نگاهی به رمان «اتاق» اثر اما دون اهو
سالهای چهاردیواری
سایه- شیما هاشمی
رخداد و حوادث تکان دهنده گاهی بستری میشود برای خلق یک اثر هنری، همانطور که ماجرای هولناک و بهتآور موسوم به پروندهی فریتزل اتریشی در سال 2008 میلادی، که دختر خود الیزابت فریتزل را برای بیست و چهار سال در یک اتاق حبس کرد و بارها به او تجاوز کرد انعکاسی گسترده داشت و یک نویسنده خانم ایرلندی به نام «اما دون اهو» با الهام از این اتفاق رمانی به اسم «اتاق» را خلق کرد.
این رمان که برگرفته از یک داستان جنایی است، در نگاه نخست به نظر میرسد روایتی حادثهگونه دارد، در صورتیکه در بطن این داستان جنایی که خواننده کمی دیرتر به آن پی میبرد نکات روان شناسی و معناشناسی زیادی نهفته است. «دون اهو» از نشانه شناسی کامل و دقیقی در نگارش این اثر بهره برده است. به نظر میرسد که او به نقد جامعه مدرن و پیچیدهای که در آن زندگی میکند، میپردازد. راوی این داستان یک پسر بچهی 5 ساله به نام جک است که به همراه مادرش در یک اتاق زندگی میکند و تا به حال دنیای بیرون را ندیده است. داستان از زاویهی دید یک کودک 5 ساله روایت میشود که علاوهبر جذابیتهای خاص در شیوهی بیان آن، نوعی سادهنویسی و صداقت هم در آن لحاظ شده است. مسیر روایت داستان با وجود طولانی بودن بخش اول و توصیفهای بسیاری که گاه شاید میتوانست حذف شود روند داستان را خواندنیتر میکند. نگاه جک به یک اتاق در عین واقعی بودن و فاصله نداشتن با واقعیت چنان با ظرافت و پیچیده توصیف شده که با وارد شدن تصویر اتاق در ذهن ما، نگاهمان نیز در زاویه نگاه جک حبس میشود. زندان، رابطهی مادر و کودک در دوران اسارت در اتاق و پس از آن، تلویزیون و... همه و همه نشانههایی هستند که تفسیرهای عمیقی را به همراه خواهند داشت. نگاه جک به اشیاء و لوازم خانه که مانند بسیاری از کودکان در ظاهر معمولی است نکتههای روان شناسی بسیاری را به همراه دارد، مثل علاقهمندی جک به کتاب، بازی و تلویزیون که به نوعی اهمیت نقش رسانه را نشان دهد. دنیای جک یک اتاق و مادرش هست و به علت اینکه با دنیای بیرون در ارتباط نیست رشد ذهنی کاملی نداشته و خود را جزیی از مادر خود میداند انگار که هر دوی آن ها یکی هستند. ارتباط جک با مادرش و بازیهای کودکانه و رفتارهایش با مادر نیز یک نیاز اصلی کودکان امروز است و برداشتها و تصویرسازیهای ذهنی جک از این ارتباط نقدی بر جامعهی امروز و فاصله داشتن مادرها از فرزندان به علت شرایط کنونی جوامع است. به طور کلی میتوان «اتاق» را اثری به شدت فلسفی و مبتنیبر مسائل روانشناختی دانست. عکسالعمل و رفتار دو شخصیت اصلی (جک و مادرش) از جنبههای روانشناختی بسیار قابل بررسی و تحلیل است. مادر که تجربه جهان واقعی را نیز دارد پس از سالها انتظار میتواند از این دخمه رهایی یابد. اما زمانی که با دنیای بیرون ارتباط برقرار میکند خود را در زندانی دیگری مییابد که محدودیتهای یک زندان واقعی را دارد.
شاید بتوان یکی از اساسیترین محورهای ارزشمند این اثر را بررسی روابط افراد با یکدیگر دانست. نویسنده ما را متوجه میکند که همهی به نوعی اسیر دنیای خودساخته و روابط مدرن امروز هستیم و با نگاه عمیقتر متوجه تلخیها و ناکامیهایی که جک روایت میکند، میشویم. نیک پیر شخصیت منفی داستان است که عامل حبس شدن جک و مادرش است و ما تصویر خوبی در ذهن دو شخصیت اصلی از او نمیبینیم و به این علت که نویسنده بیشتر به ارتباط و دنیای مادر و جک پرداخته از نیک پیر کمتر گفته شده و در عین اینکه منفی بودن شخصیت او را میپذیریم اما سوال در مورد واقعیت شخصیت در ذهن ما باقی میماند و هیچگاه با نیت، اهداف و وجههی شخصیتی اصلی او آشنا نمیشویم، نمیتوانیم به راحتی به این قضاوت برسیم که او یک جنایت کار است که در مقابل جامعه قرار گرفته یا بر عکس خود او نیز محصول و یا حتی قربانی نظام اجتماعی امروز است.
قسمت آخر کتاب و خداحافظی جک و مادرش با آن اتاق ضربهی نهایی و در حقیقت نقدی اجتماعی است که نویسنده به آن پرداخته، اتاقی که در توصیفهای قبلی از نگاه جک به بزرگی دنیای آدمها دیده میشد در آخر داستان به یک اتاق بسیار کوچک تبدیل میشود، که در هر دو قسمت توصیفها بسیار واقعی و صادقانه بوده و اغراقی صورت نگرفته است که این نکته از مهمترین نقاط قوت این داستان به شمار میرود. داستان اتاق بر احساسات خواننده تاثیر زیادی دارد. نقش مترجم در افزایش این تاثیرگذاری نیز کاملا مشهود است. در رمانهایی از این دست، ترجمه هرچه به متن اصلی نزدیکتر باشد قطعا نتیجه مطلوبتر خواهد بود که دو مترجم این داستان از این حیث موفق بودهاند و ریتم کندی که در بعضی از قسمتها به خصوص قسمت نخست آن حس میشود به دلیل توصیفهای زیادی است که معمولا خواننده ایرانی به آن علاقهمند نیست.
فراموش نکنیم این نگاه ما است که دنیای اطراف ما را میسازد، بزرگی و کوچکی آن به وسعت دید ما بستگی دارد، و همیشه خارج از تصورات ما زندگی دیگری وجود دارد که در انتظار ما است، انسان بودن و روابط عاطفی که بخشی از بهداشت روانی ما را شکل میدهد، نباید در گذر به سمت دنیای مدرن از یادمان برود. روزها و اتفاقها بامعنا و زیبا هستند اگر کمی در خود عمیق شویم.