کد خبر:
291579
| تاریخ مخابره:
۱۴۰۱ يکشنبه ۲۸ فروردين -
08:47
سخن مدیرمسئول
موی تراشیده دانشآموزان
علیاکبر بهبهانی
بازهم شبکههای اجتماعی معرکهگیر و ناشر رویدادی دیگر شدند که از ظواهر پیشرفت علم و دانش و درنتیجه دنیای مدرنیته است که آگاهی از اطلاعات و رویدادهای جهان را ضروری دانسته و در عصری که به آن عصر ارتباطات میگویند، در کوتاهترین مدتزمانی، همه دنیا در جریان آن قرار میگیرند. اینبار معلمی بختبرگشته و ناآگاه و غرقشده در افکار زندگی که بهنوعی از تبار ناراضیان حقوقبگیر است، با بهخطکردن دانشآموزان و با یک قیچی، به جان موی دانشآموزان افتاده؛ تمام دقودلیهای خود را با حرکتدادن قیچی و بریدن موهای دانشآموزان، بر سر آنان خالی میکند که اینکار هم مانند بسیاری از رفتار قبیح، نهتنها پسندیده و تربیتی نیست؛ بلکه آزاردهنده روح و جسم کودکان میشود و خبر بهسرعت و با تفاسیر گوناگون، در شبکههای مجازی داخلی و خارجی منعکس میشود و هرکس بهاندازه بضاعت سواد و تدبیر، از آن به سهم خود سوءبرداشت میکند؛ اما هیچکس نپرسید که این نوع برخورد، در ضوابط انضباطی دانشآموزی ازسوی اولیای آموزشی تدوین و تصویب شده است یا خیر؟ هرچه بود و هرچه گذشت، نشئتگرفته از یک حرکت قدیمی و زورگویانه ضابطین مدارس بود که در رأس آن معاونین یا ناظمین مدرسه، فراوان از آن استفاده کردهاند تا بهزعمخود نظم مدرسه از دستشان خارج نشود؛ اما مانند همیشه، همه معترضان عصبانی، میخواهند که عقدههای قبلی خود را بر سر این معلم بختبرگشته خالی کنند که از اپیدمیشدن این حرکت جلوگیری شود. درهرحال همگان خواستار تنبیه این معلم شدهاند که گیرم موجب اخراج او هم بشود، اما هرگز کسی بهدنبال علت نمیگردد. همه معلول را چسبیدهاند و آویزان آن شدهاند. موجی بهراه افتاده است و همه بهدنبال آن به بیراهه میروند، حتی یکنفر از خود نمیپرسد معلمی که در سال گذشته دههابار برای رسیدن به حقوق خود، چندساعت در خیابانها پرسه زده است و چندبار فریاد برآورده که در دخل من با خرجم توازن وجود ندارد؛ چه حالوروزی دارد؛ بنابراین آیا نمیتواند همین بضاعت مالی کم، گرانی، نبود مسکن و حقوق ناچیز، دستبهدست داده باشند تا این معلم از کوره در برود و عنان خود را در اثر ندانمکاری، با یک عمل ناپسند، بهدست هوس داده باشد؟ آیا این موج ضدمعلمی که به راه افتاده است، مسیر را به ناکجاآباد نمیبرد؟ رفتارهای خشونتآمیز و زورگویانه این معلم و دیگر معلمین که در کشور، نمونههای آنرا در مدارس دیگر داریم و اجازهدادن زبانی و اعمال ضابطه نانوشته توأم با خشونت فیزیکی و برخورد غیرعمومی در یک محل عمومی، شرط صواب است یا محلی از اعراب دارد؟ بهیقین پاسخ منفیست. این معلم میتوانست لااقل خشونت را درون کلاس روا میداشت تا شأن انسانی کودکان، آنهم عزیزانی که رشد شخصیت آنان در این سنین شکل میگیرد و ما آنان را ایرانسازان آینده میخوانیم، حفظ شود و عوارض و قبح چنین اعمالی به جامعه سرایت نکند. اصولاً حرکاتی ازایندست، در محیطهای آموزشی و تحقیر دانشآموزان در جمع، آثار منفی و فشارهای روانی برای آنها ایجاد میکند که بسیار قابلتأمل است؛ اما بدتر از این، کودکیست که بهدستور معلم، سطل بهدست گرفته و در پی او به راه میافتد تا موهای تراشیدهشده سر همکلاسیهایش را جمعآوری کند. آیا بخشی از بخشنامههای انضباطی که ازسوی مراجع بالای آموزشی کشور به مدارس ابلاغ شده است، خود باعث تشویق معلمان برای سختگیریهای خارج از ضوابط نشده است؟ اینک به جایی رسیدهایم که یکبار و برای همیشه، باید به اولیای مدارس گوشزد یا تفهیم شود که کودکان درحالرشد، باید در زیر چتر امنیت اولیای مدرسه قرار بگیرند؛ چراکه تا دانشآموزان نباشند، مدرسهای نیست و تا مدرسه نباشد، معلم و ناظم و مدیر هم ارزش وجودی نخواهند داشت. در پایان، اولیای مدرسه وظیفه سنگینی در قبال این حرکت بیخردانه معلم دارند تا شأن زایل شده و به بازی گرفتهشده کودکان را با تدبیر و حرکتی خاص، به آنان بازپس دهند.