سخن مدیرمسئول
وزیر دانشگاهی ورزش رفت
سالهای زیادی از ورود ورزش مدرن به کشور ما میگذرد. ورزشهایی که پایهی جهانی و المپیک دارد، بیش از 70سال است که به ایران وارد شدهاند. در تمام این سالها ورزش ایران بسان کولیها هر روز در دامن یک اداره و یک نهاد بود، زمانی با پیشاهنگی در هم آمیخته بود، وقتی دیگر در زیرمجموعهی شهرداری و روزگاری زیرمجموعهی وزارت آموزشوپرورش و گهگاهی در شهرستانها زیر نظر فرمانداری و خلاصه هر روز به ساز یک اداره میرقصید. دیرزمانی بهعنوان سازمان تربیتبدنی و تفریحات سالم خودی نشان داد، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در حد معاونت ریاستجمهوری و چند سالیست به نام وزارت ورزش و جوانان ادامهی حیات میدهد؛ اما نه امسال و نه 10 سال پیش و نه 80سال قبل ورزش در ایران با هیچ کشور دیگری همخوانی ندارد، تشکیلاتی که ما به نام ورزش داریم مثل آش شله قلمکاریست که از دهها عنصر تشکیل شده؛ اما هیچ خواصی ندارد. ورزش این روزهای ما حتی از قانون اساسی هم پیروی نمیکند، ورزش رایگان کجاست؟ ورزش برای همه چه شد؟ هفتهای دو ساعت ورزش رایگان برای کارگران چگونه شد؟ تشکیلات ورزش مثل کدامین کشور است؟ کمیتهی ملی المپیک چه میکند؟ مسابقات قهرمانی بر عهدهی کدامین نهاد است؟ ورزش همگانی در کجای ورزش ما جای دارد و بالاخره یک استاد تربیتبدنی دانشگاهی را به چه علت میآوریم در رأس ورزش قرار میدهیم تا قهرمانپروری کند؟! کار دانشگاهی کجا و قهرمانپروری و کسب مدال جهانی و المپیک کجا! کافیست نظری کنیم به کشورهای پیشرفتهی اروپایی یا حتی کشورهای آسیای میانه و اقمار شوروی سابق؛ آنجاییکه مقامات بالای ورزش دانشگاهها هیچ نقشی در مدیریت یا ریاست ورزش ندارند. در آن کشورها حتی فارغالتحصیلان رشتههای ورزش و قهرمانی در دانشگاههای خاص ورزشی تحصیل میکنند و علمای ورزش در مراتب علمی، ورزشی و صرفا از جنبهی علم با تربیتبدنی سروکار دارند. اسپورتها یا ورزشها در مدارس ویژهی ورزش تحصیل میکنند، فارغالتحصیل میشوند و سپس بهعنوان کوچ، مربی، سرمربی، آنالیز، بدنساز، ماساژور، کمکهای اولیه، ورزش درمان در خدمت قهرمانپروری و انستیتوهای ورزش به کار اشتغال دارند و در چنین مکانهایی ساعتها، روزها و حتی ماهها و سالها از دوران کودکی تا جوانی از تعالیم خاص ورزش بهرهمند میشوند و چنین است که قهرمان میشوند و قهرمان پرورش میدهند، بنابراین در تاریخ ورزش ایران هیچ رئیس سازمان یا وزیری به ورزش نیامده که با بدرقهای گرم برود. آنان همیشه خوشاستقبال هستند و بد بدرقه! این دفعه گودرزی بود که با کارنامهای نه چندان درخشان و در میان بدرقهی سرد، سکان ورزش را رها کرد تا ما همچنان دور باطل را طی کنیم.