سخن مدیر مسئول
صندلیهای بدون متقاضی دانشگاهها
در دوران گذشته بهویژه برای متولدین سالهای 40، 50، 60، آرزوی رفتن به دانشگاه از آمالی بود که فرزندان و اولیا و بهطور کلی خانوادهها به سختی موفق به کسب آن میشدند. ظرفیت کم دانشگاهها و تعداد زیاد متقاضیان همخوانی نداشتند و دسترسی به دانشگاه سخت و دشوار بود. ایجاد دانشگاههای آزاد اسلامی، پیامنور، مؤسسات غیرانتفاعی و مراکز جامع علمیکاربردی عاملی شد تا غول کنکور از پای دربیاید و سد ورود به دانشگاه بشکند. در ظاهر خانوادهها از استرس بیرون آمده و دیگر بهانهای برای فخرفروشی راهیافتگان به دانشگاههای دولتی نبوده و رفتهرفته فاصلهی عمیق بین دولتیها و خصوصیها از بین رفت و بدین نحو دانشگاهها رسیدند به وضعیت امروز. به نظر میرسد اگر رشد جمعیت با همین روند ادامه داشته باشد، شاید در آیندهای نهچندان دور باید مراکز آموزشی تحصیلات بالاتر از دیپلم، برای پذیرش دانشجو و پر کردن صندلیهای پرشمار خالی خود جوایزی نیز در نظر بگیرند تا ورودی بیشتر در بازار مکاره مراکز علمیکاربردی، غیرانتفاعیها و بهویژه پیامنور داشته باشند و از این راه بتوانند ادامهی حیات دهند که اگر از کندی رشد جمعیت عبور کنیم، شاید جوانان برای ادامهی تحصیل در مقطع کارشناسی هیچ انگیزهای نداشته باشند. رویکرد موجود در کشور و سیل بیشمار فارغالتحصیلان بیکار، موجب شده انگیزهی جوانان برای ادامهی تحصیل کم و کمتر شود. از این گذشته محدود بودن تعداد صندلیهای دانشگاهها در گذشته بهخصوص قبل از انقلاب که دسترسی به آن سخت و دشوار بود در سالهای اخیر با افزایش بیرویهی صندلی و پذیرش بدون کنکور، ورود به دانشگاه را برای نسل جدید سهلالوصول و ورود و تغییر رشته را چون گذر از یک مقطع دبستان به راهنمایی یا دبیرستان امکانپذیر کرده است. اینک این پرسش مطرح است که به چه علت در دولت نهم و دهم تعداد مراکز دولتی دانشگاهی از یکهزار و 300مرکز به دو هزار و 500مرکز افزایش پیدا کرده و به موازات آن چند برابر این تعداد به مراکز خصوصی، مجوز تأسیس و پذیرش داده شده است؟ این روند افزایشی بهویژه در شاخهی انسانی موقعیت نامتجانس کنونی را رقم زده است. از جنبهی آماری نیز با عنایت به اینکه در سال 80 تعداد داوطلبان ورود به کنکور بیش از یکونیم میلیون بود این آمار در سال 94 با کاهش 14درصدی در هر سال به زیر یکمیلیون رسید که نمیتواند نشانهی خوبی باشد یا بهتر است بگوییم نشانهی یک بحران در آموزش برای جوانان است که اگر هر چه زودتر فکری برای جوانان بیکار کشور نشود، مجددا شاهد خروج این قشر فعال از جامعه و روی آوردن آنان به اروپا و آمریکا باشیم. نباید از نظر دور داشت که چون دانشگاههای ما اکثرا غیرکابردیست، بنابراین کارایی لازم را ندارند و در آن مهارت کافی به دانشجو آموزش داده نمیشود و تحصیل و فراغت از آن دورنمای شغل برای آینده را ترسیم نمیکند و لذا جوانان علاقهای به تحصیلات بالاتر بهویژه در دانشگاههای خصوصی ندارند.