کد خبر:
291928
| تاریخ مخابره:
۱۴۰۱ يکشنبه ۲۶ تير -
00:47
نگار جواهریان؛ خالق نقشهای متفاوت
اگر دودهه، برای تثبیت جایگاه یک بازیگر در ذهن مخاطبان و فعالان حرفهای سینما و تلویزیون، کفایت میکند؛ پس احتمالاً «نگار جواهریان» حالا یک چهره تثبیتشده دراینوادی بهشمار میرود؛ زیرا دقیقاً بین ساختهشدن «من ترانه 15سال دارم» و «خاتون» 20سال فاصله است. او هنوز بیستساله نبود که قدم به حوزه بازیگری گذاشت و حالا آنقدر تجربه دارد که بهراحتی دشوارترین نقشها را بهنمایش بگذارد و ما را با پیچیدهترین لایههای حسیِ یک کاراکتر آشنا کند. هرچند نگاه منصفانه ایناستکه او بسیار زودترازاینها به چنین تواناییِ قابلتحسینی دست یافته بود. حتی اگر او را در دو کاریکه بعد از همکاری با رسول صدرعاملی (من ترانه 15سال دارم)؛ یعنی فیلمهای «قدمگاه» و «چند تار مو» بهیاد نیاوریم؛ قطعاً حضورش در نقش «شیرین» کنار «باران کوثری» را در «خوابگاه دختران» بهخاطر خواهیم داشت؛ او دراینفیلم از محمدحسین لطیفی که در سال 1383 تولید شد؛ تصویر و نام یکی از دختران آیندهدار سینما را برای جامعه هنر ایران و علاقهمندان آن، ترسیم کرد. این اثر با تمی ترسناک؛ داستان دو دوست را روایت میکند (رؤیا و شیرین) که در شهری نزدیک تهران برای دانشگاه قبول شدهاند و بعد از نقلمکان به آنجا بهدلیل آمادهنشدن خوابگاه دانشگاه بهاجبار اقدام به اجاره خانهای که روبهروی آن خرابهایست میکنند. آنها متوجه اتفاقاتی ناگوار در آنجا و گمشدن عروسها در روز عروسیشان میشوند و ... فیلم در زمان خودش اکرانی موفق داشت و باعث شد تا هم کوثری و هم جواهریان به چهرههایی آشنا برای عموم مخاطبان تبدیل شوند. «پابرهنه در بهشت» نظر منتقدان را جلب کرد؛ اما سکوی پرش برای هومن سیدی بود و «نسل جادویی» نیز توقیف شد و سهسال بعد از ساختنش، مجوز پخش گرفت؛ یعنی وقتی او دیگر با اثری بهیادماندنی و بسیارموفق بهنام «طلا و مس» گامهای روبهصعود برمیداشت. این هنرمند اگر حالا به گذشته نگاه کند، احتمالاً از تجربه حضورش در «جعبه موسیقی» (فرزاد مؤتمن) تنها خاطره همکارشدن با رامبد جوان را بهیاد خواهد آورد؛ گرچه فیلم، برنده تندیس زرین بهترین فیلمنامه در 38اُمیندوره جشنواره بینالمللی فیلم «رشد» شد. درآنسالها البته پای او به تلویزیون نیز باز شده بود و «باران عشق» و «این راهش نیست» را نیز در کارنامه داشت؛ اما شاید بتوان «زیر تیغ» ساخته قابلتأمل محمدرضا هنرمند در سال 1385 را نقطه اوج حضورش در قاب کوچک نامید. این سریال درام با موضوع خاص خود درباره نابودیِ رابطه خانواده دو دوست قدیمی دراثر وقوع یک قتل ناخواسته؛ و با بازیگرانی مطرح مانند پرویز پرستویی، فاطمه معتمدآریا، آتیلا پسیانی و ... به یکی از آثار پرمخاطب آنروزها تبدیل و البته تصویر و نام «نگار جواهریان» نیز بیشتر شناخته شد. «صدسال به این سالها» بهکارگردانی و نویسندگی سامان مقدم؛ دومین تجربه بازی او در کاری بود که توقیف میشود و بعدازآن طی همکاری با بهنام بهزادی؛ برای نخستینبار نقش اول زن یک فیلم سینمایی را ازآنخود میکند: «تنها دوبار زندگی میکنیم» اولین فیلم بلند سینمایی بهنام بهزادی بود که موردتوجه منتقدین قرار گرفت و در جشنوارههای گوناگون شرکت و جوایزی را نیز کسب کرد. «سیامک» (علیرضا آقاخانی) تصمیم میگیرد در فرصتی چندروزه، کارهایی را که همیشه حسرتشان را داشته انجام دهد و در روز تولدش، از دنیا برود! قصه مردانه فیلم اما مانع نشد تا درخشش بازیِ او نادیده گرفته شود و او برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن از جشنواره «اوسیان سینهفن» کشور هند شد. «شیرین» (عباس کیارستمی) را میتوان یک تجربه متفاوت در کارنامه او و تمام بازیگران زن حاضر درایناثر نامید و «کتاب قانون» ساخته جنجالیِ مازیار میری نیز منحصر به نقش کوتاه و حواشیِ اکران شد. فیلم «شبانهروز» بهکارگردانی و نویسندگی مشترکِ امید بنکدار و کیوان علیمحمدی؛ که انبوهی از بازیگران را در خود جای داده بود، فرصتی برای عرضاندام نمیداد؛ اما «طلا و مس» ناگهان به نقطهعطفی در مسیر کاریِ او تبدیل شد. «سید رضا»؛ طلبهای که بهتازگی با خانوادهاش به تهران آمده تا در کلاسهای استادِ اخلاقی که وصف او را بسیار شنیده شرکت کند، متوجه بیماری اماس همسرش «زهرا» میشود و بهناچار برای تهیه هزینه درمانش، تغییراتی در شیوه زندگیاش میدهد. نقش «زهرا» آنقدر زیبا ارائه شد که «نگار جواهریان» را تا حد یک ستاره نوظهور بالا برد و بازتاب مثبت و گستردهاش در آناهایم، پالماسپرینگز، موزه هنرهای عالی بوستون؛ و سانفرانسیسکو باعث شد تا تور موفقیتآمیزی برای این اثر در جشنوارههای جهانی شکل بگیرد. این فیلم را که همایون اسعدیان در یک دگردیسیِ حیرتآور در کارنامه خویش خلق کرد، برگ زرین کارنامه همه عواملش شد. او برای عبدالرضا کاهانی در «هیچ» بازی کرد و بعدازآن یکباردیگر در نقشی متفاوت درخشید: «یلدا» دختری بیمار که دچار یک سوءتفاهم عاشقانه میشود؛ «اینجا بدون من» اثر 1389 بهرام توکلی؛ برداشتی تقریباً وفادار به نمایشنامه «باغوحش شیشهای» بهقلم تنسی ویلیامز بود که اتفاقاً نسخه هالیوودی آن با بازیِ کرک داگلاس، جین وایمن، گرترود لارنس و آرتور کندی نیز سال 1950 توسط ایروینگ رپر ساخته شده بود. تسلط او در ارائه شخصیتی دچار بیماریِ حرکتی که با اندوهی عمیق، مقداری افسردگی را نیز بهخاطر شرایط ویژهاش یدک میکشد و درآستانه فروپاشی عصبی قرار گرفته، باعث شد تا بعدها مازیار میری، با خیالی راحت نقش «مریم» در «حوض نقاشی» را به او بسپارد. ماجرای فیلم چنین بود: زوجی جوان که در گویش عامه عقبمانده خوانده میشوند؛ بهرغم تفاوتهایی که با افراد معمولی دارند، میکوشند هرطورشده والدینی شایسته برای تنها فرزندشان باشند. بازی او در کنار شهاب حسینی، یکی از متفاوتترین زوجهای سینمایی را در یک درام خانوادگی عاشقانه رقم زد که جزو نقاط قوت کارنامه هردونفرشان محسوب میشود. «یه حبه قند» بهعنوان فیلمی که داعیه یک اثر کاملاً ایرانی را داشت؛ او را محور ماجرایی قرار داد تا به یکی از قدیمیترین حقایق موجود در جهان بپردازد: حضور توأمان تلخی و شیرینی بهعنوان دوری سکه زندگی. «پسندیده» دراینفیلم، یک نقش آرام و بهیادماندنی در کارنامه اوست که با انبوه شخصیتهای دوستداشتنی در یک مجموعه خوشآبورنگ، نماینده رسمی ایران برای بخش بهترین فیلم خارجیزبان در اسکار هشتادوپنجم شد. «ملبورن» و «پریدن از ارتفاع کم» نیز ابعاد دیگری از توانایی او در عمقبخشیدن به کاراکترهایی خاص را بهنمایش گذاشت و در «نگار» ما را با «نگار جواهریان» تازهتری آشنا کرد؛ اتفاقیکه حالا اینروزها در قالب مجموعه «خاتون» شاهدش هستیم؛ یعنی بازی در نقشی که او را از کلیشههای ذهن مخاطب جدا میکند.
مصطفی رفعت