• شماره 1121 -
  • ۱۳۹۵ يکشنبه ۳ بهمن

توانمندسازی زنان؛ از ایده‌پردازی تا عملی‌شدن

پر پرواز منو ازم نگیر...

مصطفی رفعت/

آنها بدون حمایت مالی مردان نمی‌توانند به استقلال مالی برسند! آنها هرگز در محاسبات ریاضی و یادگیری علم به اندازه مردان توانمند نیستند! آنها تحمل فشارهای بیرونی را ندارند! آنها در دنیایی که مردانه است، حق کمتری دارند! و... مثال‌هایی از این دست از دیرباز تاکنون و بی‌شک مادامی که این‌گونه باورهای اشتباه رایج در جوامع، حضوری قدرتمند و پررنگ دارند، تا فرداهای دور آنها را از دسترسی به حقوق اولیه و ثانویه‌شان باز خواهند داشت؛ درباره بخشی از جامعه صحبت می‌کنیم که در طول تاریخ به نام «جنس ضعیف» یا «جنس دوم» شناخته شده‌اند؛ زنان! یادمان باشد در حالی این دیدگاه تبعیض‌‌آمیز، یک‌سونگر و غیرمنصفانه وجود دارد که بر اساس آمار سال 2014 حدود 49.6درصد جمعیت کره زمین را زنان تشکیل می‌دهند. بر پایه این آمار که از سوی مرجع اطلاع‌رسانی Reference منتشر شده: «سرشماری سال 2014 گویای آن است که در جهان، حدود 3.52میلیارد زن زندگی می‌کنند که به عبارتی در برابر هر 101 مرد، 100 زن وجود دارد. البته در نرخ تولد، این میزان به شکل 107 پسر در برابر هر 100 دختر است که چون به طور کلی دامنه عمر مردان کوتاه‌تر از زنان است، در بزرگسالی تغییر می‌کند». حال به هر شکلی اگر بخواهیم این میزان از جمعیت جهان را نادیده بگیریم و از نقش موثر آنها در روند توسعه در هر جهت ممکن، ساده‌انگارانه بگذریم، جانب انصاف را رعایت نکرده‌ایم. جالب اینجاست که به رغم تلاش‌های گوناگون تاریخی که گاه حتی از سوی یک‌سری فعالان اجتماعی مرد صورت گرفته، هنوز هم باورهای رایج اشتباهی درباره توانایی زنان بر سر زبان‌هاست که البته متاسفانه گاه خود زنان هم آنها را تکرار و باور می‌کنند. سازمان حمایتی و بشردوستانه CARE که از سال 1945 با هدف امدادرسانی به هر نقطه جهان در شرایط اضطرار ایجاد شده است و ضمن ارائه خدمات به نیازمندان حوزه‌های مختلف در 90 کشور جهان، تحقیقات مختلفی در زمینه آگاهی‌رسانی عمومی نیز انجام می‌دهد، در یک مقاله تشریحی به باورهای اشتباه اما رایجی در مورد زنان اشاره کرده است که نیاز به تغییر نگرش عمومی دارند. در این مقاله می‌خوانیم: «دهه‌هاست که دنیای مردسالار زنان را به دلایل مختلفی از سرمایه‌گذاری و حرکت به سوی فعالیت‌های اقتصادی ترسانده است؛ اما نمونه‌های مختلفی از قدیم و جدید هست که به ما ثابت کند، زنان بدون پشتوانه مردان هم می‌توانند گام‌های موثری در این حوزه بردارند. در واقع توانمندسازی مالی زنان الزاما به حضور مردان وابسته نیست». این مقاله در جهت ارائه نمونه‌ای عینی از این ماجرا، به زندگی Kang Tongbi اشاره می‌کند که دختر یکی از اصلاح‌طلبان چینی در خلال سال‌های 1940 بود و البته از نگاه خاص پدرش به مقوله برابرسازی زنان با مردان در آن دوران استفاده کرد تا حرکت‌هایی انجام دهد و چون یک نوجوان پیشروی مخالف حکومتی شناخته می‌شد، برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت. آن‌گونه که New York Tribune گزارش داده است: «کانگ تانگ‌بی تنها 15 یا 16سال داشت که اولین شعبه سازمان توانمندسازی زنان چینی را در نیویورک تاسیس کرد و به روش‌های مختلف مانند چاپ روزنامه و سخنرانی‌های متعدد سعی در بهبود وضعیت زنان هم‌وطن خود کرد و در مصاحبه‌ای گفت که دلش می‌خواهد زنان چینی روزنامه بخوانند، چیزهای مختلفی یاد بگیرند و تحصیلات عالیه داشته باشند». او بعد از پایان دوران کالج به شانگهای بازگشت و تبدیل به یکی از اولین سردبیران زن روزنامه‌نگار در چین شد که از همین مسیر به خودکفایی مالی رسید. در همین زمینه گزارش سازمان CARE می‌افزاید: «در خلال خشکسالی سال 2005 در نیجریه، ساکنین روستای Genki باید ساعت‌ها در آفتاب سوزان پیاده می‌رفتند تا مگر غذایی برای خود و خانواده‌شان پیدا کنند. این وضعیت چندسال بعد هم تکرار شد؛ اما این‌بار ساکنین روستای Genki مانند سایر روستاهای این کشور دچار گرسنگی نبودند و ذخایر غلات کافی برای عبور از بحران خشکسالی را داشتند؛ آن‌هم در حالی که بیش از هفت‌میلیون نیجریه‌ای غذای کافی برای سیرکردن خود نداشتند. علت چه بود؟ زنان این روستا در اقدامی خودجوش، یک شبکه پس‌انداز و ذخیره راه‌اندازی کرده بودند؛ آن‌هم به مدیریت زنی از اهالی همان روستا به نام Mamata Tinou که پیشنهاد مجموعه‌ای برای ذخیره‌سازی غلات را داد و بعد از مدتی، این مجموعه را به یک شبه‌بانک توانمندسازی زنان تبدل کرد تا بتوانند در آن سپرده‌گذاری و زمان اضطرار، برداشت کنند». ماماتو تیندو؛ بیوه‌ای میانسال بود که اگرچه فرزندی نداشت؛ اما باید از هشت عضو خانواده‌اش هم نگهداری می‌کرد. در شرایط آن روستا و با توجه به پایین‌بودن سطح استانداردهای زندگی و درک عمومی اندک یک جامعه روستایی در کشوری آفریقایی چون نیجریه، این نگاه مدیریتی برای خودش یک ایده بلندپروازانه به شمار می‌رفت و دلیل خوبی بر این ادعا شد که زنان بدون پشتوانه مردان هم می‌توانند به استقلال مالی برسند. کریستین لاگارد؛ وزیر اقتصاد و دارایی پیشین فرانسه و رئیس صندوق بین‌المللی پول، در مقاله‌ای که به تاریخ 18 نوامبر 2016 در پایگاه اینترنتی همین سازمان منتشر کرده، آورده است: «توانمندسازی زنان؛ لذت‌بخش‌ترین موضوعی است که از صمیم قلب دوست دارم درباره‌اش صحبت کنم. ایزابل آلنده؛ نوولیست شیلیایی گفته است که اگر زنی قدرتمند شود، بچه‌ها و خانواده‌اش نیز قدرت می‌گیرند و اگر خانواده‌ای قدرت بگیرد، یک جامعه و بعد هم کل کشور توانمند خواهند شد. طی دهه‌های گذشته، زنان در کشورهای مختلف به هر بهانه‌ای از حضور در فعالیت‌های اقتصادی و سیاسی بازمانده‌اند و حتی در امر یادگیری نیز با محدودیت‌هایی روبه‌رو بوده‌اند. بر اساس یافته‌های مجمع جهانی اقتصاد، آخرین گزارش نابرابری جنسیتی نشان می‌دهد که آمریکای لاتین در 10سال گذشته، بیشترین سعی به‌نتیجه‌رسیده را در برداشتن موانع و کاهش این فاصله داشته است و بعد از آن هم آسیا و اقیانوسیه قرار دارند. با این حال، هنوز این شکاف وجود دارد و نیازمند تحولات فکری و عملی گسترده‌ای است. در سطح بین‌الملل، تنها 55درصد جمعیت زنان امکان حضور در محیط‌های کاری را دارند که در برابر فرصت‌های شغلی برای 80درصد جامعه مردان، اختلاف قابل توجهی را نشان می‌دهد و البته در بستر سیاسی هم تنها 20درصد کرسی پارلمان‌ها در اختیار زنان قرار دارد». در مقاله منتشره از سوی موسسه بین‌المللی محیط زیست و توسعه موسوم به IIED به تاریخ دوم فوریه 2016 با عنوان اینکه چرا توانمندسازی زنان برای توسعه پایدار ضروری است؟ از قول دایان السون؛ اقتصاددان انگلیسی و از مشاورین بخش زنان سازمان ملل متحد که فعالیت‌های گسترده‌ای در زمینه برابرسازی جنسیتی انجام داده است، آمده: «استفاده از زنان در مشاغل باید شکلی همپای مردان داشته باشد. در واقع توانمندسازی به این معنا نیست که زنان را تنها در موقعیت‌های کاری قرار دهیم؛ بلکه باید آنها را با حقوق و مزایای برابر استخدام کنیم. سوءاستفاده از زنان در مشاغل بدون دستمزد یا با دستمزدهای بسیار پایین اگرچه می‌تواند روند تولید یا خدماتی را تسریع کند؛ اما به معنای ایجاد فرصت‌های برابر و رسیدن به سطح استاندارد و مطلوبی از توسعه نیست. آنها هم نیاز به این دارند تا زمانی را به خود و خانواده‌‌شان اختصاص دهند و نمی‌توان به بهانه ایجاد اشتغال، آنها را استثمار کرد». مقاله منتشره در World Pulse به تاریخ 15 مارچ 2016 با جمله‌ای از طارق رمضان؛ روشنفکر، اسلام‌شناس سوئیسی و استاد مطالعات اسلامی معاصر در دانشگاه آکسفورد با این مضمون آغاز می‌شود: «پشت سر هر مرد موفق یک زن نیست؛ بلکه آن زن شانه‌به‌شانه او حرکت می‌کند!» در ادامه این مقاله که توانمندسازی زنان را مستقل و به دور از تامین‌های مالی مردان تصویر کرده است، می‌خوانیم: «زنان، 40درصد نیروی کار و یک‌سوم صاحبان مشاغل رسمی جهان را تشکیل می‌دهند؛ پس چرا نباید امکانات برابری دریافت کنند؟ برای مثال، طبق گفته سازمان کشاورزی کانادا، اگر زنان صاحب باغات و مزارع این کشور، دسترسی به امکانات تولید و خدمات ارائه‌شده از سوی دولت برای پیش‌برد اهداف اقتصادی کشاورزی به اندازه مردان داشته باشند، بی‌شک هم درآمدی بیشتر و هم سهمی متناسب‌تر در رشد و توسعه پایدار کشورشان خواهند داشت؛ اما به علت این فاصله جنسیتی، رشد آنها در این حوزه در برابر رشد 30درصدی مردان طی سال‌های گذشته تنها 20درصد بوده است». گزارش سالانه مجمع جهانی اقتصاد موسوم به World Economic Forum که 28 اکتبر 2016 در پایگاه اینترنتی این سازمان منتشر شد، حاکی از آن است که به رغم همه تلاش‌های صورت‌گرفته در این زمینه تاکنون این شکاف جنسیتی اقتصادی در جهان به طور کلی به میزان 59درصد از میان برداشته شده است و تا رسیدن به نقطه مطلوب، راهی طولانی مانده است.

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه