• شماره 1187 -
  • ۱۳۹۶ يکشنبه ۱۰ ارديبهشت

درباره دو فیلم کمدی «خوب، بد، جلف» و «گشت ۲»

«خوب، بد، جلف»؛ پيمان قاسم‌خانی از تمام فیلم‌های خزعبلی كه دراین‌سال‌ها به اسم كمدی ساخته شده‌اند، فیلم بهتری است. از «ایران‌برگر» نازل مسعود جعفری جوزانی، «50 كیلو آلبالو» مبتذل مانی حقیقی و فیلم ساده‌لوحانه «من سالوادور نیستم» منوچهر هادی. به عبارت بهتر پیمان قاسم‌خانی به حد قابل قبولی از استاندارد در كمدی‌سازی دست می‌یابد و موفق به سرگرم‌كردن تماشاگرش می‌شود. به‌شكل بامزه‌ای بدترین قسمت «خوب، بد، جلف» فیلم‌نامه آن است. قاسم‌خانی مثل همیشه در گسترش یك پیرنگ و پلات مثلا پیچیده، خود را ناتوان و بی‌حوصله نشان می‌دهد و به سیاق مهم‌ترین كارهایش رو به قطعات مجزا (آیتم) می‌آورد تا این‌گونه خلاء داستان‌پردازی را جبران كند. مهم‌ترین ویژگی فیلم و آن‌چیزی كه «خوب، بد، جلف» را بامزه و پذیرفتنی می‌كند، به حضور زوج كمدی پژمان جمشیدی و سام درخشانی برمی‌گردد. در ادامه سریال نسبتا موفق «پژمان» بار دیگر شاهد حماقت و پخمگی این «پت و مت» ایرانی هستیم. هر دو بامزه‌اند و با فاصله‌ای نجومی نسبت‌به بقیه كارهایی كه نقش‌آفرینی كرده‌اند، به دل تماشاگر می‌نشینند. ایده قاسم‌خانی در هجو كاراكتر سینمایی حمید فرخ‌نژاد هم، دیگر ایده خوب «خوب، بد، جلف» است؛ جایی كه شخصیت بی‌حوصله، یبس و بیش‌از حد جدی فیلم‌های قبلی فرخ‌نژاد در نسبت با «پت و مت»، آچمز و عاشق و قابل تحمل می‌شود و با همراهی آن دو، گروه سه‌نفره «سه كله‌پوك» را تشكیل می‌دهند. اضافه‌شدن ویشكا آسایش به این سه‌نفر و حضورشان در باشگاه سواركاری، بهترین و بامزه‌ترین بخش‌های فیلم را رقم زده و شوخی نجات آنها توسط یك «پرسپولیسی» از خنده بی‌تاب و سیراب‌تان می‌كند. «خوب، بد، جلف» نمونه كمدی راحت و سرگرم‌كننده‌ای‌ست كه سینمای ایران در سال باید 10 نمونه از آن داشته باشد و نه كه بعداز چندسال تازه یك نمونه استاندارد ساخته شود. قاسم‌خانی با همه حواس‌پرتی‌ای كه نسبت‌به هوش و كارش دارد، جای خوبی ایستاده كه همان سرگرم‌كردن تماشاگر به شیوه‌ای معقول و بر اساس جاذبه‌های سینمایی‌ست. هیچ‌كس در سینمای ایران، به اندازه پیمان قاسم‌خانی پی به جذابیت دلفریب و هوش‌ربای «فرهنگ عامه» نبرده است. حالا و بعداز فیلم نسبتا خوبش، وقتش شده به‌شكلی متمركزتر، علایق و سلایق و داشته‌هایش از «فرهنگ عامه» را با تماشاگران به اشتراك بگذارد. سینمای ایران فیلم «جریان اصلی» درست و حسابی می‌خواهد در كنار تمام تجربه‌های «فرمال» و «آلنترنیتیو» و «مستقل». در میان این حجم از نوگرایی و رویكرد تجربی فیلم‌سازان جوان، باید كسی هم باشد كه برای تماشاگران انبوه فیلم بسازد. حال می‌رسیم به «گشت 2»؛ سعید سهیلی؛ نیاز به مقایسه با كمدی‌های استاندارد دو دهه اخیر سینمای ایران نیست. «گشت 2» در قیاس با «گشت ارشاد» و یكی‌دو فیلم نسبتا قابل تحمل سعید سهیلی هم امتیاز بسیار پایینی می‌گیرد. یك فیلم بی‌معنی و بی‌هدف كه همچون شخصیت‌های این‌بار بی‌مزه و بیش‌از حد محقش‌، علافی می‌كند و وقت تماشاگر را تلف. فیلمی كه از سر شكم‌سیری ساخته شده و همچون تمامی آثار سازنده‌‌اش، بازتاب‌دهنده یك ذهن هذیانی و بدتركیب است؛ شلوغ و مغشوش و بدسلیقه. صحبت انتقادی جدی پیرامون چنین فاجعه‌ای، اشتباه و نشدنی‌ست. همه‌چیز از فرط حماقت و ساده‌انگاری و البته كاسب‌كاری فیلم‌ساز، جعلی و دروغین به‌نظر می‌رسد و شعارهای صد من یه غاز كارگردان هم كوچك‌ترین تاثیری در احوالات مخاطب نمی‌گذارد. «گشت 2» بدترین نوع از فیلم ایرانی‌ست كه می‌شود در سالن سینما تماشایش نكرد! یك مثلا كمدی كه به‌جای خنداندن تماشاگر، او را حرص می‌دهد و عصبانی می‌كند. فیلمی شیادانه كه ریاكار و دروغگو از پس هر صحنه‌ پرزرق‌‌وبرقش، برای پركردن جیب گشاد سازندگانش، از بدبختی مردم مایه می‌گذارد. ادعای سازندگان فیلم و مزخرفاتی كه این چندوقت ابراز كرده‌اند، تماشاگر را نسبت‌به «گشت 2» منزجرتر می‌كند و سابقه سازندگان فیلم را سیاه‌تر. «گشت 2» كیلومترها دورتر از فهم سرگرمی و تاثیر اجتماعی، بازتاب‌دهنده درون زشت یك فرهنگ عقب‌مانده است. فرهنگی كه «اینترتینمنت» را با مسخره‌بازی یكی می‌داند و از فرط بی‌ذوقی، رو به نابلدان كاسب‌كار آورده است. فیلمی متعفن كه همچون پیرامون گنداب گرفته‌‌اش دم از خنده و لوطی‌گری و انسان می‌زند؛ اما نصیبش از حیات، ملال و هیزی و همچون حیوان رفتاركردن است. فیلمی مبتذل كه میزان و اندازه عصبانیت هنگام تماشایش، می‌تواند همچون معیاری برای سلامت عقل آدمیزاد عمل كند./پویان عسگری/ خبرآنلاین

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه