سلبریتی شدن افراد معمولی معمولی شدن سلبریتیها
ظهور و گسترش شبکههای اجتماعی بر کسب شهرت یا آنچه که سلبریتی شدن نامیده میشود اثرگذار بوده است. به واسطهی این شبکهها، افراد معمولی میتوانند سلبریتی شوند و سلبریتیها ممکن است تبدیل به افراد معمولی شوند. این پدیده با نگاهی به سرگذشت قندیل بلوچ، ستارهی شبکههای اجتماعی در پاکستان، در این یادداشت مورد بررسی قرار گرفته است. عدهای او را «کیم کارداشیان» پاکستان مینامیدند. او در کشورش به چهرهی مشهور شبکههای اجتماعی تبدیل شده بود. پدیدهای که عدهای آنرا «سلبریتیهای برخاسته از شبکههای اجتماعی» و عدهای دیگر «سلبریتیهای کوچک» micro celebrity مینامند. اینها در مقابل سلبریتیهای شناختهشدهی سینما و تلویزیون قرار میگیرند. اسم واقعیاش فوزیه عظیم ولی در شبکههای اجتماعی «قندیل بلوچ» بود. در آخرین روزهای قبل از قتلش، در فیسبوک حدود 750هزار و در اینستاگرام حدود 50هزار طرفدار داشت. قندیل بلوچ با تلفن همراه، در حالتهای مختلف عکسها و فیلمهایی از خودش میگرفت و در صفحات شخصیاش به اشتراک میگذاشت؛ فعالیتی که برخی آن را « ارتش یکنفره» مینامند چرا که بر خلاف بازیگران مشهور سینما و تلویزیون که روابط عمومیشان توسط یک تیم حرفهای کنترل و مدیریت میشود، همهی کارها توسط خود شخص انجام میشود. ابزار مورد نیاز هم عبارت است از یک تلفن همراه و اتصال به اینترنت و کمی مهارت در کار با شبکههای اجتماعی! او هر روز عکسهای پروفایلش را عوض میکرد. کمکم وارد عرصهی مد شد و به همین دلیل توجهات بیشتری را به خود جلب کرد. ولی باز هم عمدتا از طریق شبکههای اجتماعی خودش را معرفی میکرد. قندیل بلوچ خودش، شهرت خودش را ذرهذره میساخت. بر خلاف بازیگران مشهور پاکستان، او هیچ اسپانسر یا مدیر برنامهای نداشت و تکیهاش صرفا بر شبکههای اجتماعی بود. گهگاه از طریق همین شبکههای اجتماعی به مواضع سیاستمداران کشورش هم میتاخت. «ممنون حسین» رئیسجمهور پاکستان از جوانان خواست تا در روز ولنتاین جشنی نگیرند چون با فرهنگ پاکستان مناسبتی ندارد. قندیل در صفحهاش نوشت: «شما نمیتوانید مردم را از دوست داشتن همدیگر منع کنید. تنها سیاستمداران احمق و بیمایه میتوانند اینگونه سیاستورزی کنند». برادرش میگوید که دوستانش مدام عکسهای خواهرش را دست به دست به هم نشان میدادند و او از خجالت یا باید خودش را میکشته یا خواهرش را و در نهایت تصمیم دوم را میگیرد. وسیم بلوچ خواهرش را خفه میکند. وسیم گفت که «دختران متولد میشوند تا در خانه بمانند و با اطاعت از سنتهای خانوادگی، مایهی عزت و سربلندی خانواده شوند ولی خواهر من چنین نکرد!» سرگذشت قندیل بلوچ از چند جهت قابل تأمل است. یکی از آنها پدیدهی «قتلهای ناموسی» است که این روزها در مجلس پاکستان روی آن بحث میشود. آیا برادر قندیل بلوچ به دلیل شرمساری در مقابل دوستانش که به عکسهای خواهر او خیره میشدند باید خواهرش را به قتل میرساند؟ برادر او خودش معتاد بود. آیا قندیل بلوچ هم این حق را داشت که به دلیل حفظ آبروی خانواده، برادر معتادش را به قتل برساند؟ در این صورت سرنوشت نظم و امنیت اجتماعی چه میشد؟ آیا در این مثال، جامعه مقصر نبود که مدام برادر قندیل را سرزنش میکرد و به او فشار میآورد که کاری کند؟ اگر این فشارها نبود باز هم برادر قندیل چنین قتلی را مرتکب میشد؟ جنبهی دیگر آنکه آیا دختر یا پسری که در جامعهی امروز به شکل مستقل زندگی میکند این حق را دارد که خودش برای زندگی خودش تصمیم بگیرد؟ آیا خانواده همچنان باید پاسخگوی رفتارهای او؛ یا او پاسخگوی رفتار اعضاء خانوادهاش باشد؟ در گذشته، زمانی فرد در مقابل طایفه و قبیلهی خود مسئول بود و در صورت نقض هنجارهای طایفه، بازخواست و مجازات میشد. با تغییرات اجتماعی، این امر به خانواده منتقل شد. یعنی خانواده مسئول رفتارهای اعضایش شد. ولی گسترش فردگرایی باعث شد که امروزه در برخی از کشورهای صنعتی افراد بتوانند برای زندگیشان تصمیم بگیرند و آبروی خانواده؛ اهمیت خود را برای آنان از دست بدهد. مسئله هر چه باشد، شبکههای اجتماعی بر جنبههای مختلف زندگی ما اثر گذاشته اند. این شبکهها میتوانند افراد معمولی را تبدیل به سلبریتی و البته سلبریتیها (سینما و تلویزیون) را به افراد معمولی تبدیل کنند. اگر شبکههای اجتماعی را از زندگی زنانی مانند قندیل بلوچ حذف کنیم، آنان دیگر وجود ندارند. در واقع شبکههای اجتماعی برای این گروه از زنان و مردان مانند فرش قرمزی هستند که آنان را به قلههای شهرت (و نه لزوما ثروت) میرسانند./فردین علیخواه/ خبرآنلاین