کد خبر:
291574
| تاریخ مخابره:
۱۴۰۱ شنبه ۲۷ فروردين -
08:51
یادداشتی بر فیلم «بتمن»
کامبک بهسبک مت ریوز
ذوقزدگی اولیه مخاطب حین تماشای فیلم «بتمنِ» مت ریوز، ناشی از درکِ درستِ اتمسفرِ شهر گاتهامِ و پرتره ابرقهرمان محبوب هالیوود است؛ مواردیکه پروژه جاهطلبانه «زک اسنایدر» و شرکت فیلمسازی «برادران وارنر» در برآورد آن ناموفق بودند. دلیل دیگر این ذوقزدگی میتواند پیوستگی دنبالهدار قلبی، عاطفی و ذهنی مخاطب با سهگانه تاریخی بتمنِ «کریستوفر نولان» باشد. ذهن مخاطب هرگز سهگانه تاریخی «بتمنِ» نولان را فراموش نخواهد کرد؛ «مت ریوز» هم منکر سطح کیفی و کمی سهگانه نولان در سینمای ابرقهرمانی نمیشود و برای بالابردن ارزش ساخته خود، شوالیه تاریکیاش را با ساختههای نولان همتراز و حتی بهترازآنها میداند. اگر بحث قیاس بین سهگانه نولان و «بتمنِ» مت ریوز مطرح شود، بیشک ساخته وی نمیتواند همرده «شوالیه تاریکی» (۲۰۰۸) قرار گیرد؛ ولی توانایی رقابت درهرجهت با «سرآغاز بتمن» (۲۰۰۵) را دارد. «بتمنِ» مت ریوز از مقدمهچینی برای شرح «اینگونه بروس وین به مرد عدالت تبدیل میشود» میگریزد؛ شاید بااتکابه مدتزمان طولانی اثر، مخاطب انتظار یک مقدمه مختصری از تبدیل بروس وین به بتمن را داشته باشد. حالآنکه مقدمه «سرآغاز بتمن» در شکلگیری و تحول شخصیت انقلابی و عدالتطلب وین، بینظیر عمل کرده است. «بتمنِ» ریوز مخاطب را در درون فاسدترین و کثیفترین گاتهام ساختهشده سینما میبرد؛ جرم و جنایت دراینکلانشهر بهبدترینشکل اتفاق میافتد؛ سیاستمداران، پلیس و مقامهای عالیرتبه قضائی، بخشی از فساد اقتصادی و طبقاتی اینشهر را شکل و توسعه میدهند. موارد فوق کافیست که بتمن/وین انگیزهای برای تغییر نظام حاکم بر شهر پیدا کند. گام اول مبارزه بتمن با فساد، با یک پرونده قتل ویژه گره میخورد؛ «ریدلر» (با بازی پاول دانو) در پوششی شبیه آنچه «دیوید فینچر» در «زودیاک» (۲۰۰۷) از زودیاکِ قاتل بهتصویر کشیده بود، اولین جرقه را برای بهتکاپوانداختن بتمن روشن میکند. «بتمنِ» ریوز رنگوبوی جنایی از همان ابتدا دارد. او از خلق صحنههای شلوغ و پرزرقوبرق برای ایجاد نبردی طولانی بین بتمن و شروران فاصله میگیرد و تلاش میکند ابرقهرمان را در قالب بهترین کارآگاه گاتهام بهتصویر کشد. درمجموع، فیلم در زیرژانر جنایی موفق عمل میکند. کارآگاه بازی بتمن همراه با میزانسن درست صحنههای قتل، بهخوبی حالوهوای یک فیلم نئو-نوآر را به مخاطب منتقل میکند. روند فیلم کند است؛ اما مخاطب را درگیر میکند. جمعآوری سرنخها، بررسی تکتک دادههای ریدلر و همچنین استفاده درست از نمای نزدیک جهت نمایش آلات جرم، همانچیزیستکه حداقل باید در سینمای ژانر جنایی رعایت شود. خردهداستانهایی؛ اعم از برخورد بتمن با زن گربهای، گرهگشایی از گذشته پدر و خانوادهاش (وینها و فالکونی) و برقراری رابطه مفید با آلفرد، گرچه گاه به مشکل میخورند؛ اما موشوگربهبازی و چالشهای ذهنی بتمن و ریدلر، ضعفهای پرده اول و دوم را میپوشاند. ضعف «بتمنِ» ریوز، زمانی برای مخاطب جدی میشود که ریوز در احوال زندگی بتمن/وین، تنها تمرکزش را روی بتمن گذاشته است. حضور بروس وین، کوتاه و ناکافیست؛ او در برقراری ارتباط با سایر شخصیتها گم میشود و این گمگشتگی، زمان حضورش در گاتهام بهوضوح احساس میشود. بروس وینِ مردمگریز، کمحرف و گوشهگیرِ ریوز آنچنان فرصت خودنمایی در جامعه تیره و تاریک گاتهام پیدا نمیکند؛ هرچند پتینسون تمام تلاش خود را انجام داده تا بدون پوشش زره و نقاب، جذاب بهنظر رسد. اینموضوع پیرامون شخصیت ریدلر نیز صدق میکند. مجموعاً شخصیتهای نقابپوش هنگامِ برداشتن نقاب خود، دچار ضعف اساسی در جایگاه خود میشوند. وقتی هویت ریدلر افشا میشود، او دیگر از پشت میلههای تیمارستان آرکام جذاب بهنظر نمیرسد و کاریزمای خود را از دست میدهد، جنس حرفهای جنجالیاش نخنما و کلیشهای میشود و در همان ایدئولوژی تکراری شخصیت «بین» در «شوالیه تاریکی برمیخیزد» (۲۰۱۲)، سعی میکند در جان و ذهن بتمن ترس را بهوجود آورد. گره معمای نهایی و شوکآور ریدلر بهخوبی باز میشود؛ اما در مرحله اجرا، سادهانگارانه و قابلپیشبینی جلو میرود؛ بهنحویکه مخاطب در دیدن لحظه نبرد بزرگ بتمن با شروران، ناامید میشود. مخاطب پس از تماشای حدود سهساعت، این سؤال را میپرسد: «آیا نبرد بزرگ بتمن علیه شروران بههمیناندازه بود؟» متأسفانه بله! مخاطب امروزی که از سالنهای سینمای ابرقهرمانی «مارول» بیرون میآید و اثری پر از سکانسهای درگیری پرزرقوبرق را میبیند، انتظار دارد در بتمن، بهاندازه سینمای «مارول»، شاهد نبردهایی فیزیکی درگیرکننده باشد. البته نبود شوخیهایی از جنس شوخیهای نوجوانانه سینمای مارول در «بتمنِ» ریوز، جای بسی خوشحالی برای طرفداران جدی سینمای ابرقهرمانیست. «بتمنِ» ریوز ازنظر فنی فیلم خوبیست؛ «کریگ فریزر» تمام خلاقیت خود را برای گرفتن قابهای زیبا از ورود بتمن، چشمانداز صنعتی و پسامدرن کلانشهر گاتهام بهکار برده است. موسیقی فیلم «مایکل جاکینجو» به مزه موسیقی تیکتاکگونه «هانس زیمر» نیست؛ اما شنیدنیست. ترکیب بازیگران در «بتمنِ» ریوز بسیارخوب است؛ «رابرت پتینسون» میتواند درادامه به یکی از بهیادماندنیترین بتمنهای تاریخ سینما تبدیل شود. حضور کوتاه و جذاب شخصیت «پنگوئن» با بازی «کالین فارل»، مخاطب را برای دیدن داستان اورژینال این شخصیتِ بهمراتب کاریزماتیکتر از ریدلر، در یک مجموعه تلویزیونی جداگانه منتظر میگذارد. مخاطب، «بتمنِ» ریوز را پس از گذراندن تجربهای اسفناک از پروژه آشفته «زک اسنایدر» تماشا میکند؛ پس با چنین پیشزمینهای، اثر ریوز او را راضی نگه میدارد. ریوز، برنامه بلندمدتی برای بتمن خود در ذهن دارد و این، تازه آغاز ماجراست. مخاطب از گام ابتدایی ریوز راضیست؛ اما انتظار دارد که در گام بعدی، توازن را بین وین و بتمن برقرار سازد و به ضدقهرمان خود کمیبیشتر از ریدلر فرصت خودنمایی مقابل بتمن دهد. ریوز میداند که در معرفی و پردهبرداری از یکی از بدمنهای تاریخ سینما (جوکر) در دنباله بعدی «بتمن»، هرگز نباید اشتباه کند.
سپهر گلمکانی