تیتر خبرهای این صفحه
  • شماره 990 -
  • ۱۳۹۵ دوشنبه ۱۸ مرداد

نگاهی به علل ضعف ساخت موزیک‌ویدئو در ایران

تنها تصویر است که نمی‌ماند!

مصطفی رفعت

موزیک‌ویدئو، ویدئوکلیپ یا همان واژه‌ی نماهنگی که چندسالی‌ هست جایگزین این عبارات در ایران شده‌است، نوعی ساختار آرتیستیک تصویری مبتنی‌بر موسیقی‌ست که در مدت‌زمان استاندارد آهنگی باکلام یا بی‌کلام، مفاهیمی مرتبط با مضمون آن موزیک یا تنها برای ایجاد جاذبه‌ی بیشتر به‌شکل بصری، داستانی منسجم اما کوتاه یا کولاژی از قاب‌های مختلف را تدوین‌شده ارائه می‌دهد. این شیوه که امروزه یکی از بهترین روش‌های رایج تبلیغاتی برای آشنایی مخاطبان با کارهای جدید موزیسین‌ها و به‌ویژه خواننده‌ها درتمام دنیاست، به‌عنوان یک شاخه‌ی هنری مدرن مورد توجه واقع شده‌است. می‌گویند در سال 1984 یک ناشر موزیک به‌نام ادوارد بی. مارکز همراه دستیارش جو استرن، هنگام ارائه‌ی آهنگ «بچه‌ی گم‌شده» با استفاده از یک سیستم پخش تصاویر، موسوم به مجیک‌لانترن که به‌نوعی جد پروجکشن‌های امروزی‌ست، تصاویری را حین اجرای زنده‌ی کار بر صحنه‌ی پشت گروه تاباندند که باعث شد مردم از دیدن این شیوه‌ی نمایشی به وجد بیایند. تفکر اولیه در ساخت و ارائه‌ی موزیک‌ویدئو از همین‌جا شکل گرفت. از آن زمان تاکنون ساخت موزیک‌ویدئو مسیری متعالی را طی کرده و صاحب اندیشه‌هایی قابل توجه در فرم و محتوا شده‌است؛ اما متاسفانه در ایران همچنان هنری مهجور است که گاه حتی از سوی خود اهل موسیق هم جدی گرفته نمی‌شود. در واقع ازآنجاکه در تلویزیون ملی ایران جایی برای پخش و ارائه‌ی موسیقی به‌شکل رسمی، استاندارد و فکرشده وجود ندارد، عمده‌تلاش‌های صورت‌گرفته در این زمینه فاقد ارزش‌های لازم بوده‌اند و به این بهانه‌ی ناصحیح اما قابل درک که چون جایی برای پخش آنها وجود ندارد و تنها به یک هزینه‌ی لوکس در کنار سایر هزینه‌های سرسام‌آور موسیقی بدل خواهد شد، از لزوم آن چشم‌پوشی می‌شود. این درحالی‌ست که در کشورهای صاحب موسیقی که این هنر روند درست صنعت‌شدن خود را طی کرده‌است، ارائه‌ی کلیپ، یکی از اولین‌ محک‌ها برای سنجش ذائقه و استقبال مخاطب از آن سبک، خواننده، موزیک و... است و چنانچه کلیپ کاری همچون دموی آن، به اصطلاح بگیرد، هم تیم سازنده برای تولید و پخش آلبوم راغب‌تر خواهند بود و هم بازار می‌داند که کار را در چه تیراژی منتشر کند و هم مخاطب تکلیف خودش را در مواجهه با آن اثر می‌داند و می‌تواند برای تهیه‌کردن آن یا پس‌زدنش تصمیم‌گیری کند. نگاهی به روند ساخته‌شدن موزیک‌ویدئوها در ایران نشان می‌دهد که این عرصه همیشه یک محصول جانبی و فانتزی بوده که حتی معدود نام‌های فعال در آن هم نگاهی سطحی به این هنر دارند و کارهای‌شان از سطح استانداردهای روز در هر زمانی بسیار پایین‌تر هستند.
 باید گفت که ساخت موزیک‌ویدئو اگرچه نیاز به مهارت و دانش ساخت آثار تصویری مانند سریال، تله‌فیلم و سینما دارد؛ اما در مفهوم و ساختار متاثر از آن، نیازمند قدرت خلاقه و شناخت عناصر هنری‌ست و الزاما هر کسی که مبانی کارگردانی را بلد باشد، نمی‌تواند کلیپ‌ساز خوبی هم باشد. شاید به همین علت نبود فکر لازم  ودانش مرتبط، آنچه از موزیک‌ویدئو در هنر ما حضور دارد در حد ساختارهای ساده و دم‌دستی فیلم‌های عروسی یا بسیار مبتدی و تجربه‌گرایانه‌ی کار با دوربین است. حتی خواننده‌های ما هم برای چگونه ظاهرشدن مقابل دوربین آموزش ندیده‌اند و نمی‌توانند در این چند دقیقه‌ی کوتاه، مخاطب را ترغیب به شنیدن و دیدن کنند. البته که در این ساختار، نیاز به درک اصل موزیک شاید حتی بیش از تصویر و فیلم مورد لزوم و توجه باشد. هنرمند کلیپ‌ساز باید درک مناسبی از هنرهایی مانند نقاشی، عکاسی، حرکات موزون، بازیگری و... داشته‌باشد تا بداند چگونه قاب‌هایی را خلق کند و چه شات‌هایی را بگیرد که هنگام تدوین به مشکل راش‌های بی‌هدف و بیهوده نخورند. اصل مهم دیگری که نادیده گرفته می‌شود نبود نویسنده‌ی متن توسط ذهنی خلاق است که بتواند روایتی هنرمندانه از یک موزیک را طوری قلمی کند که کارگردان بتواند آن را به تصویر بکشد؛ هرچند که در بسیاری از موارد سازنده‌ی کلیپ‌ها یک‌تنه وارد میدان می‌شوند و می‌خواهند سروته ماجرا را در یکی‌دو روز از ابتدای طراحی دکوپاژ تا خروجی سی‌دی محصول نهایی‌شده، هم بیاورند. موزیک‌ویدئو فرمی تصویری‌شده از یک اتفاق موزیکال است که تاثیر روانی‌اش کم از خود موسیقی نیست و چون می‌تواند مفاهیمی را به‌شکل تصویری هم عرضه کند، آثار روان‌شناختی فردی و اجتماعی‌ قابل توجهی دارد. آنابل جی. کوهن در کتاب The Psychology of Music in Multimedia با اشاره به تاثیر بی‌مانند موزیک بر خلق‌و‌خو(مود) و لایه‌های عمیق فردی می‌گوید: «تحقیقات تجربی و علمی نشان می‌دهد که همراهی موزیک و تصویر می‌تواند دو ویژگی موثر بر رشد حسی و عقلی انسان را تحریک کند؛ زیرا دو ساختار شنوایی و بینایی را هم‌زمان درگیر می‌کند». توجه به همین نکته‌ی پایه‌ای نشان می‌دهد که ساختار ساده‌انگارانه در عمده موزیک‌ویدئوهای ایرانی در سال‌های اخیر فاقد هرگونه درک و دریافتی‌ست. در واقع این کارها عموما به لحاط بصری که هیچ‌گونه جاذبه‌ی خاصی ایجاد نمی‌کنند و در ادامه‌ی مسیرشان هم حرفی برای افزودن یا همراهی کردن با خالق اثر ندارند. به‌نوعی کلیپ‌های ما در بیشتر موارد تهی از اندیشه، خلاقیت، زیبایی‌شناختی و حتی استانداردهای یک اثر تضصویری خنثی در فرم و ساختار هستند. البته بخشی از کیفیت پایین این کارها به‌خاطر مسئله‌ی مهم مالی‌ست. فاصله‌ی این ماجرا زمانی بیشتر درک می‌شود که بدانیم برای مثال، بر اساس مقاله‌ای نوشته‌شده در نشریه‌فوربز، سه کار از مادونا در صدر فهرست 10 نمونه از گران‌ترین ویدئوهای دنیا هستند و برای یکی از آنها که برای تراک «خودت را نشان بده» در سال 1989 توسط همسرش دیوید فینچر؛ کارگردان معروف سینما و سازنده‌ی آثاری چون «هفت» و «قاپ‌زنی» کارگردانی شده مبلغ پنج‌میلیون دلار هزینه‌ شده‌است. بی‌شک سرمایه‌گذاری در عرصه‌ی موسیقی در کشور ما از چنین ارقامی فاصله‌ای بعید دارد؛ اما نمی‌توان بدون صرف هزینه هم به نتایج مطلوبی دست پیدا کنیم. کمااینکه وجود ذهن خلاق در ساخت اثر همیشه مستلزم هزینه‌های هنگفت نیست و با همین هزینه‌هایی که عموما می‌شود هم می‌توان به نتایج بهتری دست یافت. مهم اینجاست که موزیک‌ویدئو را باید جدی گرفت و آن را به‌عنوان هنری مستقل به رسمیت شناخت.

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه