخصیتی شد. وقتی‌ هنگام نوشتن به مشکل برمی‌خورم، به تحقیقات درباره موضوعی که انتخاب کرده‌ام، وابسته می‌شوم. دوباره به کتب و مقالاتی که خوانده بودم، بازگشتم و برای دریافت اطلاعات جزئی، سراغ کامپیوترم رفتم و شروع به اضافه‌کردن یک سکانس جدید کردم. به‌خاطر داشتم والدین عکس‌هایی از فرزندانشان را به‌هم نشان می‌دهند و خاطرات دوران کودکی آن‌ها را برای هم تعریف می‌کنند. من برای آشکارسازی زندگی گذشته والدین با فرزندهایشان، چنین صحنه‌هایی را در فیلم‌نامه نوشتم. هنگام ترسیم شخصیت «گیل» (در فیلم، پلیمتون نقشش را ایفا می‌کند)، من و او هر‌دو احساس کردیم چرا داریم این‌کار را می‌‌کنیم؟ من می‌خواهم به والدین عامل این حادثه آسیب برسانم؛ نه‌اینکه گذشته بچه‌ام را میان آن‌ها شرح دهم؛ پس «گیل» و من تصمیم گرفتیم عکسی از بچه که در آخرین کریسمس از او گرفته شده بود را به دیگر والدین نشان دهیم. می‌خواستیم شادی‌ای که آن والدین از ما گرفته‌اند را نشان دهیم. شخصیت «لیندا» (با بازی آن داود) با دیدن عکس گریه می‌کند؛ خشم منصفانه «گیل» ناگهان فرومی‌نشیند. یکی‌ازموارد پژوهشی‌ام برای نوشتن «جرم»، حادثه تیراندازی سانتا مونیکا، کالیفرنیا در ۲۰۱۳ بود. درآن‌حادثه، شخص مسلح قطعاتی به‌صورت اینترنتی سفارش داده بود تا با وصل‌کردن آن‌ها، اسلحه موردنیاز خود را بسازد. او در سنی نبود که بتواند «قانونی» یک اسلحه بخرد. در تقابل شخصیت‌های «جی» (با بازی آیزاک) و «ریچارد» (با بازی برنی)، «جی» اعتقاد داشت برای ازبین‌بردن چنین حوادث ناگواری، باید ازطریق قانون، اصلاحاتی جهت منع استفاده از اسلحه برای افراد زیر سن قانونی وضع شود؛ درحالی‌که «ریچارد» معتقد است هرکس بالاخره می‌تواند راهی برای نمایش خشونتش به افراد بیابد. «ریچارد» اعتقاد دارد فرد پیش از رسیدن به این‌مرحله، باید تحت مراقبت‌های پزشکی-روانی قرار بگیرد. این لحظات به‌صورت صحنه‌های منحصربه‌فرد نوشته شدند. من به‌نوعی محکوم بودم بخش گفت‌وگو را کامل کنم. هر موردِ پژوهشی که منبع الهام در نگارش فیلم‌نامه «جرم» بود، درنهایت به یک سکانس کوتاه و ترمیم‌شده خلاصه شد. وقتی به کل آنچه نوشته بودم، نگاهی می‌انداختم، اعتمادبه‌نفسم را از دست می‌دادم. درحالی‌که داشتم روی صحنه‌های کوچک داستان کار می‌کردم، متوجه شدم کل روایت هنوز ناقص است. می‌توانستم خلأهای بزرگی را در قصه‌ام ببینم؛ بنابراین، به خودم باور داشتم که تمام این لحظات را به‌هم وصل می‌کنم. وصل منطقی تمام صحنه‌ها، سخت‌ترین بخش نگارش یک قصه یا فیلم‌نامه است. من می‌دانستم که نقطه الف و نقطه ب داستانم کجاست؛ اما پرکردن این‌ماجرا برایم خسته‌کننده بود. به‌خاطر می‌آورم که از همان ابتدا باور داشتم که روند گفت‌وگو به‌سمت تهمت و توهین می‌رود. شخصیت‌ها روبه‌روی هم خواهند نشست و همدیگر را تخریب می‌کنند و از بین می‌برند. برای رهایی از چنین وضعیتی، 11ساعت از وقتم را صرف بازنویسی گفت‌وگوها کردم. در مرحله بازنویسی و پالایش فیلم‌نامه، بین نقاط الف و ب قصه‌ام، متوجه شدم که دیالوگ‌های طولانی در گفت‌وگو وجود دارند که بهتر است بگویم بیشتر شبیه مونولوگ بودند. من تعدادی‌ازآن‌ها را کوتاه یا حذف کردم تا بالاخره به یک گفت‌وگوی منطقی و درست برسم. مرحله بعدی در فرایند فیلم‌نامه‌نویسی، اشتراک‌گذاشتن متن خود به دیگران؛ و دریافت نظرات آن‌هاست. دراین‌مرحله، تاجای‌ممکن، انتقادها و توصیه‌ها را پذیرفتم. من یک نویسنده حرفه‌ای نیستم؛ بنابراین سعی کردم تمام توصیه‌ها به نوشته‌ام را یادداشت کنم و به انتقادها احترام بگذارم. هرگز نمی‌خواستم درطول گفت‌وگو، از تکنیک فلش‌بک یا میان‌برش استفاده کنم. معتقد بودم که گفت‌وگو باید بدون وقفه‌ای، ادامه پیدا کند. یکی از روزها که برای بار هزارم از اتاق خارج شدم، ناگهان تصویر یک زمین خشک‌وخالی به ذهنم خطور کرد. می‌دانستم که این تصویر را در کجای فیلم قرار دهم. این تصویر تکراری که درطول فیلم مشاهده می‌کنید، هسته مرکزی فیلم است و برایم مفهوم ویژه‌ای دارد. حتی نقدها و یادداشت‌هایی را که دریافت می‌کنید و دوستشان ندارید، شاید در آینده، منبع الهام کار شما شوند. مهم‌ترین بخش فرایند فیلم‌نامه‌نویسی، زمانی‌ست که گروه بازیگری را دراختیار داشتم. پیش‌ازاینکه گروه نهایی بازیگری را انتخاب کنم، دومرتبه فیلم‌نامه را کامل خواندم. با مطالعه هرچه‌دقیق‌تر فیلم‌نامه، در انتخاب گروه بازیگری‌ام بیشتر سود بردم. تا جایی ممکن، بازیگران را با فیلم‌نامه درگیر کنید. نه‌فقط اینکه حین خواندن فیلم‌نامه صدای بلندشان را بشنوید؛ بلکه از آن‌ها سؤال کنید. از آن‌ها بپرسید در کدام بخش از فیلم‌نامه، مجبور شدند کلمات را تنها حفظ کنند یا احساساتشان را تصنعی به‌نمایش بگذارند. ما داریم تلاش می‌کنیم واقعیت را شبیه‌سازی کنیم؛ اگر بازیگری با یک خط از فیلم‌نامه، کوچک‌ترین احساس نارضایتی را داشته باشد، باید ما را درجریان بگذارد. پرسیدن این سؤالات از گروه بازیگری فیلم، باعث پیشرفت کیفیت فیلم‌نامه نهایی شد. ما حدود سه‌هفته‌ پیش از شروع اولین جلسه فیلم‌برداری، یک تمرین روخوانیِ فیلم‌نامه سه‌روزه را در نیویورک گذراندیم. دور میز نشستیم و صفحات مربوط به‌هریک‌از بازیگران را جدا کردیم و به آن‌ها دادیم. بررسی دقیق هر خط از فیلم‌نامه برای من ارزشمند بود. بازیگران رفتار و غرایز انسانی را خوب می‌بینند. اگر آن‌ها احساس می‌کردند چیزی در فیلم‌نامه اشتباه است؛ که احتمالاً چنین‌چیزی درطول فرایند فیلم‌نامه‌خوانی رخ می‌دهد و می‌توانند با یک تغییر کوچک مانند انتخاب یک عبارت یا واژه دیگر، با متن احساس بهتری داشته باشند، به آن‌ها اجازه می‌دادم آن‌قسمت را برای خود تغییر دهند. اگر آن‌ها احساس می‌کردند ریتم ماجراجویی پراحساسشان ناپدید شده است، مجبور می‌شدیم که آن‌را بازیابی یا صحنه‌ای را دوباره خلق کنیم. طی این فرایند، بازیگران تبدیل به دستیاران فیلم‌نامه‌نویس شدند. به‌نظرم تمرین فیلم‌نامه‌خوانی، کمک بزرگی به پیشرفت فیلم‌نامه «جرم» کرد. این‌مرحله کوتاه‌ترین و آسان‌ترین فرایند فیلم‌نامه‌نویسی برای من بود. در نقطه‌ای از روند ویرایش فیلم‌نامه «جرم» دلسرد شدم. درآن‌زمان، دوستی به من گفت در کار هر نویسنده‌ای یک‌نوع «سنت هنری» وجود دارد. اگر شما بیش‌ازحد با متن سازگار شوید، آن سنت هنری را شکسته‌اید و این‌مورد به هویت نویسنده آسیب می‌رساند. آن کلمات بسیارسنگین بودند؛ اما دقیقاً همان‌چیزی بود که درآن‌لحظه نیاز به شنیدنش داشتم. زمانی به آنچه طی ۱۵ یا ۲۰‌سال‌اخیر ساخته‌اید، افتخار می‌کنید که بتواند به واضح‌ترین شکل جایگاه کنونی و گذشته‌تان را نشان دهد. شناخت این خطوط و مرزها، اشتیاق و شوق شما را تقویت خواهد کرد.

توضیح: عنوان فیلم؛ Mass به‌فارسی «جرم» ترجمه شده است. گاه مترجمان معادل فارسی «توده» را برگزیده‌اند. Mass برگرفته از اصطلاح Mass Shooting است که در مطبوعات فارسی‌زبان، «تیراندازی کور» ترجمه شده است.

سپهر گلمکانی

ارسال دیدگاه شما

بالای صفحه