شاد بودن و افزایش امید به زندگی
خندههایی که زندگی را کـش میدهد
سایه - شیما هاشمی
امید به زندگی مهمترین نشانهی توسعهی یک جامعه است. در عصر مدرن هر فردی ممکن است احساسات منفی درون خود حس کند که گاهی شدت بیشتری هم میگیرد. نحوهی مواجهه افراد با چنین شرایطی بسیار متفاوت است و در سنین و موقعیتهای متفاوت برخوردها و واکنشهای متفاوتی خواهند داشت. آمارهای افزایش آسیبهای اجتماعی مثل خودکشی، اعتیاد، حاشیهنشینی و فقر مطلق حاکی از افزایش آنها در سطحی فراتر است. از سوی دیگر در سطح فردی نیز امید به زندگی رو به نزول و شاخص امید به زندگی و آستانهی تحمل افراد پایین آمده است. این مسئله به خودی خود برای جامعهای که همیشه نیاز به شهروندان پویا دارد یک مسئله محسوب میشود، اما زمانیکه میبینیم جوانان بیشترین افراد تشکیل دهندهی این آسیبها هستند، به طور قطع بیتوجهی به آن میتواند به یک بحران تبدیل شود. این مسئله امروز به یک معضل جهانی تبدیل شده و در کشورهای متفاوت دغدغههای بسیاری ایجاد کرده است که در بین آنها ایران هم از دسته کشورهایی است که با این بحران روبهرو است. بحرانی که ریشه در بیتوجهی به کنترل شادی در میان مردم دارد.در این دوران با توجه به اینکه جوانان قطعا به دنبال تحصیلات، حرفه، ارتباطات و به طور کلی یافتن مسیری برای رسیدن به هدف هستند، فقدان شادی و نشاط اجتماعی قطعا در زندگی آنها تاثیر خواهد داشت و به نظر میرسد که اکثر جوانان امروز به علت عدم دستیابی به آرزوها و خواستههای خود افسردگی در آنها عمق گرفته و گویی یک توقف برای شکوفایی آنها در مسیر زندگیشان رخ داده است. طبق آمارها ۶۵ درصد از جمعیت کشور ما را جوانان زیر سن ۳۰ سال تشکیل میدهند که ۲۵درصد از این افراد افسردگی دارند که این امر باعث بالا رفتن آمار مرگهای زودرس جوانان شده است. مطلق مدیرکل دفتر سلامت جمعیت وزارت بهداشت درخصوص سن امید به زندگی در کشور گفته است: «طبق بررسیهایی که انجام شده، سن شتاب مرگ از سال ۷۴ در کشور افزایش پیداکرده است و این روند افزایشی تا سال ۹۳ ادامه داشته است. این سن در خانمها ۷۴ سال و در آقایان ۷۲ سال است که وزارت بهداشت در تلاش است سن امید به زندگی را در خانمها به ۷۶ سال و در آقایان به ۷۴ سال افزایش دهد.» شاید این مسئله به ظاهر کمی غیرقابل پذیرش باشد، چراکه با توجه به شرایط زندگی در این سنین انتظار شادی و سرزندگی خواهیم داشت. با توجه به شرایط سختی که در بیکاری، اوقات فراغت، ازدواج و تحصیل جوانان پیش آمده بسیاری انگشت اتهام خود را به سمت جامعه میگیرند و انتظار دارند که جامعه باید بستری فراهم کند که جوانان بتوانند بهرهی کافی را از تمام شرایط خود ببرند.
علاوهبر آن جامعه باید راههای شاد بودن و شاد زیستن را در جامعه حکفرما کند. این انتظار کاملا منطقی است اما باید در نظر داشت برای بررسی هر آسیب اجتماعی چهار مولفهی فرد، خانواده، جامعه و فرهنگ در نظر گرفته میشود و نمیتوان شرایط امروز جامعه را تنها مقصر این مسئله دانست. نباید از یاد برد جوانان قبل از اینکه در موقعیتهای متفاوت جامعه وارد شوند، کودکانی بودهاند که جهانشان را خانوادهی آنها تشکیل داده است. به طور قطع نخستین آموزهها از بستر خانواده شکل میگیرد و چگونه شاد بودن هم ویژگی است که هر خانوادهای باید بتواند آن را به فرزند خود آموزش دهد و خانواده بستر اساسی فرآیندهای اجتماعی است. البته باید در نظر داشت جو خانواده متاثر از فضای بیرونی و کلی جامعه است که در این میان یکسری از خانوادهها به راحتی تسلیم شرایط بیرونی میشوند و تلاش و خلاقیتی برای ایجاد شادی از خود نشان نمیدهند.
دکتر مهرداد ناظری، جامعهشناس و استاد دانشگاه، معتقد است: «یکی از دلایل آن این است که بین تمایلات، آرزوها، خواستههای افراد و تحقق آنها فاصلهی زیادی وجود دارد. هر جوانی ممکن است با رویاهای کوچک و بزرگ بعد از فراغت از تحصیل به دنبال خواستههای خود حرکت کند اما اگر جامعه نتواند شرایط لازم را برای دسترسی به خواستهای مشروع و بر حق آنها ایجاد کند، طبیعی است که جوان دچار ناامیدی و غم مفرد شود.» ناظری افزود: «نکتهی دوم این است که ریشهی بسیاری از افسردگیها به آسیبها و ناملایمات و نابهنجاریهای نظام خانواده در ایران برمیگردد. وقتی که آمار خانوادههای تک والده رو به تزاید است، نمیتوان انتظار داشت که شادی در جامعه گسترش یابد. همچنین آسیبهایی نظیر آسیبهای گسترش اعتیاد در میان والدین، الکولیسم، پرخاشگری گسترده در میان آنها از عوامل اصلی تشدید افسردگی در میان جوانان است. نکتهی سوم این است که در سالهای اخیر با گسترش فارغالتحصیلان دانشگاهی و امکان آسان تحصیل در مقاطع تحصیلات تکمیلی و عدم امکان به کارگیری این فارغالتحصیلان در رشتههایی که آنها تخصص گرفتهاند، باعث ایجاد نارضایتی در بین جوانان شده است.» وی تاکید کرد: «طبیعتا جامعهای که میخواهد جوانان آن فعال، پویا و شاد باشند نیاز به توجه و ایجاد شغل مناسب با تخصص آنها را طلب میکند.» دکتر ناظری در ادامه افزود: «نکتهی چهارم این است که در سالهای اخیر ضعف برنامههای صدا و سیما و استقبال عمومی به کانالهای ماهوارهای باعث شده که الگوهای ذهنی و رفتاری جوانان به شدت تغییر کند، به گونهای که بسیاری از آنها تمام کاراکترها و شخصیتهای سریالهای ترکیهای و آمریکای لاتین را به خوبی میشناسند و سوژههای نخنما و کلیشهای این کانالها را پیگیری میکنند. درحالیکه اگر ما بتوانیم در برنامهسازی موفق شویم جوانان خوراکهای مناسبی به لحاظ فرهنگی جهت مصرف پیدا خواهند کرد. تبلیغ گستردهی رابطههای موازی در سریالهای ماهوارهای، استفاده بیش از حد از اسلحه، خشونت و قتل عامل اساسی عادیسازی خشونت در رفتار جوانان شده که یکی از دلایل گسترش افسردگی در جامعهی ایران است.» وی در پایان خاطرنشان کرد: «در مجموع برای ایجاد جامعهای شاد نیاز به مدیریت، برنامهریزی و فرهنگسازی است. باید بتوان از روشنفکرها و نخبگان جامعه در راستای برنامهریزی شاد برای جوانان استفاده کرد. ضمن اینکه ایجاد کارناوالهای شادی در اماکن عمومی میتواند تا حد زیادی در گسترش افسردگی موثر باشد. در نهایت توصیه میشود در چکابهای روانی جهت کنترل و درمان افسردگی در کلیهی مدارس، دانشگاهها به صورت رایگان برای همگان فراهم شود.»
شادی، یک مولفهی مهم در حرکت رو به توسعهی جوامع محسوب میشود؛ مضمونی ساده که اینروزها در جامعهی ما کمرنگ شده و معنای واقعی آن را گم کردهایم. میلاد مشایخی، روانشناس اجتماعی معتقد است: «شادی حالتی عمیق و درونی است که از احساس عشق، لذت، خوشحالی و امیدواری در لحظهی آنی حاصل میشود و هر چقدر این شاخصه روانی در بین افراد جامعه پررنگتر باشد به لحاظ علمی آن جامعه سالمتر است و زمانیکه نشاط و شادی از یک جامعه رخت بربندد، جامعه دچار بروز عواملی مانند افسردگی، انفعال، انحرافات فردی، جمعی و فرهنگی میشود.» وی افزود: «جامعه باید مکانی امن برای تخلیهی احساسات هیجانی فراهم کند و همهی مردم در هر سن و طبقهی اجتماعی به تناسب سلایق خود بتوانند روشهای تخلیهی روانی در اختیار داشته باشند، تا دامنهی رواج آسیبهای اجتماعی و افسردگی و در خود رفتن کاهش یابد.» مشایخی گفت: «شاخصهای شادی برای نسل امروز با گذشته متفاوت است و نباید با تفکر و ویژگیهای گذشته و روشهای قبل برای نشاط جامعهی کنونی برنامهریزی کرد.» وی تاکید کرد: «برای شاد بودن بایستی شاخص امید به زندگی را افزایش داد و امید به زندگی و شاد بودن باعث پایین آمدن آسیبهای اجتماعی از جمله اعتیاد، خودکشی و بیکاری میشود پس برای افزایش امید به زندگی بایستی به دوران جوانی و نوجوانی بها و ارزش دهیم تا رشد ممکن شود.»
در هر صورت آسیبهای اجتماعی رو به گسترش و تزاید است و در چنین شرایطی بیتوجهی به شاخصهای جامعهی شاد ما را با بنبستهایی مواجه میسازد. افسردگی و پایین آمدن امید به زندگی و مرگ زودرس ناشی از معضلات روحی و روانی مسئلهای نیست که به راحتی بتوان از آن گذشت یا یک شبه راه کاری برای آن یافت. آنچه باید به آن اهمیت داد اقدام سریعتر و همهجانبه برای بررسی و تغییر این وضعیت است. نگذاریم جهانمان غمگین و عمرش کوتاه شود.