درگفتوگوبا طراح «رشته بازیگری حرفهای» دانشگاه علمی-کاربردی مطرح شد؛
آموزش؛ حلقه مفقوده تئاتر کشور
محمد دانشور
بیتردید، یکی از مهمترین معضلات دانشآموختگان هنرهای نمایشی در کشور ما، «بازار کار» است. با پیدایش تماشاخانههای خصوصی، همچنان پذیریش و ورودی دانشگاهها و مراکز آکادمیک تئاتر طبق نیاز بازار کار تنظیم نشده است. اینکه عرضه نیروی کار، منطبقبر نیاز بازار کار نباشد، نتیجهای جز «فارغالتحصیل بیکار» نخواهد داشت؛ حالآنکه فرصتها و کرسیهای جامعه هدف ازسوی بیش از 8000 آموزشگاه آزاد نیز دراینحوزه تهدید شود. برمبنای بررسی یک جامعه آماری و مطالعه روی فارغالتحصیلان فعال در بدنه تئاتر؛ نتیجه شگفتانگیزی حاصل شده است: رشتهای باعنوان «بازیگری حرفهای» در مراکز علمی کاربردی سهم عمده کرسیها و فرصتهای شغلی تئاتر کشور را بهخود اختصاص میدهد. بهعبارتی، دانشآموختگان رشتهای که عمر پیدایشش به یکدهه نیز قد نمیدهد، در کارزار شغلی فعالتر و موفقتر از دیگر رقبا هستند؛ پس سراغ معمار و بنیانگذار اینرشته رفتیم تا ضمن کنکاش دراینمهم، به چگونگی معماری و سرفصلهای درسی اینرشته بپردازیم.
محمدرضا میرحسینی؛ متولد ۱۳۵۵ که هنر را با نقاشی و موسیقی آغاز کرد، نخستینبار در نمایش «رنگها و زنگها» بهکارگردانی علی ملکیان و داریوش شافی بهروی صحنه رفت و در جشنواره استانی موفق به کسب جوایز مختلف شد. بعد، رشته بازیگری را در دوران طلایی دانشگاه سوره تهران به درجه کارشناسی رساند و در رشته کارگردانی نمایش دانشگاه آزاد واحد تهران-مرکز، در مقطع کارشناسی ارشد فارغالتحصیل شد. وی مضاف بر تدریس؛ در نمایشهای «خاتون» (حسین جعفری)، «سیمرغ» (اکرم قاسمپور)، «باغ شبنما» (هادی مرزبان)، «اژدها چهرک» (شکرخدا گودرزی) و چند نمایش بهکارگردانی دکتر قطبالدین صادقی همچون «سرود مترسک پرتغالی»، «سحوری»، «افشین و بودلف»، «عادلها» و «مکبث» ایفای نقش کرده است. میرحسینی در سینما نیز تجربه بازیگری در آثار بزرگانی نظیرِ داریوش فرهنگ، ابوالقاسم طالبی، مسعود تکاور، محمدرضا ورزی، راما قویدل، رضا دادویی و ... را در کارنامه خود ثبت کرده. او بهدلیل علاقه زیاد به آموزش، از سال ۸۰ در آموزشگاههای سینمایی متعدد (فروغ فلق، سازمان سینمایی فجر، آدمک، اندیشه، اردیبهشت، سینماگران جوان، هنرگستر حیایی، مکتب کمدی و آوای یاس) مشغول تدریس شاخههای مختلف رشته بازیگری شد؛ و سرانجام سال 1389، آیدی یا کد تدریس دانشگاه علمی کاربردی و در سال ۹۱ آیدی دانشگاه هنرومعماری را دریافت کرد و مشغول تدریس در دانشگاه شد. سال ۸۹ دانشگاه علمی کاربردی رشتهای باعنوان بازیگری نداشت. میرحسینی پس از مطالعه موشکافانه بر روش تدریس رشته بازیگری دانشگاهها و مؤسسات معتبر آموزش بازیگری برتر در جهان همچون سوربن فرانسه، جولیارد و استنفورد آمریکا، دانشگاه کمبریج و کالج سلطنتی هنر انگلستان، دانشگاه ملبورن استرالیا، آکادمی سیبلیوس در فنلاند و آکادمی هنرهای نمایشی هنگکنگ؛ و بررسی دقیق آموزش رشته بازیگری در دانشگاههای ایران، دستبهکار تدوین برنامه درسی رشته بازیگری دانشگاه علمی کاربردی شد. او دروسی را که در دیگر دانشگاههای ایران وجود نداشت، برای اولینبار وارد چارت درسی دانشگاه بازیگری علمی کاربردی کرد. طراح رشته «بازیگری حرفهای» این عنوان تحصیلی را از واحد ۳۵ علمی کاربردی کلید زد و پس از اقبال عمومی، با همکاری واحد ۳۸ تهران، آنرا تا مقطع کارشناسی تدوین و عرضه کرد.
محمدرضا میرحسینی درباره شیوه و سبک آموزش مراکز علمی کاربردی بهنسبت مراکز آکادمیک دیگر، گفت: «شیوه آموزش در اکثر مراکز تقریباً نزدیکبههم است. اگر منظور، مرکزیست که مدیریت گروه بازیگری آنرا بهعهده داشتهام، معمولاً انتخاب هر مدرس برای تدریس طبق تخصص آن مدرس خواهد بود؛ نه بهصورت دیمی. قبل، حین یا پایان هر ترم، جلساتی با اساتید داریم جهت هماهنگی و بررسی سرفصلها و دغدغههای آموزشی مخصوص هر ترم. جلسات مختلف بین نمایندگان کلاسها با مدیر گروه، نظارت کامل بر روند آموزش اساتید در طولترم. برنامهریزی برای حمایت از دانشجویان فعال برگزاری سمینار و ورکشاپهای تخصصی». وی افزود: «بااینکه در طرح برنامه درسی دانشگاه علمی کاربردی، جسارت بهخرج داده و دروس پیشرویی را گنجاندیم؛ اما در بعضی از مراکز، شاهد یکسری بیمهریها نسبت به دانشجویان هستیم؛ مثلاً مدیر گروه تا چندترم هیچ نظارتی بر انتخاب، هماهنگی، شیوه تدریس و حتی شرح درس اساتید ندارد. این ضعف باعث شده تا برخی از مدرسین بیتجربه، به سرفصلهای آن درس توجهی نداشته باشند و مطالب پراکندهای را ارائه داده که معمولاً بیربط با نام آن واحد بوده یا با سرفصلهای ترمهای قبل و بعد یا حتی کلاسهای دیگر تداخل کرده و منجر به دلزدگی و سردرگمی دانشجویان شوند؛ یا ساعات دروس عملی که معمولاً بیشتر از دروس تئوری طراحی شده، بهصورت برابر با دروس تئوری ارائه میشود؛ اما مبلغ دروس عملی طبق ساعت نوشتهشده دوبرابر دریافت میشود. مثلاً درسی که یک واحد عملی و یک واحد نظریست؛ یعنی هر جلسه حداقل سهساعت؛ درصورتیکه کلاسها دوساعته برگزار میشود. کمبود پلاتو و نداشتن امکانات آموزشی نیز از دیگر معضلات آموزش دانشگاههاست؛ یا عدمحمایت از گروهها و دانشجویان فعال و موفق». این بازیگر سینما و تئاتر رشته «بازیگری حرفهای» را قابلرقابت در مدل جهانی خواند و افزود: «قبل از طراحی واحدها و سرفصلهای دانشگاه علمی کاربردی، دقت زیاد و موشکافانه به سرفصل دانشگاهها و آکادمیهای جوامع مختلف توسعهیافته جهان شده و با نگاهی بر داشتههای بومی کشور ارائه شده؛ اما هرگاه مسئله رقابت بهمیان آید، مسلماً بحث بستر و امکانات نابرابر مطرح میشود». میرحسینی تأکید کرد: «یکی از اتفاقهای خوب امروز، قدرت دسترسی سریع به فنآوری اطلاعات است. وجود شبکههای مختلف اجتماعی و اینترنت و همچنین وجود تئاترهای خوب خارجی در جشنوارههای داخل، قدرت تعامل با هنر روز دنیا را بیشتر از هرزمانی بالا برده. کارگردانها، طراحان و بازیگران ما بهراحتی میتوانند از تجارب بزرگان تئاتر جهان بهرهمند شوند. بعضی از گروهها بسیار مسلط و بهروز عمل میکنند و خیلی از دوستان هنوز درحالآزمونوخطا بوده و کسب تجربه میکنند». این استاد دانشگاه، کسب تجربه و تسلط بر علم روز را توأمان لازم و ملزوم یکدیگر دانسته و تأکید کرد: «تجربه بدون آموزش آکادمی، مسیر را دورتر و خالی از علم روز خواهد کرد و تحصیل بدون تجربه نیز فقط یک تئوریسین تحویل میدهد که در دنیای حرفهای، جایگاهی ندارد». این فعال هنری باتأکیدبر لزوم نهادینهشدن علم در جامعه هنری بهجهت پرورش متخصصین کارآمد، گفت: «بهشخصه آموزش پایهای علمی، همراه با کار تجربی از دوران ابتدایی را برای پرورش متخصصین و نخبگان جامعه هنری الزامی میدانم. اگر میخواهیم تئاتر علمی را در بدنه تئاتر حرفهای بهصورت قویتر داشته باشیم، قطعاً باید روی دوران کودکی و نوجوانی سرمایهگذاری کنیم. بهترین راه سرمایهگذاری، ایجاد واحد درسی نمایش به دیگر دروس تحصیلی دانشآموزان کل کشور است؛ یعنی دانشآموزان کنار دروسی مانند ریاضی، علوم و ادبیات، حتماً باید درسی به نام تئاتر یا نمایش خلاق داشته باشند. آنها بهبهانه این درس، دارای تربیت بهتری درزمینه بدن، بیان، خلاقیت، اعتمادبهنفس و دیگر مهارتهای زندگی خواهند شد و بهاینترتیب، در آینده به نهادینهشدن علم در بدنه تولیدات نمایش، امیدوارتر خواهیم بود. حتی دانشآموزی که نمیخواهد در آینده بهصورت تخصصی نمایش را ادامه دهد، موفقتر نسبت به سایر دانشآموزانی خواهد شد که نمایش کار نکردهاند». این کارشناس ارشد تئاتر، مشکلات اقتصادی که گریبانگیر اهالی فرهنگوهنر است را مهمترین دلیل فعالیت کمتر مدرسین دانشگاه در بدنه تئاتر کشور دانست و گفت: «اساتید بعضاً مجبور هستند ساعات بیشتری را در دانشگاه سپری کنند؛ البته آندسته از مدرسانی که ساعات تدریس را با زمان تمرینها هماهنگ کنند، معمولاً میتوانند در کنار آموزش، کارهای اجرایی مختلفی داشته باشند». میرحسینی نقش رسانههای جمعی را در فراگیری تئاتر، نقشی غیرقابلانکار توصیف و اضافه کرد: «پخش تئاترهای روز جهان یا تبلیغ نمایشهای موفق، ارائه برنامههای تخصصی برای بررسی تئاتر روز کشور حائزاهمیت است؛ که متأسفانه سالهاست بیمهری آن نصیب اهالی تئاتر شده». او گفت: «بهتر بود مرکز هنرهای نمایشی، نظارت دقیقتری بر نمایشهای ارائهشده داشت و افراد زبدهتر و کارآزمودهتری در رئوس مدیریتی هنرهای نمایشی قرار میگرفتند. شاید یکیدیگر از ضعفها، نبودن منتقد و اصولاً کمبود نقد درست و منصفانه است». وی رشد و توسعه بازیگری در کشور را اینگونه توصیف کرد: «تکنیکهای بازیگری در ایران نسبت به عدمتوازن آموزش و امکانات درمقایسهبا جوامع توسعهیافته، رشد بسیارخوبی داشته. همانطورکه میدانید؛ بازیگری، کسب چند مهارت مانند بدن منعطف، صدای تربیتشده و بیان عضلانیست همراهِ دانستن تکنیکهای خلق رویداد و ساخت فضا که در بازیگران قدیمی ایران، بهوفور مشاهده میشد؛ اما بزرگترین کمبود در بازیگری معاصر؛ بهویژه در نسلهای جدید، دستنیافتن به این مهارتهاست؛ یعنی هنوز بدن و بیان شکل نگرفته، تکنیکهای اولیه بازیگری جا نیفتاده و هنوز در سطح تئوریست؛ اما سعی میکند روی صحنه جولان دهد. ازاینرو، نتیجه کار به دل نمینشیند و یکچیزی کم دارد». وی درخاتمه، فقر آموزش را حلقه مفقوده تئاتر کشور عنوان کرد و گفت: «شاید بخش زیادی از مشکل بازیگری در کشور ما به عدمآموزش تئاتر در مدرسه برگردد. همچنین ضعفهایی که در آموزش عالی و همچنین آموزشگاهها برشمردیم؛ اما ناگفته نماند که یک مسئله دیگر هم میتواند تأثیر تعیینکنندهای بر سطح بازیگری داشته باشد و آنهم شناخت تکنیکهای شخصیتشناسی و بازیگردانی توسط کارگردانهاست. بارها شده که بازیگری توانا در کار یک کارگردان ناتوان، ناباورانه بد بوده یا برعکس؛ نابازیگری، برای کارگردانی کاربلد، خوش درخشیده؛ پس همه تقصیرها را گردن بازیگر بیچاره نیندازیم. ضمناً بد نیست نیمنگاهی هم به مسئله اقتصادی داشته باشیم. فردیکه شغلش بازیگریست، آیا با اینوضعیت کمیِ دستمزدها یا نبودِ آینده مشخص، همینکه میکوشد کنار کارهاییکه درآمدزاست، بازیگری را هم ادامه دهد، بسیار قابلستایش است»