کد خبر:
292860
| تاریخ مخابره:
۱۴۰۱ يکشنبه ۹ بهمن -
06:51
راه ایران در هزاره سوم چیست؟
شیوههای برسازی هنر توسعهگرا
یکی از مشکلات کشورهای مختلف در چنددههاخیر ایناستکه آنها نتوانستهاند در مسیر توسعه به توفیق دست یابند. درواقع در اکثر برنامههای توسعه چه در کشورهای درحالتوسعه و چه در کشورهای توسعهیافته با موانع جدی روبهرو شده است. براینمبنا این سؤال مطرح است که ما چگونه میتوانیم مسیری برای توسعه و تغییر در جامعه بیابیم؟ شاید لازم است که در خودِ مفهوم توسعه کمی تجدیدنظر کرده و مبانی که علیالاصول برای تحقق استانداردها و تغییر مورداستفاده قرار میگیرد را با سؤال و چالش مواجه سازیم. بسیاری از دستاندرکاران توسعه در سالهای اخیر براینباورند که در فرایند توسعه یک جزء مهم به نام فرهنگ وجود دارد. براینمبنا برای اینکه کیفیت زندگی مردم را بهتر کنیم، باید بتوانیم مبتنیبر آدابورسوم، ارزشها و نظامهای اجتماعی محلی حرکت و رشد ایجاد کنیم. تحقیقات نشان میدهد که فرهنگ و توجه به اولویتهای هنجاری مردم میتواند حرکت در مسیر توسعه را شتاب بیشتری بخشد؛ همچنین تحقیقات نشان میدهد که مداخلاتی که به فرهنگ توجه نمیکند، گاه باعث اثرات نامطلوب و غیرمنتظرهای میشود. برهمیناساس است که در سالهای اخیر از مقوله هنر نیز در ترکیب توسعه سخن بهمیان میآید. درواقع بحث ایناستکه هنر و جلوههای زیباییشناسی که در آن وجود دارد، میتواند در تحقق مطلوبیت چندوجهی، نقش فراگیر را ایفا کند؛ اما باید درنظر داشت که هنر و فرهنگ را نباید صرفاً بهمثابه ابزاری برای توسعه دانست. هنر یک رابطه دوسویه و دیالکتیک با مقوله توسعه پیدا میکند و همین مسئله باعث میشود که هم توسعه بر روی هنر و هم هنر بر روی توسعه تأثیرگذار باشند. بهعنوانمثال؛ ما میتوانیم از جلوههایی مثل نقاشی، معماری و ... در فرایندهایی مثل درمان، تحقق صلح، تغییر رویکرد مبادلات اجتماعی و شیوههایی برای بهکارگیری نقش فعال اجتماعی زنان و جوانان استفاده کنیم. درواقع هنر بهدلیل توجهبخشی به عنصر خلاقیت و تخیل میتواند نقش بسیار پررنگی را ایفا کند. دراینراستا، در سالهای اخیر به این موضوع توجه شده است که ما باید خلاقیت را نه بهصورت فردی بلکه بهصورت اجتماعی تقویت کنیم. درواقع خلاقیت اجتماعی یکی از راهبردها و مبانی اصلی ایجاد تغییر در فرایند حرکت بهسوی توسعه است؛ لذا اگر این توانمندسازی جمعی در جوامع پدید آید و گروههای اجتماعی توانمند درراستای ایجاد تغییرات و مطلوبیت شکل بگیرد؛ همه اینها میتواند بهنوعی کمک شایانی در مسیر توسعه کند. تصور کنید که صنایعدستی در مناطق و با تلاش اقوام گوناگون در روستاهای مختلف کشورها تولید میشود. اما این صنایعدستی عموماً در بازارهای محلی خود باقی میماند که این بیتوجهی، هم باعث تضعیف صنایعدستی و هم فقیر شدن روستاییان میشود؛ درنتیجه برای کاهش فقر میتوان هم جلوههای کارآفرینانه آن صنایع را و هم جنبههایی از همگرایی افراد درراستای ایجاد بازارهای فراتر از بازارهای محلی را در دستور کار قرار داد. درواقع هنر و هنرمندان میتوانند هم تولید کالاهای فرهنگی نمایند و هم میتوانند بستری برای تغییرات اجتماعی پدید آورند. درواقع وقتیکه جوانان و زنان بتوانند وارد عرصههای تولید فعال شوند بسیاری از مسائل مثل مشکلات جنسیتی و طبقاتی، فقر و بیکاری حل خواهد شد. ضمن اینکه باید بپذیریم که در جوامع روستایی امروز علاوهبر کشاورزی باید به جلوههای هنر و تولید آن توجه ویژهای شود؛ اما شاید لازم است که ما فضایی برای عرضهی کالاهای قومی و محلی را داشته باشیم. همه اینها میتواند کمک نماید تا صنایع خلاق بهمرور شروع به رشد کند. هماکنون سازمان یونسکو بر این اعتقاد است که ترویج ایدههای صنایع خلاق میتواند بهعنوان یک روش مسیر توسعه را هموار کند. بهعبارتدیگر تشویق فعالانه فعالیتهایی مانند موسیقی، فیلم، صنایعدستی و ... بهعنوان فعالیتهای اقتصادی در نوع خود میتواند تأثیرگذار باشد. اگر کشورها بتوانند چنین فرایندهایی را تقویت کنند، میتوان نتایج آن را در عمل موردتوجه قرار داد. اما اگر بپذیریم که هنر بر جنبههای زندگی ما تأثیر بسیار فراگیری دارد و بتوانیم از نقش و اهمیت هنر آگاه شویم درآنصورت دستاوردهای آن را کمرنگ نخواهیم دید. بهعنوانمثال؛ ما باید بپذیریم که تئاترهای محلی و اجرای پرفورمنس آرت میتواند اشکال جدیدی از تعامل و ارتباط و استفاده بهینه از هنر را ایجاد کند. ضمن اینکه این تعامل و ارتباط در نوع خود میتواند پیامهای اجتماعی مثل تحول در بستر جوامع محلی را بهنوعی در خود داشته باشد. «جان کرامر»؛ استاد مدعو در مؤسسه مطالعات پیشرفته پایداری دانشگاه سازمان ملل متحد و جامعهشناس توسعه بر این باور است که ما باید به مقوله هنر و جنبههای فرهنگی توجه ویژهای کنیم. درواقع امروز باید به درک جدیدی از توسعه دست یابیم. توسعه بدون توجه به جنبههای فرهنگی نمیتواند در جنبههای اقتصادی، سیاسی و فناوری تغییر را ایجاد کند؛ بنابراین برخلاف تصور این زیرساختهای فرهنگیست که باعث تغییر در زیرساختهای اقتصادی و سیاسی و ... خواهد شد. برایناساس است که گفته میشود فرهنگ را باید بهعنوان یک پیشران اساسی در تحولات توسعه مدنظر قرار دهیم. اما اگر بپذیریم که تعریف جدید توسعه به معنای نوعی «همکنشی مبتنی بر توانمندسازی فردی و جمعیست که بهواسطه آن سواد بهتر زیستن و ظرفیت بالاتری برای مردم فراهم میسازد» در آن صورت خواهیم گفت که هنر میتواند این توانمندسازی را ایجاد کند. ازآنجاییکه هنر با خلاقیت فردی و جمعی سروکار دارد، زمینههای بسیاری را در فرد ایجاد میکند تا او بتواند تأثیرگذار باشد. ازطرفدیگر؛ وقتیکه قرار بر انجام کار گروهیست، همدلی ناشی از آگاهی احساسی درکشده، باعث میشود افراد بتوانند در کنار هم تأثیرگذار باشند. درواقع صورتبندی جدید تحول ایناستکه ما باید بتوانیم گروههای اجتماعی فعال و تأثیرگذار را در هر جامعهای فعال کنیم. دراینصورت است که میتوانیم بگوییم که توسعه به عینیت بخشیدن شخصیت و هویت انسانی عشق محور ما کمک میکند. جامعه توسعهیافته، جامعهایست که حرکت را در هرلحظه تجربه میکند. نکته مهم ایناستکه ما بتوانیم مشارکت عمقی در تحول جامعه خود داشته باشیم. هرکس میتواند نقشی فراگیر را دراینزمینه ایفا کند. ما مسئول این هستیم که نقش فعال خود را ایفا کنیم. جامعه پذیرنده تغییرات میتواند با ایجاد سرمایه اجتماعی و سرمایههای فرهنگی، رفتارهای جمعی خلاق را در خود ایجاد کند. جامعه توسعهگرا جامعهای است که همه انسانها را به بازی میگیرد و هیچکس در بیرون از دایرهی فعالیت نمیایستد. ما باید بتوانیم در بافت فرهنگیمان حرکت کنیم و معنای فرهنگی زیستن و فرهنگی تجربه کردن را بیاموزیم. در مباحث جدید بر این موضوع تأکید میشود که اگر در جامعه، هنر پررنگ شود ظلم و جور و جنایت در آن جامعه کمتر خواهد شد. وقتیکه مردم فرهنگی شوند در آن صورت موسیقی خوب گوش خواهند داد، به سالنهای سینما و تئاتر خواهند رفت و درگیری و خشونت در آن جامعه کمتر خواهد شد. درحالحاضر باید بپذیریم که یک تضاد گفتمانی در ذهن افراد وجود دارد. از یکسو ممکن است تعصبات، سنگ فکریها و یا خرده باورهای نابارور دنیای مدرنیته ذهن شهروند جامعه ایرانی و جهانی را بسازد؛ اما اگر کسی بتواند این بتهای ذهنی را کنار بزند درآنصورت میتواند به جنبههای معینی از تمهای فرهنگی خود که بهصورت انباشتی در هر جامعهای وجود دارد، دسترسی پیدا کند. ما باید بتوانیم براساس عملگرایی از هویت توسعهگرای فرهنگی و هنری خود استفاده کنیم. درآنصورت است که میتوان گفت که ما توانستهایم وارد دوران بلوغ خود شویم. اگر مدرنیته را منهای سنت بپذیریم، شاید بهمعنای واقعی به بلوغ دسترسی پیدا نکنیم؛ اما آنچه حائزاهمیت است ایناستکه انسان مدرن امروزی باید بتواند بلوغ را تجربه کند و این بلوغ نوعی همآوایی و دیالکتیک دوسویه بین سنت و مدرنیسم شکل خواهد گرفت. ما گنجینههایی از معرفت را در درون خود داریم اما هیچگونه ارتباطی با آنها نمیتوانیم پیدا کنیم. مولانا، حافظ، سعدی، خیام و ... در فرهنگ ما وجود دارند؛ اما از آنها نتوانستهایم بهصورت یک گفتمان مؤثر، پارادایم تأثیرگذار استفاده کنیم. ما سرشار از لالاییها، قصههای جاری و صنایعدستی منزویشده هستیم که همه اینها میتواند خطوط فکری و مسیر آینده ما را بسازد؛ بنابراین در مصداقهای جدید توسعه رویکرد به مشاهیر فرهنگی بسیار متفاوت است. هدف ایناستکه بتوان پارادایمی مؤثر و تأثیرگذار در روندهای توسعه ایجاد کرد. اگر بتوانیم این کار را انجام دهیم در آن صورت نوعی آگاهی در آن جامعه شکل میگیرد. ما با باورهای اختلاطی در عصر جدید روبرو هستیم اما انسان ایرانی که هویت فرهنگی غنی دارد از درون خود میتواند تراوش کند و تغییر و تحول ایجاد کند؛ بنابراین اعتقاد بر ایناستکه در تعاریف جدید توسعه باید به داشتههای فرهنگی توجه شود. ما باید به کارکرد هنر و فرهنگ در کنار توسعه توجه کنیم. این آنچیزیستکه شاید به آن کمتر تاکنون توجه شده است. درمجموع میتوان باتوجهبه آنچه بیان شد به این موضوع توجه کرد که ما درحالحاضر باید به ترویج شیوههای توانمندسازی انسان چه در سطح خانواده و در چه در سطح مدرسه و رسانهها بپردازیم. نکته دیگر اینکه باید بتوانیم فرهنگ غنی خود را در حوزههای مختلف شناسایی کنیم و با آن ارتباط معناداری برقرار کنیم؛ همچنین باید قدرت پارادایمسازی خود را از فرهنگ غنی خود پیدا کنیم. نکته بعد ایجاد ترویج روشها و شیوههاییست که در آن خلاقیت جمعی تقویت میشود. ما باید بتوانیم به یک دیالکتیک همگرا و جمعگرا دسترسی پیدا کنیم. اصل بعد اینکه ما باید بتوانیم به شیوههای ارتباط بدون خشونت روی آورده و بتوانیم از ظرفیتهای هنر درراستای تحول استفاده کنیم. ازطرفدیگر؛ اولویتبخشی به فرهنگوهنر میتواند امکان درک زیباییشناسی را به ما بخشیده و همین موضوع باعث میشود تا بتوانیم زندگی بهتر و مطلوبتری را تجربه کنیم.
مهرداد ناظری* استاد دانشگاه و جامعهشناس