حکمرانی نخبگان در عرصههای مدیریتی
وحید حاجسعیدی
توانایی در استفاده از ظرفیتهای متعدد و بیشمار مغز انسان، یکی از بحثهاییست که همواره متوجه دانشمندان بوده و است. جالباینکه با تمام پیشرفتهایی که بشر در علم و تکنولوژی داشته، تابهامروز توانسته تنها از 10درصد تا نهایتاً 20درصد مغز خودش استفاده کند. خیلیها براینباورندکه دانشمندان و نخبگان، کسانی بودهاند که از حداکثر سلولهای خاکستری مغزشان استفاده کردهاند؛ اما طبق بررسیهای انجام گرفته؛ مشخص شده که آنها هم تنها تا 15درصد از ظرفیت مغزشان را بهکار گرفتهاند. بااینوجود خدمات و آثار چشمگیر نخبگان و دانشمندان در دنیا نشان میدهد استفاده همین 10 تا 15درصد ظرفیت مغزی، دنیا را متحول ساخته است. بر همین پیوست استفاده از ظرفیت فکری و مدیریتی نخبگان در توسعه جامعه در لایههای مختلف اصلی محتوم و قطعیست و باورپذیری اینمقوله گامهای حرکت در مسیر توسعه پایدار را محکمتر و جدیتر میسازد. درواقع موتور محرکه توسعهیافتگی در هر کشوری نتیجه عمل و فکر نخبگان است. بهدیگرسخن توسعهیافتگی در کشور ارتباط مستقیمی با دانش نخبگان دارد و معاشرت منطقی و سامانیافته میان نخبگان فکری و مدیران میتواند سرنوشت جامعه را روبهپیشرفت تنظیم کند و موجبات ثبات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و ... در جامعه شود. درحقیقت، استفاده از ظرفیتهای فکری نخبگان در دنیا محدود به ابداعات و اختراعات در حوزههای مختلف علمی نمیشود بلکه در بحث حکومتداری و اداره کشور نیز، ازاینظرفیت تا رسیدن به بالاترین کیفیت در حکومتداری استفاده میشود. ظرفیتهای اینعرصه تا جایی گسترده و قابلاعتناست که اهالی علم و دانایی تنها به حضور نخبگان اکتفا نکرده و مبحثی بهنام «گردش نخبگان» را نیز مطرح ساختهاند؛ چراکه براینباورندکه هر سری دارای افکار نامحدود و سازنده فراوانیست و باید از تمام ظرفیتهای موجود در جامعه نهایت استفاده را برد. نظریههای فراوانی درخصوص حضور نخبگان در اداره حکومت مطرح است. شاید مهمترین نظریه حضور نخبگان در قدرت، نظریه گردش نخبگان باشد. این نظریه که توسط جامعهشناس و فیلسوف ایتالیایی «ویلفردو پارتو» ارائه شده نشان میدهد چگونه نخبگان میتوانند در گردشی حسابشده، به حاکمیت تعادل بخشند و اداره جامعه را بهدست گیرند. نخبهگرایی بهمعنای باورداشتن به این اصل است که در هر جامعه افرادی بهسبب توانمندیهای شخصی و ظرفیتهای فکری برتر از دیگراناند و حق آنهاست که از امتیازات پیشوایی و راهبری در جامعه برخوردار باشند. نخبگان به دو طبقه تقسیم میشوند: 1. نخبگان حاکم؛ متشکل از افرادیکه مستقیم یا غیرمستقیم نقش زیادی در حکومت و اداره جامعه ایفا میکنند و 2. نخبگان غیرحاکم مرکب از بقیه نخبگان که در سایر امور مشغول فعالیتاند. پارتو، نخبگان را شایستهترین و بهترین افراد در همه شاخهها و زمینههایی که انسانها فعال هستند، میداند. درطولاینسالها در کشور ما نیز دولتهای مختلف نیز بر ضرورت استفاده از توانمندیهای نخبگان تأکید داشته و برنامهریزیهایی برای پررنگشدن نقش نخبگان در تصمیمگیریها و فعالیتهای اجرایی و مدیریتی صادر شد ولی آنچنانکه شایسته است ازاینظرفیت استفاده نشد. نیروی انسانی کارآمد و متخصص یکی از اساسیترین شاخصهای توسعهیافتگی کشورها محسوب میشود و هرچقدرکه یک کشور از غنای نیروی انسانی متخصص و متفکر برخوردار باشد، توان بالاتری در ارائه خلاقیت، نوآوری و ابتکارات را داراست؛ پس نقش نخبگان در قالب نیروی توانمند یا پرورشدهنده نیروی توانمند در توسعه کشور و پیشرفت جامعه انکارناپذیر است. استفاده از سرمایههای علمی کشور بهویژه نخبگان در عرصههای مختلف مدیریتی و عملیاتی شاهکلید توسعه کشور و حل بسیاری از معضلات و مناقشات در لایههای مختلف جامعه است. امید است تا با برنامهریزی و ارائه راهکارهای هدفمند و اجرایی، زمینه برای حضور بیشتر نخبگان در فازهای تصمیمگیری و مدیریتی و فعالیتهای اجرایی فراهم؛ و جامعه بهتبعآن از اثرات این تصمیمات منتفع شود.