آخرین خبرها
خبرهای پربیننده
نگاهی به حمایت آمریکا از منافع ایران در جریان ملی شدن نفت!
کد خبر: 354532 | تاریخ مخابره: ۱۴۰۳ يکشنبه ۲۶ فروردين - 08:09

نگاهی به حمایت آمریکا از منافع ایران در جریان ملی شدن نفت!

با مطالعه تاریخ درمی‌یابیم که برخلاف تصور عموم در جریان ملی شدن صنعت نفت آمریکا نه‌تنها به طرفداری و حمایت از منابع و منافع ایران در مقابل انگلیس ایستادگی نکرد؛ بلکه به دلایلی همچون نیاز بسیار به نفت ایران و همچنین جلوگیری از نفوذ کمونیسم و ... خواستار تغییر مسیر منابع نفتی بود و چون به آنچه در پی آن نبود نرسید همراه با دولت انگلیس به اجرای کودتای ۲۸ مرداد و سرنگونی دولت مصدق پرداخت. دراین‌مقاله به بحث درمورد رقابت پنهانی آمریکا با انگلیس بر سر منابع نفت ایران خواهیم پرداخت.

پس از پایان جنگ جهانی دوم به دنبال دگرگونی ساختار نظام بین‌المللی، آمریکا با اجرای دکترین ترومن و طرح مارشال، نه‌تنها در پی جلوگیری از نفوذ کمونیسم بود بلکه سعی در محدودسازی و تغییر موقعیت انگلستان و گسترش قدرت و نفوذ خود در سطح بین‌المللی به‌خصوص در منطقه خلیج‌فارس و ایران بود. به این منظور مشاوران روزولت برای تحقق آن برنامه‌ریزی دقیقی انجام داده بودند. ایالات‌متحده در این سال‌ها موفق شده بود ازطریق شرکت نفتی آرامکو، منابع نفتی عربستان را تحت کنترل خود درآورد و به‌دنبال کسب سهم از نفت ایران بود چراکه این منابع برای آینده اقتصاد ایالات‌متحده اهمیت بسزایی داشت چنانکه این موضوع در گزارش دی گایر؛ رئیس کمیسیون کارشناسان بررسی نفت آمریکا در اکتبر ۱۹۴۳ به روزولت رئیس جمهوری وقت آمریکا آمده است: «آینده نفت، این نیروی ارزشمند و مهم مدت زیادی وابسته به قاره آمریکا نخواهد بود و طولی نخواهد کشید که ذخایر و مراکز مهم تولید نفت جهان از خلیج مکزیک و جزایر کارایب به منطقه خلیج‌فارس انتقال خواهد یافت». به این لحاظ می‌توان گفت که پایان جنگ جهانی دوم آغاز رویارویی انگلیس و آمریکا بود زیرا ‌درحالی‌که آمریکا تنها صاحب ۱۶‌درصد از منابع نفت خلیج‌فارس بود انگلستان ۷۴‌درصد را در تصاحب خود داشت؛ همچنین انگلستان در سال‌های قبل موفق شده بود که درآمد بسیاری ازطریق شرکت نفت ایران و انگلیس کسب نماید. سیاست دولت انگلستان پس از جنگ جهانی دوم نیز در ایران نه‌تنها حفظ منافع خود بود بلکه همانند آمریکا به دنبال مقابله با نفوذ شوروی هم بود و چون به‌تنهایی ناتوان از مقابله با شوروی بود دراین‌زمینه نیازمند یاری ایالات‌متحده آمریکا بود به‌خصوص که در آن سال‌ها انگلستان با اوج‌گیری نهضت ملی شدن نفت به رهبری مصدق تحت‌فشار شدید هم قرار گرفته بود. آمریکا دراین‌برهه از زمان و در این روزهای حساس، فعالیت‌های گسترده‌ای را علیه دولت انگلیس آغاز کرده بود روی‌کار آوردن فردی چون قوام‌السلطنه که به آمریکایی‌ها نزدیک بود یکی از موارد قابل‌ذکر‌است؛ پس از برکناری وی انگلستان همچنان از نفوذ آمریکایی‌ها در ایران نگران بود و این موضع‌گیری‌ها و دخالت‌ها موجب روی کار آمدن و سقوط دولت‌هایی چون حکیمی و سپس هژیر شد. پس‌ازآنکه ساعد به‌عنوان نخست‌وزیر منصوب گردید با تلاش‌های او قرارداد الحاقی گس گلشائیان منعقد شد؛ اما در مجلس شانزدهم مردود اعلام گردید. با روی‌کار‌آمدن سپهبد رزم‌آرا که یکی از مهره‌های حساس سیاست آن روز محسوب می‌شد و روابط نزدیکی با آمریکا داشت انگلیسی‌ها و شرکت نفت به‌خاطر حفظ منابع نفتی خود از وی پشتیبانی کردند زیرا امیدوار بودند که در دوران نخست‌وزیری وی لایحه الحاقی به تصویب نهایی برسد. رزم‌آرا نیز که سودای تحکیم قدرت و چه‌بسا از میان برداشتن شاه را داشت به‌دنبال آن بود که با تلفیق منافع انگلیس و آمریکا با امضای قرارداد مناسب‌تری با شرکت نفت؛ مسئله نفت را حل کند و جنبش ملی ایران را از حرکت بازدارد. در جریان این کشاکش‌های سیاسی بر سر منابع نفتی، آمریکا که از تداوم سلطه انحصاری انگلیس بر منابع نفتی رضایت نداشت و به دنبال کاستن نفوذ آنان بود قراردادی با عربستان به‌صورت پنجاه‌پنجاه یا اصل تصنیف منعقد کرد که می‌توانست تأثیر زیادی بر روی مبارزات ایران داشته باشد و به‌دنبال این قرارداد آمریکا، انگلستان را برای دادن امتیازات بیشتر تحت‌فشار گذاشت و از آن دولت خواست که براساس اصل ۵۰-۵۰ با ایران وارد مذاکره شود؛ زیرا به‌نظر آمریکایی‌ها، سیاست‌های انگلیس در ایران با گذشت زمان هیچ‌گونه تغییری پیدا نکرده بود. چنانچه در گزارش ویلیام وانتر؛ مدیرکل امور یونان ترکیه و ایران در وزارت خارجه آمده است: «به‌نظر من از روز روشن‌تر است که سیاست بریتانیا در ایران باوجود شرایط کنونی جهان سرسوزنی تغییر نکرده است آن‌ها همچنان مصمم‌اند که منافع شرکت نفت ایران و انگلیس را در درجه اول اهمیت قرار دهند به‌این‌ترتیب بگذارند اوضاع داخلی ایران به‌طور دائم در وضعی مغشوش و آشفته قرار داشته باشد تا شرایط به صورتی درآید که بتواند نقش سابق خود را عیناً ادامه دهد یعنی نمایندگان مجلس و مقامات دولتی را کماکان با رشوه بخرند و ازاین‌طریق قادر شوند در غیاب یک دولت نیرومند هر طور مایل‌اند در ایران رفتار کنند». با درخواست آمریکا از انگلستان، شرکت نفت ایران و انگلیس اعلام کرد که در صورت پذیرش این اصل کمپانی مذکور ورشکست خواهد شد بااین‌وجود حاضر بودند که درصورتی‌که کنترل واقعی نفت در اختیار کشورهای غربی باقی بماند قراردادی فراتر از شرایط معمول 50-50 ببندند. این همراهی‌های آمریکا با ایران تا این زمان این تصور را در ذهن به‌وجود می‌آورد که آمریکا در مبارزه علیه کمپانی نفت از حقوق ملت ایران پشتیبانی می‌کرد درحالی‌که آمریکا در فاصله زمانی حدود 14 ماه از اردیبهشت 1330 تا تیر 1331 به‌دنبال آن بود «تا شاید بتواند مصدق را ترغیب یا وادار به پذیرش مصالحه‌ای کند که براساس آن ایران در ظاهر صنایع ملی شده را در اختیار می‌گرفت اما در عمل اداره واقعی صنعت نفت را به کنسرسیومی متشکل از شرکت نفت ایران و انگلیس به همراه شرکت‌های عمده غربی واگذار می‌کرد.» به‌اجمال می‌توان گفت میانجی‌گری آمریکا میان ایران و انگلیس برای حل مسئله نفت درواقع تاکتیکی مقطعی بود که هم حقوق متفق همیشگی و هم‌پیمان دائمی خود را حفظ می‌کرد و همین‌که منافع او را در حوزه نفت ایران به دلایل راهبردی افزایش می‌داد؛ زیرا درمورد معامله بر سر فروش نفت ملی شده هیچ‌گاه از فرمول تقسیم عواید براساس ۵۰-۵۰ فراتر نرفت؛ ایالات‌متحده اوج‌گیری نهضت ملی ایران و طولانی شدن مذاکرات بر سر لایحه قرارداد الحاقی را به نشانه یک خطر تلقی کرده بود چنانکه دروپیرسون؛ پیشکسوت ژورنالیسم آمریکایی هشدار داده بود که برای آمریکا بسیار خطرناک است که قیمت نفت و همچنین آینده جهان آزاد در دستان مردی مانند مصدق و وزیر خارجه‌اش قرار بگیرد و اذعان کرده بود «چنین مردانی ما را وادار به جیره‌بندی نفت یا حتی ورود به جنگ جهانی سوم خواهند کرد». به‌همین‌دلیل برای پیشگیری از خطری که با ملی شدن صنعت نفت ایران منافع آن‌ها را تهدید می‌کرد قرارداد تقسیم منافع را با عربستان سعودی امضا کرد و سپس بریتانیا را برای کنار آمدن با ایران تحت‌فشار گذاشت ازسوی‌دیگر مرحله بعدی سیاست آمریکا در برابر ایران و مسئله نفت پس از پیروزی آیزنهاور در انتخابات ریاست جمهوری درجهت براندازی دولت مصدق ازطریق کودتای نظامی نشان داد که همکاری و رقابت این دو کشور در مقابل ایران همانند دوروی یک سکه بود که درنهایت با تقسیم منابع نفتی ایران و افزایش سهم آمریکا به پایان رسید.

 آرزو حبیبیان دهکردی
 

ارسال دیدگاه شما

بالای صفحه