قبل از شروع، دوباره فکر کنید!
با اینکه دست پیدا کردن به موفقیتی چشمگیر و به هم زدن ثروتی آنچنان شاید در فهرست آرزوهای خیلیها باشد، احتمال تحقق یافتن هر یک از اینها بسیار ضعیف است.
چرا باید به مسیری که در آن قدم میگذاریم دوباره فکر کنیم؟ هدف از گفتن این حرف بر باد دادن آرزوها و رویاهای شما نیست، اما وقتی این آرزوها و امیدها ریشه در واقعیت نداشته باشند، احتمال پیروز شدن در کار نزدیک صفر خواهد بود. درآمد زیاد خوب است اما کار کردن در شرکتی که تماشای بیرون از پنجره، جذابتر از کار کردن در آن است ارزشی ندارد. پول خوب است، اما شما نمیتوانید با پول نارضایتیتان از شغلی که دارید را از بین ببرید. اگر خوب به این موضوع فکر کنید خواهید دید بخش اعظم زندگی هر یک از ما در محل کار سپری میشود، بنابراین این، شغل ما باید معنادار و رضایتبخش باشد. در نظر داشتن ۳ مورد زیر به شما کمک میکند مسیری که در آن قدم میگذارید را بهتر انتخاب کنید.
مسیر موردنظر خود را ترسیم کنید: از میان صنایع مختلف و متعددی که وجود دارد، یکی هست که با شما همخوانی بیشتری دارد. آن را دنبال کنید و با آن همراه شوید. برای مثال اگر مشخص شد حوزهی فناوری به درد شما نمیخورد، به سراغ بعدی بروید.
کنجکاوی را در خود پرورش دهید: کجنکاوی ممکن است شما را به دردسر بیاندازد اما باز هم از دست روی دست گذاشتن و یک جا نشستن بهتر است. اگر تا آخرین حد امکان روی موضوع ریز شویم، خواهیم دید که ریشهی موفقیت یک کارآفرین کنجاوی اوست. قدرت یک ذهن کنجکاو وصفناپذیر است، چراکه توانایی بالقوهی آن را نمیتوان اندازه گرفت. ذهنهای کنجکاو دلیل اصلی برخورداری ما از ابزارهای خوبی مثل فیسبوک، توئیتر، و خودروهایی با قابلیت پارک خودکار هستند. برای آنکه حس کنجکاوری را در خود تقویت کنید، با توجه کردن به چیز های کوچک شروع کنید. سپس ببینید چه کار میشود کرد، چه کار نمیشود کرد و چه چیزی را میتوان بهبود داد.
برای خود راهنما پیدا کنید: زیبایی این نوع راهنماییها این است که نیازمند رابطهای یک به یک با یک راهنما نیست. ارزش بهرهمندی از راهنمایی به درسهایی است که از طریق تجربهی مستقیم یا غیرمستقیم فرا میگیریم.