کد خبر:
406551
| تاریخ مخابره:
1404 دوشنبه 12 آبان -
08:25
سخن مدیرمسئول
قهرمان والیبال در کما
«خبر تلخ است؛ خبر سنگینتر از تلخیست؛ و اینک عقرب صدها سؤال پوچ با 100 نیش زهرآلود/ هرلحظه در افکار میلولند ...» و چرا و صدها چرای دیگر جامعه ورزش و طرفداران والیبال را در شوک فرو برده است؛ اما هرچه هست، ورزش ایران اینروزها با یکی از تلخترین و شوکآورترین خبر سالهای اخیر روبهرو شده است و اینبار صابر کاظمی که بر بالای تور همیشه مسلط بود، در کف زمین ساکت و صامت، بیحرکت آرمیده است؛ دوهفته بود که قهرمان جوان ما، به کما رفت؛ آنهم در قطر، با لباس تیم الریان قطر که بههرروی، حادثهای رخ نموده است که هنوز دلایل دقیق آن مشخص نیست و جامعه والیبال هنوز در بهت فرورفته است. از ساعاتی بعد از وقوع حادثه روایتهایی متفاوتی از علت این واقعه مطرحشده است که هنوز صحت آن در پردهای از ابهام قرارگرفته است؛ اما هر چه هست، این ورزشکار نجیب و قهرمان، بیحرکت در بیمارستان پیامبران آرمیده است و صدها سؤال، این دوهفته مطرح شده است و متأسفانه هیچ دلیل و مدرک محکم و مستدلی برای آن نیست. هرچه هست، صحنههای دلخراشیست که دوستان، یاران و خانواده او، همواره رقم میزنند و تمامی ندارد. نخستین اظهارنظر ازسوی قطر عنوان شد که گفتند، او دچار سکته قلبی شده است و اجازه نمیداد این جوان را از بیمارستان قطر حرکت دهند؛ اما بالاخره او به تهران آورده شد که بازهم باید گفت که کجسلیقگی، تصمیمات آنی، تنبیههای سنگین که پارهایازاوقات، بعضی از مسئولین و صاحبنظران به آن اراده میکنند و متأسفانه باید بپذیریم که حتی اگر معجزهای رخ میداد و این جوان، جان سالم به درمیبرد، دیگر صابر توپ و تور نبود و دیگر کاظمی در تیم والیبال ایران حضور نخواهد داشت و دلتنگیهای خانواده این جوان ترکمن که بیش از دوهفته است شروع شده، ادامهدار خواهد بود. نمونه عینی آن صحنهها و التماس پدر صابر بر بالای تخت این فرزند برومند ایران بود که مدام التماس میکرد: «پسرم بلند شو»، بههرجهت بازهم قهرمانی از صحنه ورزش ما حذف میشود تا بدانیم که تصمیمات خلقالساعه و بسیار سختگیرانه، نباید سهم قهرمانان ما باشد و خود بهدست خودمان، قهرمانی را روانه کشورهای بیگانه کنیم و عامدانه و خودخواهانه او را به خارج بفرستیم؛ درحالیکه خود بهدست خود، آنچه را که داشتیم دادیم تا نیم بیت رایج در کشورمان را به زبان بیاوریم؛ آنجاییکه میگوید: «آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد» و درنهایت همه مردم اینک چشم به آسمان دوختهاند و از خدای رحمان و رحیم، شفای جوان صابر و نجیب خود را خواستارند تا شاید معجزهای روی دهد تا حداقل این جوان به آغوش خانوادهاش بازگردد؛ حتی اگر نتواند ورزش کند و اگر نتواند بازهم بر بالای تور، بر توپ ضرباتی بکوبد که حریف را میخکوب کند. خدایا چنان کن سرانجام کار/ تو خشنود باشی و ما رستگار.